رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

نه من نیستم !

 

Ü     رفتیم مراسم سالگرد مادر بزرگ. بهشت زهرا . برنامه روح نداشت . این آدما میان چیکار؟ برا مرده فایده داره؟

 

Ü     با حسابی سرانگشتی معلوم میشه ، یک پنجشنبه و جمعه در کل بهشت زهرا  چندین میلیون تومن خرما و حلوا و میوه و از این جور چیزا سر قبرها پخش میشه کسی هم بر نمی داره! به عبارت دیگه حیف و میل میشه. حالا شما بیا بگو پول  این خیرات را هر صاحب مرده ای بده فلان جا ، تا به یه مصرفی برسه. مگه می کنن؟ کی می خواد جمع کنه؟ چه استفاده ای بشه؟ چقدرش این وسط خورده می شه؟ هیچی بابا. قضیه کیانوشه که تو برره گاهی وقتا به بن بست میرسه! اصلا خوبه ، همین جوری خوبه . به قول شاعر : همین گونه خوب است...

 

Ü     با سنگ میزنن روی قبر که فاتحه ای که می خونن تو این قبر بره ،  مثلا نره تو بغلیش؟!

 

Ü     این فاز جدید بهشت زهرا رو که سه ساله ساختن ، نمیشد خیابوناش رو گشاد تر بگیرن ؟ این که دیگه خیابون ساخته شده زمان رضاشاه نیست که برای تردد درشکه و امثالهم بوده باشه. کلی ماشین می ریزه تو ، همه هم می خوان تا نزدیک ترین نقطه به قبرها هم ببرن و پارک کنن ، اگه چاره داشتن تا سر قبر هم می بردن ! یه ذره پیاده راه نرن، گناه داره !

 

Ü     به قول یکی از خوانندگان ، پست من که توش به راهنمایی و رانندگی گیر ندم پست نمیشه ! اونجا که بهشت زهراست، اتوبان رسالت تقاطع کردستان رو بگو که وسط شهره و از اولین روز بهره برداریش کیپ کیپ بود . اینو میگن طراحی !

 

Ü     در پست مورخه پنجم آذر امسال ، در مورد به قتل رسیدن یکی از افراد فامیل و مراسم ختمش نوشته بودم . امروز تو بهشت زهرا ، وسطای مراسم سالگرد ،  کاشف بعمل اومد قاتل دستگیر شده. با مقتول همسایه بوده . علت گیر افتادنش یک اشتباه ساده بوده .عین فیلما ! برای زنگ زدن از موبایل متوفی استفاده کرده. اشتباهی به همین سادگی . البته یارو سابقه دار نبوده .

 

Ü     خبر فوت دکتر کاظمی ، رئیس مرکز پزشکی رویان ، تاسف بار بود. سنی نداشت. حدود چهل و خورده ای . بر اثر سکته. کارهای مهمی می کردند و نتایج مهمتری گرفته بودند. خدایش بیامرزد . دکتر کاظمی از بستگان نزدیک رئیس ما بود.

 

Ü     این پست همش شد مرگ و بهشت زهرا و این چیزا. یه کم بحث عوض شه بد نیست.

 

Ü     حکایت آشپز و طبیب رو قبلا در وبلاگ گفتم. بچه های این دوره و زمونه که ما به شدت مشغول تعلیم و تربیتشون هستیم (!) آشپز (= گارسون) دوست دارن نه طبیب (=پزشک) . چون پزشک میگه این چیزا رو بخور ولی گارسون میگه شما چی میل داری. الآن در مدرسه می بینم معلمهایی که نقش گارسون رو دارن چقدر محبوبن . به بچه ها چیزی نمیگن و مطابق میل اونا میرن جلو. نکته دیگر آزار دهنده ، بچه ها سطح بالایی ندارند. مطالعات عمیق و بحثهای قوی رو نمی کشن. سیستمی مورد توجهشون هست که داستان تعریف میکنه و خاطره میگه. با حرفهای که نیاز به فشار آوردن به ذهن برای فهمیدن داره ، میونه خوبی ندارن. این هم دستاورد رسانه ها که دارن قشری بار می آرن. حرف حساب بزنی ، نصفی باهات نمی آن ، قصه بگی همه چهارچشمی دنبالتن. مخصوصا از این داستانهای کرامت افراد و احوالات کسانی که هیچ موقع پاشون رو دراز نمی کردن مبادا جلو خدا بی ادبی بشه !

 

Ü     می خوام از خودم نصیحت در وکنم !

                  به قانون بخشایش "دیپاک چوپرا" عمل کنید. بی حساب ببخشید .

 

Ü     امشب برای اولین بار دو تا " پایانیه " دارم:

        v بخوان پرنده ، سکوت بهار جانکاه است

 v     Dream of  had of  you …

منصور

 

نظرات 10 + ارسال نظر
علی درویش شنبه 17 دی 1384 ساعت 01:29

سلام ...

بعد از یک گفتگوی مجازی اینترنتی با آقا منصور نظر دادن می چسبه !
خیابئنا رو تنگ تر میگیرن که اضافشو قبر بکنن بفروشن به ملت . آمار مرگ و میر هم که بالاست و نون بهشت زهرا تو روغن . میگن جا کم آوردن و قراره جاهای دیگه هم بهشت بسازند !
ای overload که وگفتی ای یعنی چه ؟؟؟
علت گیر افتادن رو گفتید ولی انگیزه قتل رو نگفتید ....
فکر کنم دکتر کاظمی کشته شده باشه . خبر به هیچ وجه موثق نیست ها !
کار مدرسه از جای دیگه می لنگه ! ... بحث مفصل و مجال کم
ببخشید بغیر حساب : قانون قرآنی

زت زیاد

نه - کشته نشده

محسن شنبه 17 دی 1384 ساعت 09:35

به به به، واما ...
اول: منصور جان شما دیگه چرا؟ شما که خودت اهل بخیه ای. شما که شعرت هیچ سکته وزنی نداره. شما دیگه چرا به شعر حافظ سکته دادی؟ دلبندم: فلک به مردم نادان دهد زمام مراد :))

دوم این که: خدا رحمت کند مادربزرگ را. وقتی برنامه زنده هامون بی روحه انتظار داری برا مرده هامون برنامه روح دار تدارک ببینیم؟

سوم: بچه ها عوض نشدن. مگه زمان خود ما چند نفر دنبال تحقیقات بودن؟ تازه الان به نظر من بهتره. چون اون موقع معلمها هم مثل بچه ها بودن. کدومشون اهل اینطور فکرا بود؟ یادت نیست یه برنامه انتقادی طنز خوندیم همه باهامون قهر کردن؟ الان به حسب ظاهر لااقل یه چند نفری پیدا میشن که فکر کنن.

چهارم: این قانون بخشایش خوب چیزیه، به شرطی که مرد عملش پیدا بشه. من یکی که نیستم، رو من حساب نکن!!!

پنجم: این پایانیه فرنگیت خیلی سنگین بود من نوفهمم!

آقا قبول! ‌ما سپر انداختیم گر تو کمان می کشی.
خیاط هم در کوزه افتاد. یه عمری از صغیر و کبیر اشتباه وزنی گرفتیم حالا خودم اشتباه کردم. البته به علت خواب آلودگی آخر شب بید.
با بقیش هم موافقم

فاطمه شنبه 17 دی 1384 ساعت 12:00

سلام...
در مورد خیراتی که عرض کردین تا حدیش حق با شماست.پول خیرات رو دادن یه طرف و پخش ان یه طرف.این سفارشیه که از بزرگان دین به ما رسیده.البته پخش اون به کسانی که محتاج ترند بهتره و جلوی حیف و میل کردن رو می گیره.که ای کاش مردم می فهمیدن.
سنگ زدن زدن روی قبر مرده باعث هوشیاری مرده به افرادی که سر مزارشند میشه.به زودی منبعش رو میگم.
راستی چقدر عمل می کنید و بی حساب می بخشید.؟ها...
it depends on what you are doing

بله - می گن تلقینی هم که برای مرده می خونن برای اینه که زنده ها متوجه بشن.
سعی می کنم که بی حساب ببخشم.

محمد شنبه 17 دی 1384 ساعت 14:11 http://leraszard.blogsky.com

سلام خوشحال شدم که دیدمت

رهگذر شنبه 17 دی 1384 ساعت 16:34

باهات موافقم که تو اون ۹۰ درصدی!
همین.
یا حق

محسن شنبه 17 دی 1384 ساعت 16:42 http://shabetarik.blogfa.com

سلام اقا منصور محسن هستم شاگرد قدیمی دلم براتون تنگ شده ما توی این غربت داریم با زندگی دستو پنجه نرم میکنیم و به مرگ هم زیاد فکر میکنیم به من هم سر بزنید.
یا حق

کدوم غربت؟ یزد هم شد غربت؟

نرگس شنبه 17 دی 1384 ساعت 18:55 http://azrooyesadegi.blogsky.com

خدا رحمت کنه مادر بزرگتون رو...
کجای دنیا دیدید بتونن اینهمه ترافیک درست کنند بده تو این مورد ما رکورد داریم؟؟؟؟!!!!!!پی:))))
سیستم اموزشی که دیگه ...دادهام رو قبلا زدم...

ممنونم.
نه ! ما هم یه رکورد داریم.

ع... شنبه 17 دی 1384 ساعت 20:31 http://toranj

جناب منصور عزیز!
برای شما :
«مشقم کن!
وقتی که عشق را
زیبا
بنویسی
فرقی نمی کند
که قلم از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر »
مشتاق گپ و گفتگو (که درد دل را به همه و هر کس نتوان گفت!).هر چند هر روز دیدار میسر است ولی بخت بد که اندازه کلام فقط یک سلام ! از پس اتاق شیشه ای حسرت کنده ی اصلاح باقی مانده و رویای نیمه کاره...! بهانه بی مجالی دست همه هست و برای ما موجه تر که در پسش بی حالی هامان توجیه شود . حیف که قدر دل نشناختیم و دلتنگ شدیم و لی حیف که گفتند امسال بی خیال دل و دلتنگی و دلدار و ...! و فعلآ هم جز این چاره نیست! کاش دوباره میتونستم...!!!

«همیشه عشق به مشتاقان پیام وصل نخواهد داد
که گاه پیرهن یوسف کنایه‌های کفن دارد »

خوبه بین ما فقط یک شیشه فاصله انداخته! دلها نزدیک باید باشه.

صادقـ(دیگر) چهارشنبه 21 دی 1384 ساعت 16:10

آقا تسلیت
ما رو در غمتون share کنید.

پانیذ شنبه 24 دی 1384 ساعت 02:44 http://migooyam.blogsky.com

سلام
خیلی دلت پره
البته مام همدرد شمائیم ولی کیه که گوش کنه؟
با تمام اینا به گفتن باید ادامه داد
راستی تسلیت میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد