سلام
سال نو مبارک
درویژه نامه بهاری همشهری شعری از منوچهر آتشی که خواندم که بسیار زیبا بود.حیفم امد که شما هم نخوانید. اگر قبلا نخوانده باشید.
آید بهار و پیرهن بیشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کامل سبزت کلاه نو
زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود
ما را غم کهن به می کهنه بشکنید
بر حال ما چه سود اگر شیشه نوشود
شبدیز رام خسرو و شیرین به کام او
بر فرق ما چه فرق اگر تیشه نو شود
غم می خوریم و ناز تو را می کشیم باز
سودا همان کنیم اگر پیشه نو شود
و به راستی که درد زمانه ما همین است که اندیشه نو کم است.
نصیر
تفالی زدیم به خواجه شیرازی گفتیم هر چه آمد در اینجا بنویسم:
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر زخم که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش صدایی دارد
پیر دٌردی کش ما گرچه ندارد زر و زور خوش عطا بخش و خطا پوش خدایی دارد
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند درد عشق است و جگر سوز دوائی دارد
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
از قدیم گفتند که " مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد " ، نمی دونم چرا بعضی ها نظرات بی ربط می گذارند. ممنون! پیر هرات