رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

به درگاه الهی کی روا بی / گل از مُ دیگری گیره گلابش

یک...

 

یکی از دوستان وبلاگی ما ، مطلبی در رابطه با آموزش و پرورش امروز در ایران نوشته که مطلب درخوری است. می توانید اینجا بخوانید.

 

دو...

 

یه کسی بیکار باشه می شینه و مطلب  Generateمیکنه که حلال باشه ! محتوا از خودش "دروکنه" به این خیال که خیلی مهمه!  داریم ، تو محل کارمون چند نفری داریم. ( اینجا  "چند"  از " عددی بین 3 تا 9 "بیشتر است ! ) بعضی وقتا مشمول «کلمه حق یراد به الباطل» میشه . یه آیه ای ، حدیثی ، چیزی میگن ، ازش یک قصد پلید دارند. من نمی فهمم ، کسانی که دور هم میشینن راجع به علوم انسانی ، دین ، اخلاق و امثال ذلک با هم بحث میکنن ، می خوان کجا رو بگیرن؟! کجا رو می تونن بگیرن! مگه تنومند تر از اینها تو این مسائل نموندن؟ اینا که جوجه هم نیستن !

 

سه...

 

 

 

 

یکصد هزارمین بازدید کننده وبلاگ مشخص شد. کانتر این وبلاگ هم به عدد صد هزار رسید.

 

دیگه آرزوهای مادیم تموم شد! یادش به خیر ، یکی از دوستان ما یک بار در جمعی گفت :" آرزوهای مادیم تموم شده" و خودش رو مضحکه عام و خاص کرد ! بگذریم...

 

دوست عزیز ما – علی درویش- به این مهم (!) دست یافته است. عکس موفقیتش رو هم فرستاده که من هم می ذارم تو وبلاگ. جایزه هم می خواد! صد برابر جایزه های احتمالی رو ازم گرفته باز هم جایزه میخواد! چشم ، تقدیم می کنیم!

 

 

چهار...

 

یک همکار داشتیم ، یک بار یواشکی به من گفت " هر کس با من دعوا میکنه، چند روز بعد یه بلایی سرش میاد " بعد شروع کرد به گفتن موارد اتفاق افتاده. من که حرفش رو باور کردم، چون به شدت به عوامل غیر مادی معتقدم ، ولی اگر درست هم نباشه ، در مورد این همه مثال که درست بعد اون دعوا ها و اختلاف ها اتفاق افتاده ، لااقل میشه گفت تصادف بسیار کم نظیریه . غرض از گفتن این مطلب اینکه من هم چنین احساسی بهم دست داده . نخندین لطفا ! اخیرا دقت کردم هر کسی که با او دوست باشم یا نزدیک باشم ، اگر نارفیقی کنه ، یا نامردی بورزه ، یه بلایی سرش اومده. برعکسش هم هست ، هر وقت به خاطر بلایی که سر یک نفر اومده ، خوشحال شدم ، دو پله بدترش سر خودم اومده! چندروز پیش ضبط ماشین یکی از همکاران رو دزدیدن ، من که فهمیدم گفتم "حقش بود ، توصیه های ایمنی ما رو گوش نکرد" و البته خوشحال نشدم، ولی صرف زدن همان حرف ، دو روز متوالی به دو دلیل مختلف ، ماشین خودم وسط خیابون موند و روشن نشد که نشد. در حالی که مطمئن نیستم فردا هم اینجوری نشه!

 

پنج...

 

واینکه هر کاری می خواهید بکنید ، بکنید ، ولی بی معرفت نباشید، نامرد نباشید.

 

شش...

 

و یکشنبه شب ، رفتیم به یک جلسه ای و افراد حاضر ، نه نفر بودند ، از سی نفر . آب سردی بود که بر سرم خالی شد و چه فحشها که به خودم ندادم !

 

هفت...

 

کاشکی از تو می گذشتم ، دیگه امّا خیلی دیره

 

منصور

نظرات 18 + ارسال نظر
دانشجو کوچولو دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 17:48 http://mechanical.blogsky.com

آخه خداییش قشنگ می نویسی من همیشه میام اینجا البته اگه اسمم جدیده بخاطر اینه کخ قبلا اسم و وبلاگم چیز دیگه ای بود یه وبلاگ دیگه...
ادامه بده و موفق باشی.

سجاد دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 18:34 http://paknevis.com/weblog

سلام. معرفت؟ مردی؟ اینها که گفتید چی هست حالا؟ :)

علی درویش دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 21:33

سلام ...
من کی از شما جایزه گرفتم ؟ یادمه که ۷ سال پیش یه شرطی بستیم روی بازی پرسپولیس - جوبیلو ایواتا . من گفتم پرسپولیس می بازه شما گفتی می بره . زد و ۰-۲ باخت . پیتزای مارو از اون موقع تا حالا ندادید ...
ولی این دفعه فرق داره ... تا وقتی ربع سکه رو نگیرم ول کن نیستم !

زت زیاد

کورش دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 22:01 http://www.vulturek.blogsky.com/

مطلب خانم نرگس فوق العاده بود. البته قبل از این که شما این جا بذارید من خونده بودم. فقط خواستم بگم اگه کسی نخونده حتمن یه سر بزنه...

نرگس دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 23:40 http://azrooyesadegi.blogsky.com

ممنونم بابت لینکی که دادی و ممنون از کورش عزیز بابت اینهمه لطف...
بعد هم قبول نیست من دیروز اومدم دویست تایی مونده بود تا صد هزار...
چهار: اصولا میگن چیزی که عوض داره گله نداره..بدجوری اه رفیق شما رو گرفته ها!!!
پنج: موافقم
شش: اخر جلسه دلتون بحال اون بیست و یک نفر نسوخت که چرا نیومدن و یا اینکه بیشتر ناراحت نشدید که چرا خودتون جزو بیست و یک نفر نیستید؟؟؟؟؟؟
هفت:...

نارنجک چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 01:02

سلام
خیلی خوبه که هنوز خودتون را مقید به دادن مطلب میدانید
چون انگار بقیه اعضای وبلاگ در خواب زمستانی فرو رفته اند ...

مصطفی چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 15:54

اولا چرا از سی نفر؟ تازه ده تا بودیم. جریاناتی کهع بد پیش میرن نیاز به اصلاح دارن نه تعطیل شدن.( چه جسارتا )

Hamed چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 16:39

غمگین شد دلم .
از دست آن افسوس هایی که نخوردم و سلامی که نکردم !
چه کنم ؛ هیچ نتوانم کرد!
« غم دل با تو گویم غار...... ! بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست ؟
صدا نالنده پاسخ داد : آری ، نیست.... »

محسن چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 19:17

سلامی چند باره

و اما عوامل غیر مادی، بله موثره ولی من هیچ وقت جرات نکردم اینطور تجربه ها رو تبدیل به قانون کنم، دل شیر میخواد.

ما که گوش نصیحت نیوش نداریم ولی چشم، سعی میکنیم نامردی نکنیم ... روزگار ارچه نامراد است!!!

گاهی تعداد غائبین مهمتر از حاضرین است و البته مسرت بخش تر

از جان طمع برین آسان بود ولیکن؟
اردتمندیم و مشتاق دیداری سیر (که البته دریغ میشود هر بار به بهانه ای ...)

تنها ترین چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 19:35

دلیل:

کر شدم! تا چند شور حق و باطل بشنوم

بشکنید این ساز ها تاحرفی از دل بشنوم


ناراحت شدید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فردای..... پنج‌شنبه 10 آذر 1384 ساعت 08:02

سلام . ببخشیدا !
ولی تا حالا دقت کردید که فونت کانتر شما فارسیه ولی این فونت عکسی که برای شما فرستادن کانترش انگلیسیه !!!!
جلل الخالق . منم خیلی راحت میتونستم برنده ی جایزه باشم .
چشم ها را باید شست .....

valeria پنج‌شنبه 10 آذر 1384 ساعت 11:01 http://valeria.blogsky.com

در مورد شش تای اولی حرف خاصی نیست اما... در مورد هفتمی باید بگم اگه حتی فکر سفر هم زد به سرت٬ بدون که مسافری!...

علی درویش پنج‌شنبه 10 آذر 1384 ساعت 13:05

سلام ..
واقعا متاسفم برای این کسی که منو متهم به تقلب کرده ...
کاشکی یه کمی جرات داشتی اسمتو و نشونیت رو می زدس تا جوابت رو مفصل تر میدادم ..

مرفح الاف پنج‌شنبه 10 آذر 1384 ساعت 21:51

اون جلسه اتفاقا آب جوش بود
خیلی خوبه اگه جلسه ای ۹ نفر باشه
یکی مرد کاری به از ۱۰۰هزار

[ بدون نام ] جمعه 11 آذر 1384 ساعت 01:16

ببخشید ! بحث سر جرات نیست . گیر کار اصلا جای دیگه است . در ضمن من هم قصد متهم کردن شما رو نداشتم . فقط میخواستم شفاف سازی کرده باشم جیگر .

علی درویش جمعه 11 آذر 1384 ساعت 01:18

بیا بخور جیگر ...

[ بدون نام ] جمعه 11 آذر 1384 ساعت 09:56

چقدر ناشیه که هنوز نمیدونه رقمها توی یه کامپیوتر فارسین یه جای دیگه انگلیسی.بستگی به تفاوت برنامه های یه کامپیوتر داره.
آقای درویش تا باشه ازین دشمنای احمق!

.... یکشنبه 13 آذر 1384 ساعت 00:29

من واقعا از آقای علی دررویش معذرت می خوام . امیدوارم من رو به خاطر اشتباهم ببخشه . اینم بگم من اینقدر جرات داشتم که بگم اشتباه کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد