رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

در چند شب گذشته و امشب ببین که دست من عطر تو رو کم میاره


* مطلب زیاد به ذهنم میاد ٬ پشت فرمون ٬ قبل خواب ٬ موقع غذا خوردن ( البته اگه بتونم بخورم ) ولی فورا از ذهن می پره . میام پشت کامپیوتر می شینم یادم نمیاد چه چیزایی می خواستم بنویسم .

** دوست خوب از همه چیز تو دنیا بهتره . دوست خوب رو نباید به هیچ قیمتی از دست داد. برای  لحظاتی که با هم گذراندید باید خیلی ارزش قائل شد. این فیلم هندیه که تلویزیون تا حالا صد بار نشون داده ( گلستان) پیام خوبی داشت. کریشنا یک عمر خوبی صاحب جی رو یادش نرفت با اون سیلی که ازش خورد. ما بودیم چیکار می کردیم؟ البته میدونم این فیلمه و از نوع فیلم هندی در پیت ٬ ولی حرف حساب زده دیگه .( قبلا هم این قسمت رو تو وبلاگ نوشته بودم ٬ ببخشین تکراریه ) 

***همه شلوارهام برام گشاد شدن ٬‌ می افتن ! از دوستان اگر کسی کمربند کوچکتر داره بده که با این روال لاغر شدن که ما پیش گرفتیم ٬‌کمربند هایی که دارم نمی تونن شلوار هام رو نگه دارن !

****شمال گرم بود ٬‌جهنم را به یاد می آورد !‌ از امامزاده هاشم تا تنکابن ٬‌سه نفری ۵ تا بطری آب معدنی تموم کردیم . رطوبت ۱۰۰٪ . تو ایران تفریح و مکان تفریحی کمه ٬ مردم مجبور می شن برن شمال . وضع نامناسب. تو پلاژها همه چی گیر میاد. شب نشسته بودیم کنار ساحل داشتیم به نوای دریا گوش میکردیم و از نسیم کوه لذت می بردیم ٬ سه تا مرد گنده  اومدن در فاصله ۵ متری ما نشستن به حشیش کشیدن ! قبل از اینکه بو گندش در بیاد گفتم پاشین در بریم . مشروب ٬‌مواد ٬ .... ٬ همه چی پیدا می شد. به نظرمن با خانواده اصلا نباید رفت شمال. مجردی رفتن هم برای یکی لنگه ما که همش دنبال مسجد برای نماز اول وقت خوندنه (!) بدرد نمی خوره. پس کلا شمال رفتن توصیه نمیشه ! 

*****بعضی از دوستان ٬ حتی کسانی که منو بطور کامل می شناسن ٬ و از نزدیک منو می بینن ٬ گاهی اوقات از جواب ندادن به کامنت ها یا آف لاین هاشون گله دارن . من همشون رو می خونم٬ جواب ندادن رو بذارین به حساب حواس پرتی و بی وقتی . اگر بخوام به همه جواب بدم می شه روزی سه ساعت تمام . باید کارام رو تعطیل کنم و بپردازم به امور وبلاگ داری و اورکات داری و ای میل چرخونی !

******بناست یک نفر دیگر که خیلی خاطرش برام عزیزه ٬ به اعضای خانواده ترنج اضافه بشه. یه هم تیمی جدید. منتظر باشین.

*******دو تا پست قبلیم رو ننوشتم که فقط یک نفر خاص بخونه. نوشتم که او هم بخونه. فعلا هم کمکی نکرده. تا چی پیش بیاد.

ما دگر کس نگرفتیم بجای تو ندیم          الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

منصور
نظرات 21 + ارسال نظر
حسین جمعه 30 مرداد 1383 ساعت 23:48 http://www.totanj.blogspot.com

دوست خوب ... ادم جیگرش اتیش می گیره
شمال ... کمر بند ... وضع نامناسب : هر که خابه خوش به حالش
دلم خیلی گرفته ...

ممنون از ابراز لطف و محبتتون

نرگس جمعه 30 مرداد 1383 ساعت 23:59 http://www.rozaneh1001.blogsky.com

سلام
نگید ارشاد خوب!من کیم که ارشاد کنم...
یه دفتر با خودتون همراه کنید که مطالبتونو
توی اون بنویسید...یادتونم نمیره...
منم بدوست خوب خیلی معتقدم...واقعا آدم باید
مواظب باشه براحتی نپره.
شمال همه جورش بنظرم میچسبه چون دریا داره.
شما که ماشالا همه وب لاگا رو دارید جمع میکنید
اینجا.اینجا قراره یه قطب بلاگ اسکای بشه بقیه
هم زیر مجموعه؟!!
در مورد اون یکنفر خاص...من جای شما بودم صریح
کمک میخواستم...شاید متوجه نیست منظورش اونه.
کمک خواستن بنظر من نشونه ی
قدرته...این یعنی که من قدرتم و ضعفمو(که همه دارن) میدونم
حالا دارم بر اساس ضعفم کمک میطلبم...این یه
حسنه برای شما...(واسم جالب بود.)
یکی میپرسد اندوه تو از چیست
سبب ساز سکوت مبهمت کیست
برایش صادقانه مینویسم
برای آنکه باید باشد و نیست

نه ! اون دفه که گفتم ارشاد ٬ تیکه ننداختم. البته میدونم تو جامعه ما ارشاد بار معنایی منفی داره.
ممنونم از نظرات مفصل و راهگشایی که برای من میگذارید.
به اون یه نفر خاص نمیشه واضح تر از این گفت. صد دفه گفتم.
و قبول دارم که کمک خواستن از فدرته نه از ضعف
تمام شهر در آواز زوزه های غریب
فقط صدای تو در این میانه دلخواه است

نرگس شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 00:15

در ضمن کمک خواستن همیشه در پاسخ دادن به ضعفامون نیست...

صادق شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 00:24

به دوست خوب خیلی اعتقاد دارم. شاید تو دنیا دوست زیاد باشه اما دوست خوب خیلی کمه. آدم وقتی چنین کسی را گیر میاره نباید بزاره بره. شاید چیز قشنگ این باشه که آدم دفعه اول یه با یکی حرف میزنه میفهمه چه جور آدمیه. اما چیزی که بعضی وقتا آدم را میسوزونه اینه که یکی از دوست های خیلی خوب را یه چند وقتی نمیبینه بعد که میبیندش یارو۱۸۰ عوض شده.

ممنونم- کدوم صادقی؟ صادق تیم خودمون؟ بی زحمت آدرس وبلاگ رو بذار. ما صادق چند تایی داریم !

منصور۲ شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 00:29

1- فکر می‌کنم یکی از مشکلات جامعه ما هم همینه که امثال ما نماز اول وقت خونا (!) خودمون رو از این محیط و اون محیط دور کردیم تا خودمون آسیب نبینیم. امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر هم خوبه برای روی طاقچه! اینه که تا اسم کوه و شمال و پارک و سینما و ... میاد آدم یاد گناه و آدمای فلان و ... می‌افته!
2- یه بنده خدایی می‌گفت: کندترین قلم‌ها از تیزترین ذهن‌ها بهتره. سر فصل مطالب پشت فرمون و موقع غذاخوردن و ... رو بنویسید تا یادتون نره.
3- من که گفتم یه کمربند خوب بخرید! گوش نکردید!
4- خوش به حال اون یه نفر جدیده که اینقدر ... !!!
5- یادم میاد یه معلم ادبیات داشتیم، اگه اشتباه نکنم جناب آقای میرجانی(!) (نمی‌دونم میشناسید یا نه!) می‌گفتند که:
شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی
هر شکستی که به انسان برسد از خویش است

حاج منصور!
ممنون از نظر شما - ارشاد شدیم.
مورد یک که نوشتین به مطلب من زیاد ربط پیدا نمیکنه. یه بار دیگه بخونین.
یادم میره دفترچه یادداشت بردارم- و یادم میره که یادداشت هام رو بخونم! برای اینها هم علاجی سراغ داری؟!!

رضا شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 01:16

جهنم رو به یــــاد می آورد ؟ ...

علی درویش شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 02:01

سلام.....مدتی است که دور افتادم از شما به دلایل زیاد .... مطمئن هستم که هر چی هست و هر اتفاقی می افته توش خیر زیاده و هم چنین یک کار خصوصی داشتم که نمی دانم بگویم یا نه ولی چون ماموریت از جانب کسی است وظیفه دارم که به عرض برسانم ... یا حق

سلام
من هم دلم برات تنگ شده. نیستی که !
کارت رو هم حتما بگو... تلفن بزن
پنجشنبه دیدمت... نزدیک مدرسه م... توی یک پراید یشمی ... درسته؟

پیام شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 02:02

اقا منصور خیلی مخلصیم
درسته که ما رو به حساب نمی اوری اما من منتظر جواب این کامنت هستم انتظار=عبادت
به نام هرچی نامرده که اگه نبودن مردا شناخته نمی شدن...
i feel you
یه دوست خوب چیزی هست که الان کمه یا اصلا نیست
من که خودم در طول زندگی ۱۷ سالم یه دوست خوب داشتم که اونم مرد ...
نمی دونم در مورد این موضوع که شما نوشتید حرف بزنم یا ...
یه شعر هست که خیلی قشنگه :
قلندران ره گذر از این زمانه داد داد
به جرم شعر و شاعری دمیست رفته ام ز یاد ....
هرچه نوشتم به ورق مرثیه های خاک بود
.
..
...
....
تو چشام اشکی نمونده........................
و
و
و
و
هر کی خوابه خوش به حالش ...

بابا ! چیه تو هم خوشت اومده هی بگی مارو حساب نمی آری و تحویل نمی گیری و از این حرفا !
اصلا هم اینطور نیست. خوبه اون دفه من گفتم باهات کار دارم شما گذاشتی تاقچه بالا !
این حرفا نیست. التماس دعا هم داریم - مکه که مشرف شدین ...یادت نره ها..

پیام شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 02:24

یه چیزی یادم رفت
ما داریم می ریم یه جاییکه رفیق زیاده می خواهی برا شما هم بیارم ما رو حلال کنید چه می شناسید چه نمی شناسید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای اون عزیزانی که همیشه در پاورقی زندگی می کنند توضیح بدم که می ریم مکه
حلال کنید

صادق شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 03:35 http://restart.blogsky.com

با کدوم ترانه باز جون میگیره
نبض اون حنجره‌ی فیروزه ؟!!

ای تو دل کوک ٬ ای خوش آهنگ ٬ تو شنیدنی ترینی

سجاد شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 04:27 http://paknevis.com/weblog

سلام. عرض کنم که دوست آنست که در کشاکش دهر؛ باز هم دوست باشد! :)

آوای من شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 11:24 http://avayeman.blogsky.com

شما با این روال لاغر شدن بهتره برید یه کمربند جدید برای خودتون بخرید خوب!! وبلاگ که جای تقاضای کمربند از دوست و آشنا نیست!!!!
اتفاقا شما خیلی هم می‌چسبه!! مخصوصا خانوادگی‌اش!! شما چون مجردی رفته بودید همه‌اش هم تو همون فاز برخورد داشتید. اگه خانوادگی برید و توی محیطهای خانوادگی بشینید تا از نسیم دریا و . . . لذت ببرید میبینید که چه‌قدر هم حال می‌ده!!!

اتفاقا رفته بودیم تو محیط های خانوادگی...

پیر هرات شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 11:41

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

اگه دستم به اون یه نفر نرسه!!
ببینید اینجا رو چی جوری کرده بیت الحزن‌!!

کس ندارد ذوق مستی٬ می گساران را چه شد؟

علیرضا شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 12:49

درود!

یعنی این عضو جدید از کدوم قاره میتونه باشه؟!

فقط مونده استرالیا و شاید هم قطب جنوب!

شوخی کردم! ولی مطمئنم حتما یه چیزی در وجودش هست که خاطرش اینقدر براتون عزیزه...

راستی! شمال دو تا جای خیلی خیلی قشنگ داره.یکی نمک آبرود و دیگری هم ماسوله...جفتش رو هم با خانواده میشه رفت!(البته اگه با خانواده رفتید نمک آبرود باید تلکابین رو استادش کنید و از لذت پیاده رفتن محروم میشید!)

خوب! میدونم که هر ۲ تاش رو رفتید! فقط خواستم بگم که شمال اینجوری ها هم که میگید بد نیست...یه آقای اومده بود نمک آبرود میگفت واقعن منظره ای رو که اینجا داره توی کوههای ایتالیا یا حتی توی فوجی یاما هم نمیشه پیدا کرد.(خالی بندی هم به قیافش نمی خورد!)

راستی یه پیشنهاد داشتم!

شما که توی اورکات هستید چرا یه community به نام ترنج نمی سازید تا هواداراتون توش عضو بشن؟ ایده خوبیه ها..جواب میده!

ممنون از نظر شما-
پیشنهادتون هم قابل تامله - به ذهنم نرسیده بود...

محسن شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 16:17

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد

یه سریالی بود سالها پیش به اسم آرایشگاه زیبا ...
تو یه سکانسی از سریال کسی که پنجاه سالش بود و هنوز ازدواج نکرده به رفیق همسنش گفت من اون سالهای جوونی عاشق خواهر تو بودم اما هیچوقت نتونستم بهت بگم و ازش خواستگاری کنم. رفیقش هم کلی بهش بدوبیراه گفت که مرد حسابی خواهر من هم از تو خوشش میومد اگه فقط میگفتی همون موقع حل بود...

حاج منصور، بشکن این سد تکلف رو و با جرأت بگو به اون یه نفر احساست رو. الان چیزی برای از دست دادن داری که این کار رو نمی کنی؟ یادته همین چندوقت پیش سر یه جریانی من خواستم واسطه شم نشد؟ بعضی چیزها واسطه پذیر و تکلف وردار و در لفافه گفتنی نیست. توکل به خدا . یا علی، برو جلو که الخیرفی ما وقع.

ای بابا ! حاج محسن !
وقت کردی یه کم کشف صحبت کن !
از کجای مطلب من بر می اومد که به ازدواج و این چیزا ربط داشته باشه ؟!!
احساسی هم نیست که قرار باشه به کسی گفته بشه ...
شما که منو میشناسی چرا اینجور برداشت کردی؟
موضوع به آرایشگاه زیبا و امثال ذلک هم ربط نداره...

روبی شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 16:26 http://roobipire.blogspot.com

آقا سایر رفقا اینقدر نظرات طولانی گذاشتن که من روم نمیشه ۲ خط نظر بدم....به هر حال ایشالله که خیره...........
به اینجمله اعتقاد دارم که در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

آرش جان !
یک کلمه نوشتن تو هم غنیمته چه برسه به مطلب طولانی...
مخلصیم

حسین شنبه 31 مرداد 1383 ساعت 23:29 http://totang.blogspot.com

سلام
این آقا محسن هم یه چیزایی می دونه ها....
و اینکه:
بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد
....
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
...
بسوی خویش مرا میکشد چه خون و چه خاک
محبت است که زنجیر می شود گاهی

نصیر یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 00:18 http://toranj.blogsky.com

سلام
۱. چرا دست یازم چرا پای کوبم
مرا خواجه بی دست و پا می پسندد.
۲. شمال با اصحاب شمال ارتباطی دارد؟
۳. ........................................
چند پنهان کنی آواز دهل زیر گلیم
گفتم شما مطلعش را نوشته ای من مقطعش را بنویسم.
۴. همچنان مشتاق دیدار مبسوط

آره ارتباط داره ! اصلا بعید نیست یکی باشه !
دیدار رخت هرگز میعاد نمی خواهد

نرگس یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 00:48 http://www.rozaneh1001.blogsky.com

چی همه نظر...اونم مفصل....:) امیدواریم اعضای جدید تنوع مطلب داشته باشن...

نفهمیدم...

سارا یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 02:13

سلام
شما چرا چند هی عطر کم میارید ؟؟؟؟؟؟؟
مصرفتون رفته بالا؟؟؟؟؟

محسن یکشنبه 1 شهریور 1383 ساعت 08:54

منصور عزیز

کی گفت به ازدواج ربط داره؟ در مثل که مناقشه نیست عزیز من، هست؟ منظورم فقط این بود که احساساتت رو پنهان نکن، همین. در لفافه گفتن هم کار تو نبود، خودت ناراحت بودی ازش، یادته یه بار یه مطلب این ریختی نوشتم تو وبلاگم برام نظر گذاشتی که محسن تو هم و و و

به هر حال اگر ناراحت شدی از کامنتم معذرت می خوام. دیگه داد و بیداد نداره که ...
زت زیاد

من داد و بیداد کردم؟!!!
من کی باشم که در مقابل شما داد و بیداد کنم!
حاج محسن ! مخلصیم . حالیته ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد