امروز با چند تا از بچه های مدرسه رفتیم بیمارستان عیادت مجروحان زلزله بم . یه مقدار ملزومات براشون بردیم.فلاسک چای ، لیوان ، میوه ، دستمال کاغذی.... این بیچاره ها با لباس خونه از زیر آوار بیرون اومدن و هیچ چیز همراهشون نبوده. وضع روحی داغونه. مخصوصا زنها. که تنهای تنها اینجا هستن و از خونوادشون هم بی خبرن. می تونین تصور کنید؟ نمیتونین بفهمین. مطمئنم... کارشون فقط گریه کردن بود. خیلی سخت بود . داشتم با یکی از خانمها صحبت کردم خیلی به زحمت تونستم جلو گریه ام رو بگیرم. چند تا از خانمهایی که کارمند یا کارگر بیمارستان بودند بعد از اتمام کارشون وایساده بودند برای کمک به زنهای آسیب دیده که هیچکس رو نداشتن. اونا رو بردن حمام . خدا خیرشون بده . فکر کنم شایسته است گناه 40 سالشون با این کاراشون پاک بشه .
آقای رئیس جمهور هم مارو حسابی شرمنده کرد و بالاخره قدم رنجه فرمودند به بم!
یک شوری افتاده بین مردم ، فروکش میکنه. بعد که این ها خوب میشن وبرمیگردن همه یادشون میره و اون وقت موقع دردسر و مصیبته.
منصور
حالا گیریم
صد کامیون پتو
پنجاه هواپیما کفش
ده میلیون بطری آب
تو که دیگر گرم نمی شوی
تو که دیگر توی این خاک ها نمی دوی
و دیگر کسی شب صدا نمی زند
مامان آب
مامان آب
مامان آب
.
.
به نقل از:http://pagard.ayene.com/archives/000102.php
ای خاک بر سر ما؛ درد بی دردی دوایش آتش است...
سلام .خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باید بگم مطلب هات عالیه .!!!!! و راستی میخوام تو وبلاگم بهت لینک بدم ، با چه اسمی موافقی ؟ زودی بهم بگو ! موفق باشی !!
حتما با مسعود و علیرضا رفتین فکر کردن نمی خواد؟!
این رئیس جمهور بدبخت اجازه نداشت روز اول امنیت ناجور بود آقای شایعه گر آبروی احمدزاد رو که بردی....
Salam, bazi vaghta etefaghati mi ofte ke hata khoda ham bi khabare in yekishe
خدا به شما و اون پرستارا خیر بده ایشاالله