۱-پاکت بی تمبر و تاریخ ، نامه بی اسم و امضا ، کوچه دلواپسی ها ، برسه به دست بابا
با سلام خدمت بابا ، عرض کنم که غربت ما ، انقدام بد نیست که میگن ، راضیم الحمدلله
یادمون دادن که اینجا ، زندگی رو سخت نگیریم ، از غم ویرونی تو ، روزی صد دفعه نمیریم
یادمون دادن که یاد ، سوختن خونه نیفتیم ، خواب بود هرچی که دیدیم ، باد بود هرچی شنفتیم
راستی چند وقته که رفتم ، بی غم و غزل سر کار ، روزگارم ای بدک نیست ، شکر غربت گرم بازار
قلم و دفتر شعرم ، توی گنجه کنج دیوار ، عکس سهراب روی طاغچه ، غزلش گوشه انبار
توی نامه گفته بودی ، بی چراغ دل مادر ، براتون نور میفرستم ، جنس اعلا، طرح آخر
من ستاره بردم اینجا ، با بلیطای برنده ، راستی اونجا نور فانوس ، یه شبش کرایه چنده؟!
۲- باز هم تقدیم به همه ایرانی های خارج از ایران:(شعر از شفیعی کدکنی)
در روزهای آخر اسفند ، کوچ بنفشه های مهاجر ، زیباست. در نیمروز روشن اسفند ، وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد ، در اطلس شمیم بهاران ، با خاک و ریشه ــ میهن سیارشان ــ در جعبه های کوچک چوبی در گوشه خیابان می آورند:جوی هزار زمزمه در من ، می جوشد: ای کاش ...
ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه ها (در جهبه های خاک) یک روز می توانست ، همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست. در روشنای باران ، در آفتاب پاک.
۳- چه کار سخت و خسته کننده ای است!چه چیزهای تازه ای دارم میفهمم ، نه ، چیزهای تازه ای که بوده و من نمی فهمیده ام و حالا دارم می فهمم ، نه ،اصلآ چیز تازه ای دارد خلق می شود و می فهمم ،اینها، اسم ها،صفت ها و فعل های تازه ای برای گفتن میخواهند که نیست،نه در فارسی،در هیچ زبانی.
سه چهار روز است احساس می کنم که گویی به کار سخت و رنج آوری مشغولم ، سخت تر و تلخ تر از هر کاری ، خسته کننده تر از هر عملی ، آن هم چه کاری!هیچ تعطیل بردار نیست ، ساعتی و لحظه ای بیکاری و استراحت ندارد غئ شبانه روزی است ، یک دقیقه مهلت نمی دهد! ... بدون لحظه ای بیکاری ، دقیقه ای استراحت دارم
نمینویسم!
۴- نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید!
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید سایه
علیرضا
سلام يه خبر بيا با هم يه تبادل لينک برای بالا بردن هر چه بيشتر وبلاگمان کنيم منتظر جوابم
۱. اگه من بودم «روزی صد دفعه می مردم»
۲.کاملا موافقم
۳.چیزی را نفهم همه چیز را «نه-فهم» (مطلب ««ذن» از نظر یه گمراه» منو بخون
۴.مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
پ.ن: جواب کامنتتو بخون
یا حق
۱. واقعا فکر می کنی اینی که نوشتی شعره یا شاید هم ...
۲. پر از غلط تایپی
۳. پر از غلط تایپی و عدم نگارش صحیح - کاش نخواندن هم به اندازه ی ننوشتن برایت سخت بود .
۴....
آقا راستی این پشوتن سبک جدیدی رو در تبلیغات بلاگش داره به کار می بره ها (ضد تبلیغ من : آقای پشوتن تو داری برای تبلیغ بلاگ خودت این جا کامنت می زنی پس باید بگم که کامنت هات ارزش خوندن نداره و به این دلیل من شخصا کامنت ها و بلاگت رو تحریم می کنم D:)