رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

بیستونه من بیچاره اگر سوخت چه باک

سلام به همه

تا حالا درست حسابی فرصت نشده از دانشگاه اینجا بنویسم. دو روز پیش بالاخره امتحانای نیم ترم اول تموم شد. جمعه را تعطیلمون کردند که یه بازی گرفتم دیشب تا شب سرم بهش گرم بود.  الانم که دارم در خدمت شمام. راستی مطلب آقا یاسر را خوندم. شما هم بخونید. خیلی جالبه که افرادی با این سطح از احمقی هم پیدا میشند.  نمی خوام پراکنده بگم پس برگردیم به همون بحث دانشگاه ما.

مثل همه جا سال اول واحداش اجباریه. ۶ تا درس بهمون دادند که ۳ روز تو هفته از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۷:۳۰ کلاسش را باید بریم ۲ روزم تا ساعت ۱۳:۳۰. مثل همه رشته های مهندسی ریاضی و فیزیک؛ شیمی( که نمیدونم چرا)‌؛ طراحی فنی؛‌ کامپیوتر و خلاقیت( خودشم به اندازه اسمش مسخرس) کلاسا عمومی مون به ۵۰۰ نفر هم میرسه. اینقدر که معلم با بلندگو حرف میزنه(فیزیک شیمی) بقیه درسا خوبند. هر درسی ۳ زنگ عملی داره  که فقط رفع اشکاله که گروه های بزرگ را کوچک کردند و یه سال بالاتر حل اشکال میکنه.

چیز جالبی که من دیدم کتابخانش هست که ۶ طبقس و همه چی توش پیدا میشه. به علاوه یکی از ایرانیان بورسیه شده (دکترای معدن) می گفت که اگه کتابی را نداشته باشند قرارداد دارند با کتابخانه های دیگه که کتاب را تهیه کنند. مقالات علمی هم بعضی هاش آزاد برا همه و اینجا میتونید پیداش کنید. بجز ایمیل هایی که مجانی(؟؟؟؟پولش رو شهریه اومده) به دانشجوها میدند یه بخشی هست که تمومه مطالب مورده نیاز را داره.

خلاصه خیلی جالبه؛ اگه وقت کردید یه سر به سایتش بزنید.

خوب؛ عید را پیشاپیش تبریک میگم به همه.

راستی عنوان هیچ ربطی به مطالب نداشت.

موفق و موید باشید.

صادق

فلاکت

سلام..
آدم بعضی صحنه ها رو که می بینه واقعا احساس شرم بهش دست می ده. دیروز صبح وقتی تلوزیون را روشن کردم داشت در مورد بمب گذاری اسپانیا صحبت می کرد. ۱۹۸ کشته و بیش
از 1000 نفر زخمی. اولش فکر کردم که کار گروه جدایی طلب باسک هستش ولی بعدش گفت که در کنار بمب یک نوار قران پیدا کرده اند!! امروز هم که القاعده رسما مسولیتش را بر عهده گرفت. واقعا نمی دانم اسم اینها را چی بگذارم...؟!؟ اخه به چه حقی به اسم اسلام این کارها را می کنند؟

عکس پایین را که میبینید از هموطن های خودمون هستند ...

3 نفر از 29 تا31 ساله که بخاطر رد شدن درخواست پناهندگی در اسکاتلند از 25 روز پیش چشمها و لبانشون را بسته و در حالت اعتصاب غذا هستند و می گویند که اگر به کشور برگردیم اعدام می شویم.

واقعا چی به سرمون امده که باید با خفت و خواری منت این خارجیها را بکشیم؟؟؟؟؟

 

یاسر

همه چیز بهم میاد!


تشکر می کنم از دوستانی که ابراز محبت کرده اند و من را مورد لطف قرار داده اند...

این هفته خیلی هفته خفنی(!) بود. شدیدا مریض شدم( هنوز هم هستم) از این آنفولانزاهای عراقی! که هر کی گرفته ۴ روز افتاده خونه و ۳ تا ۳-۳-۶ زده. ولی دریغ از یک لحظه استراحت. روزی ۱۴ ساعت کار می کردم. ۷ و نیم تا نه و نیم شب. ماجرای پدر بزرگ هم که پیش اومد... خلاصه بی خوابی ها و خستگی های پی در پی بدجوری فشار می آره. امروز دیگه ساعت ۷ اومدم خونه که استراحت کنم و نشد!
عارضم خدمتتون که معلمین مدارس ( البته دولتی) اعتصاب کرده اند. که حقوقشون بالا بره! (افراد بخندن!!!) بیچاره ها ! نمی دونن که این وسط دارن بازی می خورن  و وجه المصالحه ..... قرار میگیرن .
ببخشید که نمی تونم این قسمت رو بنویسم به دلیل مسائل عدیده. ولی در عین حال خاک بر سر مسوولین مملکت! که تعلیم و تربیت نسل نوجوان مملکت به هیچ جاشون حساب نمی شه. در همه کشورها معلم بالاترین شان اجتماعی را دارد ولی اینجا اینقدر پست و ذلیل که باید برای زیاد شدن حقوقشون اعتصاب کنند و اونوقت این آدما میرن سر کلاس و اون بچه ها باید ازشون در این فضای سالم و بی حاشیه مطلب یاد بگیرن!
همه چیز مملکت بهم میاد! عوض سرمایه گذاری شدید روی آموزش و بالا بردن نسل دانش آموز ٬ چسبیدن به هزار موضوع بی ارزش و مزخرف. می دونین چرا؟ چون مسوولین ما با شایستگی که نیومدن بالا. و اکثرا دارای IQ پایینی هستند به همین دلیل در مدرسه و دوران تحصیل با ضرب و زور درس خوندن و نمی دونن مدرسه خوب یعنی چی. و خاطرات خوبی از مدرسه ندارن پس برای این موضوع کاری نمی کنن. دلیلش به همین سادگیه!
و می بینین مردم ما چقدر به مسوولین اعتماد دارن! هر چی میگن مردم برعکسش رو عمل میکنن! میگن کربلا نرید امنیت نداره ٬ همه میرن! میگن سال بعد قراره اپراتور دوم مخابرات راه بیفته و کارت اعتباری تلفن همراه هم واگذار کنن ولی همه میرن و ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا موبایل ثبت نام میکنن! چقدر همه چیز ردیفه! 
پراکنده گفتم . فکر کنم اثرات خستگی های این چند وقته... عزت زیاد

منصور 

بی عنوان


خود را شناختم چه کنم؟

روزها به دنبال هم
شب را رقم می زدند...

منصور

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء


حال پدر بزرگم هیچ خوب نیست.
دعا کنید.

منصور