.زمین و زمان به هم ریخت. قیامت برپا شد. مردم صف به صف به سمت تقدیر رفتند. آنهایی که بهشتی بودند خوشحال از اینکه دیگر دوران محنت و غم به پایان رسیده به سوی بهشت می شتافتند. همان طور که وعده داده شده بود همه نیازها برآورده می شد. هر خواسته ای، هر نعمتی، هر لذتی.... هر روز طالب لذت جدیدی بودند. روزی همه دست به دعا برداشتند و همه با هم از خدا لذت جدیدی را خواستار شدند. خدا که مانند همیشه بخشنده بود این بار نیز پذیرفت. در جواب آنها دوباره زمین را خلق کرد.از خاکش آدم را آفرید. حوا را. درخت ممنوعه را. شیطان را. و باز تکرار آن قصه. این بار آنها لذت رنج کشیدن را از خدا خواسته بودند.
الان دوست دارم بقیه رو هم تو این حال خوشی که دارم سهیم کنم. به خاطر همین بلاگ می نویسم. دلم می خواست می تونستم دست کنم تو قفسه سینه ام ، قلبمو در بیارم، بذارم صاف وسط مونیتورتون. شما هم اونو بردارید بذارید جای قلب خودتون یه مدت . اینجوری تو این حس من شریک شید.
خیلی عالیه که در عرض حدود ۱۱ ساعت اینقدر راحت بر مشکلاتتون غلبه کردین.نوشته هاتون از این رو به اون رو شد.
اینا ادامه همون حاله. یه شیفتگی پیدا می کنی تو این حال. موتور محرک است. موجب ایستایی نمی شه.
واقعا قشنگه لذت رنج کشیدن وقتی بدونی که معشوقت داره نگاهت میکنه .
رضا؟
خودتی بابا؟
حرفای جدید می زنی...
آقا عجیبا غریبا!!!!!!!!!!!!!!!
فکر کنم همایشهای وبلاگی زیادی باید گذاشته بشه تا بررسی بشه که چه جوری میشه توی اینجا که معمولا مطالب یک دستی نوشته میشه همچین مطلبی ارائه بشه
اقا مارادونا رو ول کن
غضنفر رو بچسب!!!!!!!!!!!
من که این مطلب خیلی قشنگ اصلا به دلم نشست ... نه آقا
میگم نکنه مطلب قبلی رو از کسی کپ D: زده باشی آقای رضا که البته ممنونم که خودت رو معرفی کردی (ولی هیچ رقمه بهت نمی یاد که یه حال خوش رو خودت نوشته باشی)
چی بگم من الآن؟
آره این همون درده همون رنج
درد...
یا حق
فیلم آخرین وسوسه ی مسیح رو ببین.
( مارتین اسکورسیزی )
راجع به در آوردن قلب و این حرفا ...
اوهوم. باحاله. کلا همه فیلمای این پسره مارتین خداس (البته اصل فیلمنامه که مال یه بابای دیگه اس ولی کلا ...)