رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

یاد ایام...

- به نظرات دو تا پست قبلی جواب دادم. دوستان عزیزی که زحمت کشیده بودن می تونن مطالعه کنن.

 

- یکی از دوستان ما به نام پشوتن به من ایراد گرفته بود که مطالبت تلگرافی و سرسری شده. باید بگم که چشم ! باور کنید علتش کمبود وقت است و اینکه موقع کار من با اینترنت ساعت 10:30 شب به بعد است ، نفسی نمانده و خواب بر من مستولی شده ! نمیشه سر صبر و حوصله مطلب نوشت. ولی امروز سعی میکنم که مفصل تر باشه.

                

- باز هم یک استفاده تبلیغاتی از یک حرکت چند نفر جوان مملکت. دستاوردهای اختراع ایران توسط یک موسسه خصوصی در سوئیس مدال گرفته و اینهمه تو بوق و کرنا کردن که مثلا ما پیشرفته شدیم ! من مطمئنا این یک مسابقه رسمی نبوده و جای خاصی ازش استقبال نکرده. کلاهی که سر قضیه المپیاد سر مردم میره ، اینم روش. مطرح شدن چند نفر چه ربطی داره به آموزش عمومی مملکت. الان ما هم کمی تا قسمتی داریم همین اشتباه رو می کنیم !

 

- دیشب رفتیم فیلم Aviator رو دیدیم. واقعا جا داشته که نامزد اسکار بشه. صحنه های پرواز و سقوط هواپیما عالی بود.فیلمبرداری و جلوه های ویژه معرکه بود. پیام فیلم هم که لابد خیلی قوی بود چون فیلم برای "مارتین" معروف است !فقط نمی دونم که آیا این آدم واقعی بوده یا تشابه اسمی ست با نام کارخانجات هواپیمایی و ساخت رادار "هیوز" ؟ چقدر قشنگ نبوغ و عدم تعادل روانی هوارد رو نشون داده بود.

 

 

در حاشیه دیدن این فیلم قابل ذکر است که پس از اتمام فیلم در ساعت 12:30 شب ، وقتی چراغهای سالن روشن شد و بلند شدیم بیاییم بیرون ، دیدم کف سینما یک لایه آشغال ریخته شده ! از پاکت چیپس و پفک گرفته تا ته مانده ساندویچ و قوطی نوشابه . گفتیم که سینما فرهنگ با کلاسترین سینمای تهران و به تبعش ایرانه دیگه ؟ در منطقه قلهک یعنی بالا شهر که قاعدتا با فرهنگ ترن (!) و خارج رفته و با کلاس و دارای 206 و ماکسیما و ورنا و غیره. اینجا که اینجور باشه نشان دهنده چیه؟ به نظر من مشکل ریشه ایه و این افراد ادای با کلاسی در میارن. اینطور نیست؟ واقعا سزاوار است بعضی از این عزیزان رو بست به گاری!!!

 

- امروز رفتیم بهشت زهرا. جهت زیارت اهل قبور و به خصوص به بهانه رفتن سر خاک دوستان همدوره ای زمان دبیرستانمون که از میان ما رفتن. تونستم شش نفر رو جمع کنم و این یک رکورده ! شش نفر از بچه های دوره 11 دبیرستان م... صبح جمعه ساعت 8 پاشن بیان بهشت زهرا میدونین چه شاهکاریه ؟!!! 
 آرش محمدی- 15/ 6 / 70 . ده روز بعد مرگش اعلام شد که برق دانشکده فنی قبول شده. پسر مهندس محمدی ، رئیس پالایشگاه آبادان. با پسر عموش رفته بود اوشون فشم و در حال کمک به او از کوه سقوط کرد و جان سپرد. بلافاصله بعد سقوطش نتونستن برن بالای سرش و چند ساعت بعد این اتفاق افتاده و دیدن دو سه ساعت زنده بوده تا تموم کنه و چی بهش گذشته. خیلی بچه خوبی بود. سال دوم اومد مدرسه ما. نهایت ادب و دوستی. خدایش بیامرزاد.

 

امیررضا (نوید) میزبان شاکر 6/5/ 68 – روی سنگ قبرش نوشته: دانش آموز ممتاز دبیرستان مفید که در تلاطم امواج دریای خزر آرام گرفت. شاگرد اولمون بود. در برگشت از مسافرت مشهد مدرسه توی دریا غرق شد. خبرش رو از برادرم شنیدم . جنازش بعد دو روز رسید به تهران و باد کرده بود. صورتش قابل شناسایی نبود. خانوادش داغون بودن و بعد ختمش ترجیح دادن فراموش کنن. و موقع دفن و سر قبرش چه خبر بود. کاملا یادمه – کلاس دوم بودیم. خدا رحمتش کنه.

 

شهرام ( محسن) عابدینی خرمی 10/2/75 مهندس مکانیک از دانشگاه شریف. آمبولانسی که خود حامی مجروحان و دستگیر مریضهاست ، با سرعت فوق العاده ای به او زد و متواری شدو تا حالا هم شناسایی نشده. از شدت ضربه محسن حدود 30 متر پرت شده بود کنار اتوبان و طول کشیده بود تا پیداش کنن. قبلا از محسن نوشتم. گل بود به تمام معنا. یک دوست واقعی. مودب و متین. سال چهارم که بودیم جزوه رزمندگان و راهیان دانشگاه ( اون موقع گرون و کمیاب بود و حکم کیمیا داشت) رو خرید و گذاشت تو کمدش و بچه ها ور میداشتن و استفاده میکردن. الحمدلله وضع مالیشون هم نسبتا خوب بود. مصداق "وارزقنی مواسات من قترت علیه من رزقک بما وسعت علی من فضلک " بود. سال سوم توی خرمشهر دوربین گرانقیمت یاشیکا که داشت گم شد و خم به ابروش نیاورد. سر قبرش بغض گلوم رو فشرد ولی دوستان بودند خودم رو نگه داشتم. برای شادی روح این دوستان ما یک فاتحه قرائت فرمایید.


- در حاشیه رفتن ما به بهشت زهرا ، خاطرات و مطالبی بود که سر هر قبر تعریف میکردیم و خنده های دسته جمعی وسط قبرستان ! این رفقای ما هم که اومده بودن همگی شیطون و اهل شلوغ بازی. از تشییع و دفن میزبان شاکر میگفتیم، ماجراهای محسن رو تعریف میکردیم. ما از محسن بیشتر مطلب داریم چون دیرتر از بین ما رفت و قاطی تر بود در جمع بچه ها. اسم "محسن" رو ما میگفتیم یعنی دوستان دبیرستان م... و بعدا فهمیدیم که نه در خانه و نه هیچیک از فامیلها این اسم رو بکار نمی بردن. خانواده شون هم به خاطر ما روی سنگ قبرش "محسن" رو نوشتن . بعدش هم رفتیم سر مزار نزدیکان و وابستگان . اونجا هم کرکر خنده بود. ما یک جا بریم همین بساطه و انگار به اینکه کجا هست بستگی چندانی نداره! 

 

- یک معرفت دیگه از تلویزیون! بازی پرسپولیس – فجر از مرکز شیراز پخش مستقیم میشد و شبکه سه می برد روی آنتن. اونوقت مرکز شیراز آرم خودش رو روی صفحه رفته بود و اینا روش کادر سیاه انداخته بودن ! و زیر نویس مرکز شیراز روی تصاویر میرفت و مزدک هی میگفت اینا مال مرکز فارس است و به شبکه سه ربطی نداره ! خوب پدر جان ! این رو که دیگه ازشبکه های ماهواره نمی گیرید . مال یکی از مراکز سازمانه. بهش بگید که تصاویر رو تنها بده و شبکه سراسری هر کاری میخواد روش بکنه.

 

قادری بر هر چه می خواهی مگر آزار من

چون که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست

 

منصور

نظرات 9 + ارسال نظر
احسان جمعه 26 فروردین 1384 ساعت 21:06

اینا که گفتید طرف قلهک و این ورا با کلاس و فرهنگ و اینا هستن جدی بود یا طعنه زدید؟
من با اینجور آدما تو دانشگاه آشنا شدم. فکر کنم بروبچ ستارخات و آزادی و فاطمی و ... شرف دارن به صدتا از اونا البته اگه مدرسه میمی باشند!
آقا ما مردیم یه سری هم به ما بزن. وصیت کردم تو شیراز دفنم کنند. پهلو بقیه بروبچ. بیاید اینجا هم به سر مزار ما می آید هم مرحوم خواجه حافظ!

چشم ! فرصت بشه من خیلی دوست دارم که بیام شیراز.

محمد امین جمعه 26 فروردین 1384 ساعت 21:17 http://toranj.blogsky.com

ایول بالاخره یه چیزی ژیدا شد که از نظر استاد ماذ مفید وخب و نیک است(البته بدون حاشیه) آن هم فیلمAviator
راستی امروز اولین ۲۶ سال ۸۴ بود.

پس احتمالا بقیه مطلب رو نخوندین وگرنه شاید نظرتون عوض میشد!

رضا جمعه 26 فروردین 1384 ساعت 22:11

رئیس جان خوب آخه سینما فرهنگ هم آدمایی مثل ماها ( ما بچه های مفید ) هم میرن خوب. توقعاتی دارینا...

آوای من جمعه 26 فروردین 1384 ساعت 22:14 http://avayeman.blogsky.com

امیدوارم ایمیلی که برای من می‌خواهید بزنید رو در مواقعی که نفسی نمانده و خواب برتون مستلی گشته و طبیعتا خسته هستید ؛ ننویسید.

خیلی کار قشنگی کردید که از دوستان گذشته نوشتید. قبلا گفته بودید که می‌خوایید راجع به اساتید دانشگاه‌تون هم بنویسید. اون هم جالب خواهد بود.

الهه مهر جمعه 26 فروردین 1384 ساعت 23:13

۱.ببینم آقا چیز هم بود... آقاعباس!!!
۲.نمی دونم یه روزی سر قبر ما هم میان یا نه...

به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.

نه نبود متولد ماه مهر جان !

محسن شنبه 27 فروردین 1384 ساعت 11:01

خدایشان بیامرزاد.
توفیق نبود همراه شما باشم ولی هماره یاد آن یاران نیک نفس با ماست. روزی که محسن از بین مارفت دوستی زنگ زد تا خبر رابدهد، گفت محسن حالا دیگر تنها محسن دوره شدی و من نفسم گرفت پشت گوشی...

شما بودی...
هرگز حدیث غایب حاضر شنیده ای...

ع.ش.ق شنبه 27 فروردین 1384 ساعت 15:48 http://einshinghaf.persianblog.com

اون عکسه که از چپ به راست همه شهید شده بودند غیر از نفر آخر مربوط به شما بود؟!!!

آره مال من بود !

محمد امین دوشنبه 29 فروردین 1384 ساعت 17:37 http://toranj.blogsky.com

ببخشید کاملا مطلبتون را با دقت کامل خواندم.نتیجه گیریم این بود.کاش کمی هم نسبت به وطن احساسی بودیم

متوجه نشدم راجع به وطن احساسی بودن رو

یک دوست دوشنبه 29 فروردین 1384 ساعت 18:52

چیزی که اینجا می نویسم ربطی به یاد ایام نداره.....
شلوغی
بی هواسی
فرق داشتن
...........
از رئال و یووه متنفری چون قویند
ورش تنیس رو دوست داری چون پرطرفداره
میفهمم تو این دنیا نمیگنجی
مثه خودم
یعنی من مثه شما
اخساس میکنم دارم از تو بچگی در میام
اینو جدی میگم
جهادی امسال خیلی خوب بود
بودن یا نبودن مسئله این است
ولی منتظر نظر شما هستم (جوابـ)
فکر میکنم منو شناختی
اگه آره تو جواب اول اسمم رو بنویسید
لعنت به چراغ سرخ لعنت به.....
دور و ورت رو خوب ببین
من همن که یه روز می خواستم دریابشم
دوست داشتم بزرگترین دریای دنیا بشم


عشق یعنی قطره در دریا شدن

من می خوام مثل تو باشم٬ چه باید کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد