یه سوال دارم و امیدوارم که اهل فن جواب منو بدن...
هابیل و قابیل از یه پدر و مادر متولد شدن. قبل اونا کسی نبود که بگیم یکی به ننه بزرگش رفته یکی به جد پدریش. جامعه ای هم وجود نداشت و انسان دیگری نبود که بگیم یکی دوستان خوب پیدا کرد و دیگری دوستان ناباب و محیط ناسالم و...
یعنی تمامی شرایط زندگی و ایجاد آنها به تمام معنا یکسان بود.
پس چرا یکی رستگار شد و دیگری شقی؟ علت تفاوت رفتاری آنها چه میتواند باشد؟
جریان مرغ و تخم مرغ و اینا آشنا نیست برات؟؟؟؟
من مخلص شما هم هستم آقا منصور....
با سلام و آرزوی موفقیت
امیدوارم که همیشه شاد باشی
سوال سختیه
ولی فکر کنم این دلیل مختار بودن انسان است
یعنی هر کسی خودش سر نوشت خودش را رقم می زنه
...
پروردگارا!
احرار کسانی هستند که همنشینی با ابرار را درک کرده اند
و اگر این همراهی نبود شاید رسیدن به مقاماتی بلند میسور نبود.
پس یاری ام کن تا با یاران و نزدیکان تو باشم
و درس حریت و بزرگی بیاموزم
و از نزدیکی با بدان دورم دار تا از شر بدیهایشان دور باشم.
زیرا برای حضور در دار قرار و استقرار تو باید که جمله جان شد تا لایق جانان گزید.
و این نشاید جز به مهر و کرم تو ای غایت آمال آزادگان.
فکر کنم این دیگه به کار خدا برگرده که هر کدوم رو چه مدلی آفریده ... یعنی یه جور دخالت جبر توی تقدیر ...
در مورد خنده ی روبی هم روم نشد بهش بگم بابا این آقا معلم حالا اومده بعد قرنی واسه من کامنت گذاشته ! ببینم می تونین چشمش بزنین که دیگه ننویسه چیزی!
سلام. با آرزوی قبولی عبادات. احتمالا به اختلاف دیدگاه آدمها بر می گرده. موفق باشید...
هه!
البته اگه بخوایم می تونیم به روش پیروان مکتب اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم فرانسوی) به این موضوع جواب بدهیم جالبه. اونها (همچون ژان پل سارتر) معتقدند در مورد انسان وجود بر ماهیت مقدم است. لذا این که هر که چه سرنوشتی پیدا می کند وابسته به عملکرد خود اوست و درواقع هر کس ماهیت خود را می سازد. و این حرفا!
(یک زمانی خیلی دنبال اگزیستانسیالیست ها بودم!)
راستی آقا منصور شما چه احساس مسئولیت عظیمی دارید واسه مطلب نوشتن تو وبلاگ. وظیفه شرعیه گویا؟! البته نمی خواستم در این باره بحث کنم ولی آقای شکراللهی نویسنده وبلاگ خوابگرد مطلب خوب و درستی درباره ابتذال (به معنی سطحی بودن و میان مایگی مطالب) وبلاگها نوشته بودند. (چه ربطی داشت؟) البته منظورم بی احترامی نیست ها. درباره بحث احترام و معلم و اینها هم بعدا می نویسم براتون چون چند بار از بچه ها شاکی شده بودید مث اینکه.
دوست عزیز!
اینجا وبلاگ منه و هر جور بخوام توش مینویسم.
وبلاگی را که نام بردید نه می شناسم و نه کاری به کارش دارم.
ولی در سیستم آزادی بیان وبلاگی(!) قاعدتا نباید به یک نفر بگید که داری مهملات مینویسی( مستقیم یا غیر مستقیم)
سجاد!
... نگو مومن!!
اولا - از کجا معلوم قضیه همین ریختی بوده!
دوما - مگه همین الانش کم هستن دو تا آدم از یه خونواده که یکی مثلا فرش ذوزنقه تو پاچه ملت میکنه و اون یکی جراحی مجانی انجام میده؟
سوما - دلیلش رو دقیقا نمیدونم ولی طرز تربیت تو خونواده خیلی مهمه. احتمالا حضرت آدم وقت زیادی رو با قابیل نمیگذرونده!
این آقا منصور جناب آقاخانیه؟
سلام.خیلی سوال سختیه؟!!!
سلام
چه سوال سختی:((
این آقا مجتبی کیه ؟ ببینم .... شما از وبلاگ ترنج بدت میاد ..... no problem ..... خوش اومدی .... ولی ادب را رعایت کن ..... یادت باشه .... یا حق
من امروز با خودم خیلی درگیرم ولی خوبه که یه کم به فکر کارهای فکری افتادین من یه جبر گرای مطلقم