رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

عید نو

سلام

۱. منتظر یک بهانه شیرین بودم که برگردم و چه سعادتی که به روز میلاد امام حسن عسگری (ع) باز گردی که این روز برای من بسیارشیرین است. شیرین تر از شیرین.

۲. وقتی رییس تهدید کند باید برگشت هر چند کوتاه.

۳. امروز ۲۷ اردیبهشت است و باز برای من این روز عزیز و این سومین بهانه بود برای سلام دوباره با یارانی که چند وقتی است از آنها دور مانده بودم.

۴. تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی.



نصیر

نظرات 13 + ارسال نظر
لیمویی سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1384 ساعت 20:17 http://pacific.blogsky.com

خب خیلی خوبه که تو این روز که انقدر واسه تو خوبه برگشتی....

منصور سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1384 ساعت 21:45 http://toranj

بازگشت اژدها !
ظهور نصیر !
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

علیرضا سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1384 ساعت 21:46

آقای نصیر آقا ما دست پرورده ایم =))
عارضم که کامنت های شما خیلی طولانی تر و جالب تره

احمد سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1384 ساعت 21:52 http://mirror.blogsky.com

سلام
باز گشت دوبارتون به میادین رو تبریک میگم !

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1384 ساعت 22:19

پس بیشتر بنویسید و بمونید.
اژدها رییسه که باعث شد شما بنویسید!

علی درویش چهارشنبه 28 اردیبهشت 1384 ساعت 00:22

سلام ...
چه عجب یه بزرگی در این وبلاگ نوشتند ... مدتیه که جای تفریح و سرگرمی و سرسره بازی کودکان شده است این ترنج ... جسارت به آق منصور نباشه ...
سل المصانع رکبا تهیت فی الفلقاتی تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
.....
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی
....
فراقنامه سعدی عجب که در تو نگیرد و ان شکوت الی الطیر نحین فی الوکناتی

روح سعدی پر فتوح ... قرین رحمت
حضور حضرت عالی مستدام
حضور کودکان و کوچولوگان ! قطع و نابود ...
و صلی الله ...

زت زیاد

نرگس چهارشنبه 28 اردیبهشت 1384 ساعت 00:55 http://www.azrooyesadegi.blogsky.com

به به تا رییس از این مرئوسها داره(درست گفتم؟؟؟) غم نداره!!! اینهمه دلیل منطقی برای بازگشت اصلا نباید باعث بشه تو اومدن شک کنید... قدر آب بدانید تا از فرات دور نیفتادید!!!

رضا چهارشنبه 28 اردیبهشت 1384 ساعت 01:08

۱- اینکه شاعر میگه :«شب عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد...»
۲- کاش دوستان جکع می بودند که و ان یکادی می خواندیم برایش و ...
۳- به کنار گل آمده بلبل و گل غم او بخرد که چه خسته شدی
۴- «این وقت شب
چهار و چند دقیقه ی بامداد است وهنوز
تمام هر چه هست
از برای شفای تحمل و خستگی خواب است
درخت پنجره خیابان خواب
و نور
که پابه ماه چراغ
با شب زانو ... چانه می زند
ومن
که از احتمال یک علاقه ی پنهان خوابم نمی برد
تنها پرنده ای که سحرخیز تر از اذان باد و
عطر شبنم است می فهمد
شب زنده دار درمان ندیده ای چون من
از چه خیال یکی لحظه ی خواب شکسته اش
در چشم خسته نیست
کاش کسی می آمد
»

۵- ...
۶- هنوز دارم به «شبی ز قد تو افتاده سایه بر دیوار ...» فکر می کنم که آخرش نگفتید ...

مسافر غریب چهارشنبه 28 اردیبهشت 1384 ساعت 11:32

هر چه از دوست رسد نکوست
ای جوونم نصیر !!!!

علیرضا انصاری چهارشنبه 28 اردیبهشت 1384 ساعت 19:05

سلام ویژه یه بنده رو پذیرا باشید. چه عجب از این ورا. (:

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 اردیبهشت 1384 ساعت 21:02

سلام

نیموده باشید سوک سوک کنیدو برید!

یاسر پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1384 ساعت 05:40 http://only-ironi.blogsky.com

سلام به همه شما وبلاگ بسیار زیبایی دارید موفق باشید

الهه مهر پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1384 ساعت 17:09

بازگشت افتخار آمیزی بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد