رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

لگد به افتاده

 

1- به افتاده لگد نزنید؛ همین !

 

2- مشکل ترافیک که حل بشو نیست ، باشه قبوله. ولی تقاطع ها که میشه مامور داشته باشه. چراغ چشمک زن رو که میشه زمان دار کرد. نمی کنن، ما راه ده دقیقه ای رو یک ساعته میریم. ماشینها میان وسط تقاطع های نا هم عرض و می پیچن تو هم ، گره می خوره و کلا راه بند میاد. یک نفر ، دریغ از یک نفر مامور راهنمایی که این مشکل پیش نیاد.

 

3- دارم راه میرم ، پشت فرمونم ، مطلب به ذهنم می رسه و سوژه جور میشه برای نوشتن ، ولی نمیشه یادداشت کرد. می رسم پشت کامپیوتر ، همش پریده ! می خوام از این به بعد Voice Rec. بذارم تو جیبم  و هر چی به ذهن مبارک خطور کرد رو بگم ضبط بشه ! عین فیلما ! این کارآگاه با کلاسا ...!

 

4- امروز یکی از اولیاء اومد و مشکل بچه ش رو برام گفت. مشکلش جدی است. پاک حالم گرفته شد. از وقتی که گفت ، یکی دو ساعت دپرس شده بودم . البته نسبی ها ! ما که همیشه شنگولیم ! خیلی دلم سوخت و غمگین شدم. از خدا خواستم من رو وسیله کمک کردن به او قرار بده.

 

5- فردا اولین سالگرد مادربزرگه . از سال قبل تا الآن خیلی اتفاق ها افتاده ، خیلی . پارسال پاسبانها همه شاعر بودند ولی حالا...

 

6- یه کارهایی کردیم ، الحمدلله داره نتیجه میده ، خدارو شکر.

 

7- قانون اول جامعه شناسی برره ای رو کاملا قبول دارم و بهش رسیدم : " هیچکس نوفهمه" ! به ندرت اطرافمون کسی میبینیم که بفهمه. به نظر من بیش از 90 درصد آدما نمی فهمن ! البته این بدان معنا نیست که مثلا من جزء اون ده درصدم !

 

8- یکی دیگه از کارهای پلیسی مون نتیجه داد و یه چیزایی فهمیدیم! امیدوارم افراد روشهاشون رو پیچیده تر کنن چون شگردهامون داره تکراری میشه!!

 

9- تمام شهر در آواز زوزه های غریب              فقط صدای تو در این میانه دلخواه است

 

منصور

 

 

 

صنعت هوانوردی

1

سالروز شهادت امام جواد سلام الله علیه را به تمام خوانندگان تسلیت می گویم.

 

2

یه presentation  باید تهیه کنم ، این هوا ! نه مطالبش آماده ست نه طراحی شده. اومدیم یه خورده شاخ بازی (!) در بیاریم ، گفتم پاور پوینت نمی خوام ! می خوام با فلش آماده کنم. بعد یه ذره که با فلش سروکله زدم دیدم که بابا ! پاورپوینت هم همچین بد نرم افزاری نیست ها ! هر چی باشه مال مایکروسافته. حالا یه دونه می زنم تو سر خودم ، یه دونه تو سر پاورپوینت. چون دیدم اگه بخوای یه کار خوب آماده کنی همچینه راحت هم نیست. خلاصه اینجوریه !

 

3

تکذیب می کنیم ، تایید میکنیم. خسته شدیم از این نوع خبرها. نمی دونم چرا سیستم کارها اینقدر حسینقلی خانی است که معلوم نیست کی باید چی بگه . کی تا چه حدی سطح ارائه اطلاعات داره. بالاخره یه نفر یه چیزی گفته که روزنامه ها نوشتن ایران از چین می خواد هواپیمای مسافربری بخره که اونوقت رئیس هواپیمایی کشوری بیاد و تکذیبش کنه. فرهنگ ماست دیگه . هر کی هر حرفی می زنه. دوستی می گفت توی آلمان که برای بازدید از چند واحد صنعتی رفته بودن ، از مهندس های یک قسمت راجع به قسمت دیگه سوال می کردن می گفتن نمی دونیم ، از مسوولین همونجا بپرسین. اونوقت راننده های ایرانی که بیرون کارخونه کار می کردن در یک مسیر کوتاه کارخانه تا هتل ، جیک و پوک کارخونه رو توضیح داده بودن که رئیسش حالا حالا ها باید بدود (!) تا این چیزا رو بفهمه!

 

4

امروز یه جلسه داشتیم ، معرکه بود. یک نفر از دوستان در مدت دو ساعت جلسه یکی از این چهار تا کار را انجام می داد و لاغیر: یا خمیازه می کشید ، یا کلا خواب بود ، یا رفته بود بیرون ، یا یکهو می پرید وسط بحث و کلا روال کار رو می ریخت بهم. پاک اعصابمون خط خطی شد. بهش می گم : آخه پدر جان ! همون بخوابی بهتره ، مجبوری مگه وارد بشی. می گه : نه ! حواسم هست ، فقط چشام بسته بود !

 

5

امروز بعد از مدتها دلی از عزا در آوردم و با یکی از دوستان نشستیم و کلی عکس هواپیما و اطلاعات هوایی نگاه کردیم و حرف زدیم. در سایتهای مختلف و یا از روی سی دی. بالاخره یک نفر رو پیدا کردم یه خورده اطلاعات هواپیماهای مختلف بخصوص شکاری داشته باشه که بشه باهاش تبادل نظر کرد. آخه دوستان ما F14 رو هم بزور می شناسن! به این سایت سر بزنین که اطلاعات کاملی از نیروی هوایی ایران داره . از نکات جالب اینکه ایران از انواع و اقسام هواپیماهای جنگنده داره ولی از بعضی ها یه فروند. یادگار جنگ سال 91 امریکا و عراق که هواپیماها رو آورد تو ایران و موندگار شدن. و اینکه چند تایی میراژ اف- 1 ( این هواپیما رو به موشکهای هوا به سطح اگزوست می شناسین) هم داره که نمی گم کجاست ! خودتون ببینین ! البته من دو بار در سالهای دورتر میراژ روی آسمان تهران دیدم. خیلی به اطلاعات هواپیما های مختلف علاقمندم . مخصوصا بمب افکن ها. عشق منB1  ! B52 با اون هیکل گنده و بی قواره و در عین حال دلربا ! سوخو 24 .  F18 و البته F14 .

 

6

یکی از دوستان بعد از پنج شش سال از امریکا اومده ایران. خیلی تعریف میکنه . حسابی مسلمون مونده. ساختارهای اجتماعی شون بی نظیره. و از ایرانی های اونجا دل خوشی نداره. حالا امشب که دیره ، باشه برای پست بعدی.

 

7

تو روزنه ی نوری ، در خانه ی ظلمت پوش

 

 منصور

یا مسبب و یا مرغب

 

مجالی نیست . صبح باید رفت و حالا دیروقته. این را می نویسم که بگویم " من هستم " خوانندگان عزیز کوتاهی این پست را به بعضی پستهای مفصل تر و مطلب دار ببخشند.

 

اول اینکه برید سایت باشگاه هامبورگ به مهدوی کیا رای بدین که بهترین بازیکن هامبورگ بشه . ثواب داره !

 

دوم : میام به وبلاگ نگاه میکنم و اینکه مدتی است آپ دیت نشده ، از روی خوانندگان عزیز خجالت میکشم! فرصت نمیشه و به قول شاعر :" طاقت کجا کو حوصله "

 

سوم: یه سایت خبری بود که دلخوشی ما بود شبا می خوندیم و بدک نبود، فیلتر شد. حالا دیگه چیزی نیست که بخونیم جز روزنامه شرق !

 

چهارم : روزگار نسبتا خوشی است. اخبار خوبی می رسد.

 

تولدی دوباره کن

شبو پر از ستاره کن

 

منصور

یک پست در روزی که آرام بود

 

 ۱

برگشتیم سر قالب قبلی . موقتا ؛ یکسری اشکالاتی داشت که نمی دونیم از کجا بوده . یه مدت با قالب پیش فرض بلاگ اسکای بریم جلو ببینیم چی میشه . الآن که دیگه چاره ای نیست ٬ با دقت به قالب بلاگ اسکای نگاه میکنم می بینم همچین بد هم نیست‌! جای استفان کاوی خالی !

۲

آقای خاتمی هم به جرگه وبلاگ نویس ها پیوست. مبارکه. اگر آدرسش رو ندارین اینجا پیداش کنید. وبلاگی باعنوان " مردی با عبای شکلاتی "

۳

اینقدر تلویزیون فیلم پلیسی نشون داده که هممون شدیم کارآگاه! البته طبیعی است که چون سریالهای خانوادگی نمی تونه پخش بشه ، پلیسی رایج شده. از معدود فیلمهایی که نگاه میکنم ، سریال کمیسر شهر است که علاوه بر یک سریال باکلاس پلیسی- عاطفی ، فیلم Fashion  هم هست به خاطر مدلهای لباسی که دم به دقیقه خانم کمیسر ایزابل عوض میکنه!

۴

امروز عصر رفتم یه جا که خیلی خوب بود! ببخشید که نمی تونم اطلاعات بیشتری بهتون بدم!

۵

بی کار نبودم . از سه نفر دعوت کردم برای اینکه توی وبلاگ بنویسند. تا ببینم که چه پیش میاد. امید دارم که دوتاش نتیجه بده. اونوقت وبلاگ باز هم گروهی میشه . نه مثل حالا که اسمش گروهیه. بعضی از اعضای وبلاگ ، هر از چندی پسورد رو ازم می پرسن که مطمئن بشن همونه یا عوض شده ! که مثلا من فکر کنم این یعنی که می خواد مطلب پست کنه! ولی من بیشتر یه جور همدردی تصورش میکنم. مخصوصا وقتی ..... بپرسه.

۶

به برکت سرویس تلفن مجانی که یاهو مسنجر در اختیار قرار داده ، دیشب حدود دو ساعت با رئیس سابق از ورای اقیانوسها صحبت کردم . و گفتیم آنچه گفتیم. صبح به زور بیدار شدم .

رفتم سالن برای دیدن مسابقه نیمه نهایی والیبال. باختیم و دست از پا درازتر برگشتیم.

۷

منو به خلوتت ببر

 

منصور