رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

بهشت و جهنم

فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت . او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف یک دیگ بزرگ غذا نشسته بودند . همه گرسنه،نا امید و در عذاب بودند. هرکدام قاشقی داشت که به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود،بطوریکه نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب انها وحشتناک بود. آنگاه خداوند گفت : اکنون بهشت را به تو نشان میدهم. او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا ، جمعی از مردم ، همان قاشقهای دسته بلند . ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم ؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالی که در اتاق دیگر بدبخت هستند ، با آنکه همه چیزشان یکسان است ؟ خداوند تبسمی کرد و گفت: خیلی ساده است ، در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند . هر کسی با قاشقش غذا در دهان دیگری میگذارد، چون ایمان دارد کسی هست در دهانش غذایی بگذارد.

آن لاندرز ، غذای روح

یاسر
نظرات 6 + ارسال نظر
علی درویش سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1382 ساعت 23:12 http://www.mofid22.com

فقط میتونم بگم قشنگ بود
در مورد کتاب هایی که از نمایشگاه خریدی
غیر قابل چاپ خیلی قشنگه
اگر باز هم میری کتاب٬ازبه٬ از رضا امیر خانی رو هم بخر
از دو شنبه تا حالا ۳ بار خوندمش
خداحافظ

سلمان سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1382 ساعت 23:18 http://salman22.persianblog.com

خیلی قشنگ بود ...

صادق چهارشنبه 24 اردیبهشت 1382 ساعت 00:01

سلام
خیلی خیلی قشنگ بود.

شاگرد شما علیرضا چهارشنبه 24 اردیبهشت 1382 ساعت 17:48

سلام
وبلاگ جالبیه ! خوشم اومد.همونیه که دوست دارم!
از این به بعد سعی می کنم اینجام سر بزنمو اگه شد نظر بدم.البته اگه قابل بدونید....

امیر کلج چهارشنبه 24 اردیبهشت 1382 ساعت 20:01

ترنج جون سلام .دلم برات یه ذره شده .یه زنگی هم به ما بزن. از مطلبت حال کردم خیلی به دلم نشست.یه مطلب عین همینم در مورد یکی از عرفا نقل میکنن که شاید نوشتم.در مورد همنشینان بهشتیه.ببینیمت

علیرضا پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1382 ساعت 08:51

از بهشت گفتید که...هر کس غذا را در دهان دیگری میگذارد واز جهنم که...هیچ کس نمی توانست قاشق را به دهانش برساند.
ولی من می خوام از این جا بگم.میدونید چه جوریه...همه سر یه دیگ بزرگ نشستن.چند نفر دارن سعی میکنن دیگران رو غذا بدن.بعضی هام می خوان به هر کلکی شده قاشق رو به دهنشون برسونن.ما هم مثل شما میدونیم که نمی تونن.
اما بقیه...بقیه از بلندی دسته قاشقشون برای این استفاده میکنن که غذای دیگری رو بریزن.که اگه خودش نخوره(بهتره بگیم نتونه بخوره!)هیچ کس دیگه ام حق نداره بخوره.
توی جهنم حداقل کسی غذای دیگری رو نمیریزه...خوب چیکار میشه کرد.اینجا.اینجاست دیگه!
with the best wishes_____________________________e

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد