گر چه از عمر دل سیری نیست
مرگ می آید و تدبیری نیست
البته شاعر گفته است که تدبیری نیست ولی چر اهست.
انا لله و انا الیه راجعون
به قول سپهری ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است و ما آنقدر مرگ را دور می دانیم که حتی از حرف زدنش هم بیم داریم. می گوییم زبانت را گاز بگیر یا بگو خدای نکرده و ....
دیروز یکی از بستگان جوان و نزدیک ما با ماشین تصادف کرد و امروز صبح در بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم . همه فامیل در بهت رفتنش مشغول.
گرگ اجل یکایک ازین گله می برد
این گله را ببین که چه آسوده می چرد
و به راستی آرامش حقیقی در یاد و نام خداست به از یکی از دوستان گفتم که هر چه قدر مادرش دوستش دارد و بی تاب است خدا از او مهربان تر و عزیزتر است.
البته این دوست ما خیلی نفهمید و خوب عیبی ندارد. رسوم معمول در زمان مرگ برای ما خیلی معمولی نیست و معلوم نیست این رسوم را که در آورده وبه خورد ما داده است.
کافی است به همین رساله های موجود نگاه کنید و ببینید چه قدر از آداب دینی دوریم مثل بقیه چیزها.
ایام فاطمیه است اگر فرصتی شد در شب های بعد اشعاری از امیر المومنین (ع) در سوگ حضرت زهرا (س) خواهم نوشت تا بدانیم که ما کجاییم و آن بزرگواران کجا.
از همه خوانندگان می خواهم به یاد همه رفتنگان و این عزیز تازه به دیار باقی شتافته فاتحه ای نثار کنند.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
نصیر
فاتحه ای نثار روحش. و عرض تسلیت خدمت شما
اوهوم... این گله را ببین که چه آسوده می چرد
روحش شاد.
یکی می گفتش بعد فاتحه یه سوره قدر هم بخونین بد نیس...
خدایش بیامرزد
من که شرح ماوقع را از زبان نصیر میشنیدم٬ به این نکته دقت کردم که مرگ خیلی آسان تر از آنچه به نظر میرسد به سراغ ما می آید.
خداوند به خانواده اش به خصوص مادرش صبر دهد.
در بهشت زهرا گشت می زدم. دنبال سنگ قبرهای آشنایان بودم. روی یکی از آنها شعری نوشته شده بود که فقط مصراع اولش یادم هست:
ز خدا آمده ام٬ سوی خدا خواهم رفت ...
و در جایی دیگر شنیدم:
وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایام هجران می رود
خدا رحمتش کنه...