گفتگوی اول
ــ نه، هیچ چیز مهم نیست،نه پسندت،نه پسندیدنت، نه مهرت و نه کینت، نه حضورت و نه غیبتت، نه زشتی ات و نه زیبایی ات، هیچی، هیچت!
ــ یعنی چی؟ این همه بی تفاوتی؟
ــ آری،هیچ،هیچ چیزت مهم نیست.
ــ پس چه چیز می مونه که برات مهمه؟
ــ فقط بودنت،
ــ تو که گفتی: نه حضورت ، نه غیبتت؟
ــ آری، اما «بودنت» چه حاضر و چه غایب.مهم فقط اینه که بدونم هستی. مواظب نبودنت باش!
گفتگوی دوم
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی آتش زدی اندر منو چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی چون دوستی سنگدلان زود برفتی
آتش به جان من دلسوخته کردی چون در دل من عشق بیفزود برفتی
و خدا رو شکر که رفتی ...!
گفتگوی سوم(در ادامه اکتشافات غریب قبلی حالا...)
و تو به نظرم اگه همیشه راه درست رو بری، هرگز خلاق نخواهی بود که راه درست یعنی راه کشف شده توسط دیگران.بعضی وقتا راهای عوضی رو هم امتحان کن!چون اگه میخوای کامل بشی بگذار که ناکامل باشی!و اگه میخوای پُر بشی باید ...! تو باید بد باشی تا یه روز بگن که «خوب» شدی وگرنه...!
گفتگوی چهارم
قبلش از اونجایی که شغل مارو اون گوشه نوشتند و الانم فصل کاره احتمالآ تا یه مدتی در خدمتتون نباشم! دریانامه ها که یادتونه میخوام عوض کنم برم تو کار صید و صیادی!
با اون شعر معروف لاهیجانی که: ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
صیاد رفته باشد در دام مانده باشد...
علیرضا
- فقط گفتگوی سوم ...
گفتگوی سوم چی چی؟
بمون تا بمونم...
بری ، میام!
ای بابا !
تا اومدم بجنبم مطلب بدم که پابلیش شد...
علیرضا ! استفاده ابزاری داشتیم ؟!!!!
اثیری یا اسیری؟!
جناب منصور عزیز
اگه میدونستم پاکش میکردم که اصلآ نمیفرستادم.
استفاده ابزاری منظور نبود که دوباره بگید:نیاموخته ای!
هر چند که دارم کم کم به همون ۶ ، ۷ ماه وقت لازم میرسم!
مرسی از مطلب قشنگت علیرضا مثل همیشه لذت بردم.
ولی یه صحبتی دارم با آقای درویش
بعنوان کسیکه خیلی وقته خواننده اینجا هستم تا حالا کامنت به اون زشتی ندیدم.
اگه بین شما و نویسنده های اینجا درگیری ای هست خیلی بهتره که به ای میل برده بشه .نه اینکه جلوی بقیه توهین بکنید.
منکه از تیم ترنج برخورد بدی ندیدم نسبت بشما ولی شده به احترام معلمت اینطور کامنتهارو نمیذاشتین خیلی بهتر بود.
ببخشید قصد دخالت نداشتم ولی سر کامنت قبلی حال منم گرفته شده بود.
من به یک لیلی محتاجم ...
گفتگوی اول جالب بود.
بقیه گفتگوها ربطی نداشت ولی خیلی به دل میشست. معلوم بود از دل اومده بود!
ای وای اگر...وای...!
به قول حضرت حافظ:
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
از دست این صیادها!هیچوقت صید نشو.
چرا بد باشیم تا بگن خوب شدی؟
از اول خوب باشیم بگن خیلی خوب شده.
این طوری قشنگتر نیست؟
جناب نصیر خیلی عزیز داشتم جواب کامنتها رو تو مدرسه میدادم یکی از دوستان که حالا بماند کی به طور کاملآ تصادفی نظر حضرتعالی رو پاک کرد در هر صورت منم نتونستم کاری کنم یه وقت حسب بر اساعه ادب نشه که ما خیلی ارادت داریم!