رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

برای مرگ هم در خانه جا نیست

1

احساس خیلی خوبی ندارم. کارها اونجور که باید و شاید پیش نمی ره. تیرهایت به خطا می رود، کم حوصله ای ، احساس می کنی یه خورده نقش "حریف تمرینی " بازی کردی! به هر حال ، خیلی سر حال نیستی.

 

2

گمان نمی کردم خرابی کنترل تلویزیون اینقدر مصیبت عظمایی باشه! زندگی حسابی سخت میشه.

 

3

دیگه حالم داره از سیاستهای ترافیکی تهران بهم میخوره. آنچنان پیچیده شده که از دست کسی کاری ساخته نیست. فهمیدم دو میلیون موتور سیکلت داخل شهر تهران وجود داره. خدا می دونه کارخانه های موتور سیکلت مال کدوم آقازاده هاست که اینجوری جلوش رو ول کردن. با بیست تومن پیش قسط می تونی سوار موتور بشی. ماهی دو تا ضبط ماشین بدزدی ، پول قسطش هم در میاد! می افتی تو خیابون و مزاحم امنیت روحی روانی مردم میشی و پیاده رو و سواره رو یکیست و یک راننده بدبختی هم پیدا بشه موقعی که مثل الاغ ویراژ میدی بزنه بهت که تلکه اش کنی و خرج سه ماه بیکاریت جور بشه.

حتماخوندین که مشاور شهردار پاریس در دیدار از تهران ، دور برگردونهای اتوبانها – ابتکار شهرداری – را در جهان بی نظیر خواند. البته از شدت بی خود بودن! گفته : در تعجبم که میلیونها دلار صرف ساخت بزرگراه می کنید و با چند هزار دلار خرابش میکنید. فلسفه بزرگراه را نمی دانید. خیابان معمولی بسازید شرف داره.

ضمنا پنج تا اشکال برای این ابتکار (!) برشمرده که مهمترین هاش ورود با سرعت کم به لاین سرعت و همچنین سرعت زیاد برای لاین یک و دو است که هر دو منشا تصادف است. واقعا نمی دانم تو مخ این متصدیان امر چیه. خلاصه اینکه به قول اینشتین ، حماقت نوع بشر تمامی ندارد. مشکل فرهنگی هم که تا دلت بخواد. این جریان مثل صدا و سیماست! هر وقت اون درست شد اینم میشه!

 

4

همایش چهره های ماندگار را دیدیم و محظوظ شدیم. داستان هوشنگ مرادی کرمانی عالی بود. داستان آذین و سلطان. منوچهر آتشی حال کردم. استاد مسلم و بی بدیل، استاد پرویز شهریاری، بسیار مسرت بخش بود. تعجب ، استادفرامرز پایور. هر چند این مجری ، سهیل محمودی ، نگفت که آهنگ زمینه برنامه که تا ملت بیان روی سن پخش میشه از استاد پایور است. از آلبوم "دود عود" اثر جاودانه استاد شجریان. و البته میر جلال الدین کزازی. از معدود دفعاتی بود که برای یک چیز غیر از فوتبالهای اروپایی و شبهای برره ، زل زده بودم به صفحه تلویزیون!

 

5

قرار بود در مورد استاد و معلم بزرگم - ابوالفضل خدابخش – بنویسم. در تدریس هندسه استاد بود. در نوشتن روی تخته ، رسم دایره بدون پرگار. الان که خودم هندسه درس میدم با تمام وجود حس میکنم در تدریس هندسه ، بزرگا مردا که هم او بود. بیان شیوا که دوبار شنیدن نیازی نبود. تربیت "درست حرف زدن و درست فکر کردن" در دل هندسه درس دادن. تسلط به ادبیات فارسی. داشتن هشت دفتر شعر. بداهه سرائی. تسلط به تاریخ معاصر و آثار سیاسی و ادبی دوران رضا شاه و شاه. تسلط به زبانهای روسی و فرانسوی. از سوربون مدرک دارد که می تواند به فرانسوی زبانها فرانسه درس بدهد. هیچ کدام از این چیزها که گفتم اغراق نیست. و در دو سالی که معلم ما بود ،هیچ چیز بجز هندسه برای ما رو نکرد. ظرفیت یعنی این. نه مثل جوجه معلم های فعلی که ما هم داریم ، دو تا کتاب خوندن ( اون هم نصفه) سر کلاس از فلسفه و عرفان اشراق حرف می زنند ! کلمات قصار می گن ، شعر از خودشون در وکنن! آخه بابا جان ! تو ریاضی درس میدی ، چه ربطی داره به این حرفها و کارهای متفرقه که سر کلاس میکنی و حاشیه میروی ؟ که بچه ها بگویند چه معلم مهمی داریم... اقسوس که کسانی چون استاد شکیبا و استاد خدابخش و استاد امامی افشار ، به خاطر تنگی سینه و کوتوله بودن روسا کنار گذاشته میشوند تا شغالان به عرصه بیایند. شاعر در این باره گفته : تفو بر تو ای چرخ گردون تفو. و ایضا می فرماید: آب و هوای فارس عجب سفله پرور است.

 

در مورد استاد خدابخش سخن بسیار است. لطائف ، نکته سنجی ها ، سخنان نغز، به قول خودمون تیکه انداختن های معرکه. این بار که ایشان را دیدم کلی در مورد صادق هدایت و مسعود فرزاد و علوی و مینوی ( گروه ربعه) حرف زدیم. در مورد تدریس هندسه از من پرسیدند و من نالیدم. گفتند : تدریس هندسه معلم را بدنام میکنه. چون مجبوری به بچه ها سخت بگیری. حل مسائل هندسه مثل فتح قله است و زمینه های دیگر ریاضی مثل راه رفتن در مسیر هموار. موقع کلاس رفتن ما شد و مجال بحث دیگری نشد و قرار و مدارهای صد تا یه غاز با دوستان که " بریم خونه شون و کوه بریم و جنگل بریم و قس علی هذا..."

 

6

تنهایی وقتی به عجز خود رسیدیم

با هم دوباره زهر تنهایی چشیدیم

 

منصور

نظرات 10 + ارسال نظر
نرگس چهارشنبه 25 آبان 1384 ساعت 12:39 http://azrooyesadegi.blogsky.com

۱-ویروسیه که تو هوا پخشه منم دچارشم
۲- واقعا عظمی است... هی باید بری جلوی تلویزیون صدا کم کنی زیاد کنی کانال عوض کنی جدا ها !!!
۳- کلا ابتکارات ایرانی در این زمینه دیدنی است...با ترافیکی که ما داریم بزرگراه میخوایم چیکار اصلا...صبحها وقتی تو رادیو مناطق پرترافیک رو یکی یکی نام میبره و وقتی من تو همون ترافیکها دارم حرص میخورم خنده ام هم میگیره که اگه مناطق بی ترافیک رو بگند قطعا هزینه کمتری برای ساخت برنامه صرف میشه..تقریبا جایی نمی مونه که بعنوان کم ترافیک ذکر کنه
۴-چقدر هم این آهنگ زیباست... یه جورایی ادم کیف میکنه اما من هربار که این همایشها رو میذارند دلم میگیره... حس میکنم برای تقدیر از تک تک اشون خیلی دیر عمل کردند
۵- وقتی سیستم اموزش و پرورش الان رو میبینیم واقعا باید دست معلمان گذشته رو بوسید
۶- همیشه وقتی از دست میدهیم عاشق میشویم!!

محسن چهارشنبه 25 آبان 1384 ساعت 18:17

در مورد استاد خدابخش چیزی نمی گویم جز این که از معدود انسانهائی است نامی بس با مسمی دارند. موهبتی که خداوند به آموزش و پرورش بی رمغ و در سکرات این مملکت عطا کرده و نیک طبیعیت این بیمار رنجور است که تاب چنین گوهر گرانقدری را نیاورد.

کورش چهارشنبه 25 آبان 1384 ساعت 20:35 http://www.vulturek.blogsky.com/

http://images.windowsmedia.com/img/prov_s/300_80/00000000000000015205-800x800_72dpi_RGB.jpg
حرف راجع به تلویزیون خیلی زیاده. این لینک عکس روی جلد آلبوم سال 1992 راجر واترز ه ( سرگرمی تا سر حد مرگ ) که توی اون هم تلویزین دیدن و هم خیلی کارای احمقانه ی دیگه رو به شدت می بره زیر سوال.
عکس فوق بیش از اندازه گویای مطلب ه.

رضا چهارشنبه 25 آبان 1384 ساعت 21:02 http://weblog.moghaddam.ir

حل کردن مساله هندسه.
یادم هست که وقتی کسی کم می‌آورد و می‌گفت نمی‌تونم حل کنم. آقا خدابخش می‌گفت:
نقطه میدانی چیه!
خط می‌دانی چیه!
پس چرا نمی‌توانی حل کنی؟!!

نصیر پنج‌شنبه 26 آبان 1384 ساعت 23:50

سلام
۱. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی...

۲. عالمی دیگر بباید اسخت و ز نو آدمی...

۳. مشتاق دیدار نو.

م.ز جمعه 27 آبان 1384 ساعت 01:27

از تن دوست در سرای مجاز جان برون آید و نیاید راز
(سنایی)
و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعت مصون ماند.
(کلیله و دمنه)

علی درویش جمعه 27 آبان 1384 ساعت 02:41

سلام ...
در مورد مسائل ترافیک خواهشا فقط انتقاد نکنید . به شخصه خیلی خیابان ها را دیده ام که با دورگرد وضعیت مناسبی ژیدا کردند . نمونش دورگرد سر مجیدیه یا ۱۶ متری دوم یا کرمان همگی خوب هستند و بار ترافیکی آن منطقه را کاهش دادند . شما که (سابق بر این) عمران خوانده اید پیشنهادی دارید بگید اجراش با من !
خدا را شکر . آقای خدابخش آخرین سالی که هندسه درس دادند دوره ما بود . خاطرات فراوان است . در این مقال نمی گنجد .
یادم باشد در مورد میر جلال الدین کزازی خاطرات شیرینی را برایتان تعریف کنم . از نزدیک دیدمش !

زت زیاد

م جمعه 27 آبان 1384 ساعت 03:52

م.ز جمعه 27 آبان 1384 ساعت 03:53

حداقل کمی صداقت و کمی انصاف ....

مصطفی یکشنبه 29 آبان 1384 ساعت 15:30

فکر کنم خونه ای که توش قصد مردن کردید کوچیکه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد