رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

تا چند زمین نهاد بودن

دست من وقت نوشتن شکل اسم تورو داره

 

شاعر عجب تشبیهی به کار برده. اسم طرف "لاله" میباشد. توجه کنید که یک آدم راست دست وقتی قلم به دست بگیرد و بنویسد، انگشتانش به صورت کلمه " لاله " کنار هم قرار می گیرند. ترکونده ! نه؟ توجه ظریفی کرده . والا من اگه جای طرف شاعر بودم بعد از اینکه این شعر را برای من گفت هر چی میخواست قبول میکردم!! خیلی ظریفه . مخصوصا اینکه روح نوشتنش رو هم با این کار به طرف تقدیم کرده.

 

ما که ازاین تعابیر بلد نیستیم به طرف هامون بگیم! هر چی هم که گفتیم فایده نکرده!! خسته شدم ... بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت.

و اصلا نمی دونیم طرف ما اینجا رو میخونه یا نه! و بدتر اینکه اصلا همچین فردی وجود داره یا نداره !!!

 

از تیم خودمون بگم. آقا ! باور کنین اسمشه که ما تیم 10 نفره هستیم. امین و علیرضا درگیر امتحانات هستن. امیر و یاسر هم که سرشون شلوغه. نصیر هم که قربونش برم ! بقیه هم که ای لک و لکی میکنن... به هر حال تیم رویای نیمه کاره در خدمت شماست...

 

بعضی از دوستان از حال پسرخاله م پرسیدن. بعد از اتمام دوره سوم شیمی درمانی رفتم به دیدنش. بدون مو و ابرو. خیلی امیدواریم به اینکه درمان جواب بده. تا خدا چه خواهد.

 

دیشب با یکی از دوستان نشستی داشتم. از من میخواست در زمینه ای کمکش کنم که خودم نیاز دارم در اون زمینه یکی دستم رو بگیره ! صحبت از دوستی بود و بی وفایی و دل من از غصه داغون شده و....

 

منصور

نظرات 13 + ارسال نظر
محمد حسین فروزان دوشنبه 21 دی 1383 ساعت 22:33

آقا خدا رحمت کند تازه از دست رفته را.

رضا مقدم سه‌شنبه 22 دی 1383 ساعت 00:15

اگر بی وفایی نبود اینقدر دوستی‌ها زیبا نبود

محسن سه‌شنبه 22 دی 1383 ساعت 10:11

میشه با ما هم نشستی داشته باشید. ما هم به یک حلال مشکلات نیازمندیم حاج منصور ...

رسول سه‌شنبه 22 دی 1383 ساعت 13:40 http://totanj.blogspot.com

کی دلش از این چیزا داغون نشده؟

آوای من سه‌شنبه 22 دی 1383 ساعت 18:01 http://avayeman.blogsky.com

من خیلی‌ها رو می‌شناسم که شیمی درمانی روشون مواثر بوده و بعد از طی دوران سخت و جانکاه شیمی درمانی الحمد الله کاملا خوب شدند. امیدوارم پسر خاله شما هم از این دسته باشه.

حامد سه‌شنبه 22 دی 1383 ساعت 21:03 http://mirror.blogsky.ocm

یک نفر را میشناسم مداد یا قلم را در مشتش می گیرد و می نویسد .

دوست بی وفا سه‌شنبه 22 دی 1383 ساعت 22:04

امیدوارم مراحل شیمی درمانی با موفقیت طی شود

صادق چهارشنبه 23 دی 1383 ساعت 21:23 http://restart.blogsky.com

به ساعت مرگ غزل
تلخ آبه ای جای عسل
بر حلقهء نفرین شده
تنها نگین تو شدم

بی بال و بی پر در سفر
از هر چه سایه خسته تر
هر خط آخر پشت سر
تا اولین تو شدم
من بهترین تو شدم

ای حس از بر شدنی
ای خط به خط نوشتنی
در زنگ از خود رد شدن
صد آفرین تو شدم

به جرم بی ستارگی
شب همه شب به سادگی
کشته شدم زنده شدم
ستاره چین تو شدم

ای تو همیشه سفری
از همه ام بی خبری
من که به کوچه می زدم
خانه نشین تو شدم

علی درویش چهارشنبه 23 دی 1383 ساعت 23:07

دست موقع نوشتن بیشتر شبیه اسم جلاله الله می شه .... درست نمی گم ؟؟ ..... زت زیاد

علی درویش پنج‌شنبه 24 دی 1383 ساعت 21:28

الان ساعت ۹ شب ۵شنبه است ... چرا مطلب پابلیش نمی کنید ؟؟ وبلاگ معلقه !!! ... پس تکلیف دل ما چی می شه ؟؟ ... زت زیاد

چشم! حتما

پیر صبا پنج‌شنبه 24 دی 1383 ساعت 22:43

تا حالا هر وقت اینجا رو میخوندم...اسپیکرم خاموش بود...اما الان روشن بور و موسیقی متن هم شنیده میشد...
یه جور حس اظطراب در آدم به وجود میاد...
مانند حس موقعی که پشت در نشستی و منتظری که هر لحظه یک نفر بیاد تو...و قلبت داره تاپ تاپ میزنه...یه انتظار با غصه...

پیر هرات جمعه 25 دی 1383 ساعت 19:37

خدایا من رو ببخش:
نعوذبالله نعوذبالله دست موقع بشکن زدن شبیه اسم جلاله خدا میشه!!

دلشده جمعه 25 دی 1383 ساعت 19:51

مهم دست نیست.مهم دله که اسم اونجا نوشته شده باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد