رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

عزم آن دارم که امشب مست مست....

 

1-      امروز برای انجام کاری یکسر رفتم دانشگاه. پلی تکنیک. زنده شدن خاطرات بسیار شیرین قدیم... یک حالی شدم. دکتر کرامتی رو دیدم، مهندس بهرامی ، آقای واعظ، فهمیدم آقای بابایی بازنشسته شده و رفته ، از درب باز شده به خیابان ولی عصر خارج شدم و خیلی چیزای دیگه. به نظر من بهترین دوران زندگی آدم دوران دانشجوییه . حتی از دوران دانش آموزی هم بهتره.

 

2-      دیروز با نصیر در مورد وبلاگ صحبت کردیم. دیدهای خوبی به من داد. مطالب بجا و درستی در مورد خط مشی وبلاگ مطرح کرد. ان شاءالله ازش استفاده خواهیم کرد.

 

3-      یه مدته به این موضوع دقت کردم که اکثر وبلاگهای موجود توی ژاندر ناامیدی مطلب مینویسن ! انگار یکسری آدم دپرس و از زندگی سیر، جمع شدن دارن مطالبشون رو به صورت وبلاگ منتشر میکنن! نمیدونم چرا خیلی هاشون ناامید ، افسرده و ناخوش مطلب می نویسن. انگار یک ساعت دیگه طرف می خواد بره خود کشی کنه!! من که فکر می کنم اینجور نوشتن مد شده. یا جو این طور نوشتن راه افتاده.

 

4-      آوای من رفت حج. برایش آرزوی موفقیت میکنیم و امیدوارم حج و سعیش مقبول و مشکور باشد.خوش به حالش . در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها کنار بقیع...

 

5-      و اما حدیث رئیس!

دردسری دارم. اونم اینه که فکر می کنم  زیاد می فهمم!! گاهی اوقات آرزو می کنم  کاش من هم مثل بقیه نمی دیدم و متوجه نمی شدم. چقدر راحت تر میشد زندگی کرد. چقدر میشد آسوده تر کار کرد.

در یک مجموعه کاری ٬ می فهمم چی به چیه. کی به کیه. این ماجرا اصلش از کجا آب میخوره. پشت این قصه چه موضوعی خوابیده و امثال ذلک. و می بینم که همکارانم چنین دیدهایی ندارند. این موقع هست که به یاد این شعر می افتم که تا حالا صدبار نوشتمش !


                  هرکی خوابه خوش به حالش ٬ ما به بیداری دچاریم

 

و فکر می کنم قاعدتا رئیس من آدم قابل ترحمی است ! اونم گرفتار رئیس خودشه! بنابراین بهش خرده نمی گیرم و از دست تصمیمات قضاقورتکی اش دلخور نمیشوم. غیر منطقی بودنهایش را می بخشم و دیکتاتوری های با ظاهر دمکراسی اش را پذیرا خواهم بود. بی توجهی هایش مرا نمی خلد و فیگور های اعتماد بنفس زیاده از حدش مرا به خنده نمی اندازد. سرباز زدن از تصمیمها و قولهای سابقش تعجب و تنفر مرا بر نخواهد انگیخت و ترجیح تحرکات ابتر و ناصواب به جای وظایف اصلی و مهم مورد انتظار است...

 

چرا که او هم خودش نیست! او مجری منویات بالا دستش است. پس قابل بخشش است.  

 

منصور

نظرات 7 + ارسال نظر
محمد امین سه‌شنبه 30 تیر 1383 ساعت 00:27

نمی دونم چرا امشب پریشونم
میخواهم از عشق بخوانم ولی انگار نمی تونم
پر از حرفم پر تز واژه ولی

باران سه‌شنبه 30 تیر 1383 ساعت 00:47 http://shamlo.blogsky.com

باورر کن دراین دنیا خیر و نیکی بسی ناچیز است
چه سود از این همه دانستن
از این عطش های بی پایان
از عشق های سرشار از عذابمان ی آزادی
وقتی راه به جایی نمیبرد
لرمانتف

یاسر سه‌شنبه 30 تیر 1383 ساعت 00:48 http://manofereshte.blogsky.com

سلام دوستان خوبم. امیدوارم همیشه موفق باشین. سر بزنین به من...

خودمم نمیدونم سه‌شنبه 30 تیر 1383 ساعت 03:44

۵منصور خب منم مثل توام فکر میکنم از فضولی زیاد هم هست منم همیشه میگم: هرکی خوابه خوش به حالش ٬ ما به بیداری دچاریم


شب تاریک سه‌شنبه 30 تیر 1383 ساعت 18:51 http://www.shabetarik.tk

سلام اقا منصور
خیلی نکات قشنگی گفتی استفاده کردیم
موفق و موید باشی .
التماس دعا

حسین سه‌شنبه 30 تیر 1383 ساعت 23:35

قشنگ گفتید ولی کاشکی یه مثال میزدید.

نصیر چهارشنبه 31 تیر 1383 ساعت 01:35 http://toranj.blogsky.com

سلام
۱. دانشگاه گفتی و خاطرات خوب. خاطرات خیلی خوب و ...
۲. رییس همین است دیگر
من می گویم مثل بحث سیاسی درباره رییس هم غمض عین فرمایید.
۳. از توجه به وبلاگ نیز ممنون.
بعضی وقت ها ظرف وبلاگ خیلی خیلی کوچکتر از مطالب است چون نمی دانی خواننده ات از کدام سایت و کدام حال و هوا دارد مطلبت را می خواند.بلا تشبیه مثل کانال های سیما می ماند یکی بزن و بکوب است یکی آقای جوادی آملی...
۴. زیاد شد ببخشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد