نمایشگاه کتاب بی رونق بود. انگار ناشران با بی میلی شرکت کرده بودند. کتابهای اصلیشون رو نیاورده بودن! تب کتاب خریدن به گمانم کم شده. کتابهای آموزش ایروبیک و لاغری و همیو پاتی و تست و اینجور چیزا بازار داشت. یکی از دوستان ازم پرسید : فکر میکنی چند درصد کتابهای نمایشگاه حتی یکیشون فروش نره. گفتم ۳۰ درصد. نظر شما چیه؟
به امید خدا پنجشنبه میرم مشهد. هنوز هم اگر کسی میاد بگه که در خدمتیم. با همان شرایط قبل. فعلا که تنهام.
تنهایی شاید یه راهه، راهیه تا بینهایت...
آخر سال تحصیلی شده و داریم می دویم که کتاب رو تموم کنیم. البته نه به هر قیمتی ! نمی دونم چرا تو این چند سال کسی نیست به فریاد ما برسه. والا بالا این مقدار ساعت به این کتاب کمه. این پا در کفش من تنگ است ! آه ! کجایند شاگردانی چون «علی درویش» که مسائل رو میخوردند!!!
زبانم را نمی فهمی
تو خطم را نمی خوانی
چنان بیگانه ای با من
که نامم را نمی دانی
منصور
سلام
اگه بنده رو قابل می دونید در خدمتم
بفرمایید کی و کجا؟
نه تلفن تماسی و نه آدرسی و ای میلی!
آقا التماس دعا
قول میدم از ابوسعید ابوالخیر شعر بخونم!!!!
راست می گی با اینکه امسال از رفتن به نمایشگاه راحت بودم اما میدونم امسال بدتر از سال گذشته ... به هر حال بیچاره کتابداران که هر سال باید این راه را بروند .......... به ما هم سری بزنید .........!!
اتفاقا می خواستم که مطلب زنده را در مورد نمایشگاه بنوسم ولی به دلیل کمبود وقت به همان چند بیت قناعت کردم.از نظر من جوی کتاب خوانی خوبی به جامعه القا می کرد. در واقع یک تلنگوری بود برای جامعه . این همه باز دید کننده بالاخره درصدی از این ها هستند که استفاده کنند ولو اندک( که من معتقدم که اندک نیستند)
بله
خدا خیرتون بده که از پیچوندن گله نمیکنید!!!
اشکال نداره آقا منصور؛ ان شاء الله روزی میرسه که امثالهم نیز از تنهایی و بی معرفتی(ظاهری) گله نمی کنند!
واقعا!
کجایند دانش آموزانی مثل من که مساله رو می خوردند. حل که نمی تونستیم بکنیم مجبور بودیم از رو حرص صفحات کتاب رو بخوریم!!!
همون کتابها رو خوردی که ...!
دست شما درد نکنه ترنجی ها
حالا نظر من رو سانسور می کنید(کامنتم برای پست قبلی رو می گم )
متاسفم ...
آقا !من معذرت میخوام .
یادمه خرداد ۷۹ که لیست منفی های بچهها رو زده بودید رو دیوار . جلوی اسم من بجای تعداد منفی ها نوشته بودید: «زیاد»!
آره یادش به خیر. خدا بگم چی کارت نکنه . منو بردی توی حال و هوای اون موقع.
اون وقتا عشق سی پلاس پلاس بودم و کامپایلر سی وقتی خطاها از یک تعدادی می رفت بالا فقط مینوشت:
More Errors…
ما هم به تاسی از اون...
سلام به نظر من امسال پر رونق تر از قبل بود و بیشتر هم شرکت کننده داشت. شاید برای شما شکراری شده است. ولی به نظر من شاید حدود ۷۰ در صد کتب موجود در نمایشگاه فروش نره. در خدمتیم. یا علی آقا جون.
۷۰ زیاده - نیست؟
۱.آقا التماس دعا... درسته که تنهایید ولی.. خاطره هرجا که میری به یاد من باش...
۲.لااقل لطف نمایشگاه به همین مهر محبت هاشه ، این چیزاست که می مونه...!
مگه میشه الهه مهر رو فراموش کرد!
به یاد اون روزی که با هم « ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم » خوندیم....دعا کنید
آخ آخ ! تیر رها کردی و بر جانم نشست. منو یاد چه موقعی انداختی. عجب مسافرت مشهدی بود. چه حالی چه شوری. چه بچه هایی . معرکه بود. نمایشنامه هانی یادته...
آره . تو صحن گوهرشاد اون شعر رو خوندیم و زار زدیم. قشنگ یادمه.
ما که بیشتر از این که جلویه غرفه های کتاب معطل شیم تو صف ساندویچ هایدا و بعد از اون بستنی و ساندیس و از این جور چیزا معطل شدیم ! امسال نمایشگاه از نظر شکمی که پیش رفت خوبی داشت . تازه سن ایچ مجانی هم می دادند امیدوارم گیرتون اومده باشه !
التماس دعا
خدایا یا ساعات این درس رو زیاد کن یا علی درویش ها رو !
جلویه نوشته های خودتون رو نگرید !
یا علی
نه - سن ایچ گیرمون نیومد.
چشم- تابلو شده که دارم خود سانسوری میکنم؟ به هر حال گاهی اوقات شرایط ایجاب میکنه.
انشاءالله با طی الارض دیگر!!!!!
از صبح که در مدرسه طی الارض می کردید.