ÿ
عصر های جمعه دلگیره دیگه ، هر کار کنی سنگینه.
ÿ
داشتم یه فکرایی می کردم ، خواستم بلند بلند فکر کرده باشم :
اراده درخیلی از اقدامات ما دخیل نیست . مثل خندیدن ، گریه کرده ، مردن ! پس چرا می گوییم : خندیدم ، گریه کردم ، فلانی مرد.
ویتگنشتاین می گه : آدم عاقل می گوید «خنده ام گرفت»، «گریه ام گرفت». مولوی هم گفته :
مات زید زید اگر فاعل بدی کی زمرگ خویشتن غافل بدی
جبره ؟ نه ؟ خنده ارادی باشه که دیگه خنده نیست. درست می گم؟
یا مثلا می گیم : خدا علیم است ، خدا بزرگ است . و می گیم "خدا " در این جمله مسندالیه است. شما به چه حقی چیزی را به خدا نسبت داده اید؟! یعنی چی خدا مسند الیه است. نمی شه که. شرک کلامی است، قبول دارید؟
خلاصه گیر دادیم به ادبیات و عرفان و فلسفه و تقابل اینها. چی در بیاد نیدونم !
ÿ
پرسپولیس بد بازی نکرد . ولی این تیم نیاز به زیر و رو شدن داره . اینجوری نمیشه. بایرن هم مایه گذاشت و جدی بازی کرد. نتیجه عادلانه بود. هر چی باشه ما مهمان نوازیم و نمیشه مهمانمون بازنده از کشور ما بره بیرون ! ولی نکته جالب اینه که بایرنی ها حاضر نشدن یه ذره بیشتر از حد لازم تو ایران بمونن. به شیوه سوک سوک اومدن و رفتن ! خودتان در اطراف این موضوع تفکر فرمایید.
ÿ
گزارش رو ارائه دادم . خدا رو شکر خوب از آب در اومد. بعدش خودم راضی بودم. تونستم بیش از نود درصد مطالبم رو توی گزارش بیارم و ارائه کنم. رو شیوه ارائه هم حسابی کار کرده بودم. طوری بود که این همکاران کم حوصله و کم طاقت ما ، نشستند و تا آخر کسی جنب نخورد! با هم حرف نزدند! به ساعتشون نگاه نکردند. اینقدر وسطش افکت گذاشته بودم که مجال پیدا نکنند حواسشون پرت بشه. ایول پاورپوینت!
ÿ
هیچ رفیق همراهی پیدا نشد که امروز بیاد بریم کوه. ترسیدن بهمن سقوط کنه ناغافل خفه بشن ! اینجا نوشتم که اونایی که وبلاگ رو می خونن ، ببینن و خجالت بکشن. البته میشه کوه رفت ...
ÿ
همه ی نوشتن یک پست یه طرف ، از آن سخت تر پیدا کردن عنوان برای پسته. بعدشم که پیدا شد ، پیدا کردن شعر پایانی ست که از همش سخت تره . بیشتر از خود پست وقت می گیره.
ÿ
شبیه خاطره نیستی ، حوصله سر نمی بری
از خواب و از رویا سری ، حتی خوش سلیقه تری
منصور
نمیدونم چی بگم .....
فقط رویای منم نیمه کاره موند ....!
همین !
دلت دریا عزیز
میگم انگاری امروز کلی دلتون گرفته بوده ها!!!!!
الان بهترین موقع کوهه.جهت اطلاع میگم.سکوتش،با یخ شکن بالا رفتن ازش.چای خوردن تو سرما دیگه این که ادمهایی رو ببینی که از تو شادترن و مشکلاتشون رو با کوه قسمت میکنن.ادمهایی که به جای خسته نباشی بهت میگن شاد باشی.اونجا یاد میگیری با برف رفیق شی!!!و........
کوه بروی و کوه باشی...
وبلاگ خوبی نیست اینجا...حال نکردم... از اینهایی که ادای فکر روشنی دروکنن خوشم نمیاد.
بهتون نمی آد ویتگنشتاین بخونید!!!
چط.ر ؟ باید چه جوری باشم مگه؟
البته که من فکر میکردم بازی بایرن و پرسپولیس از شبهای برره خنده دارتر باشه اما خب خیلی بهتر از اون چیزی بود که میشد فکر کرد به قول بابای پرسپولیسی که به داداش استقلالی همیشه میگه: پرسپولیس با تیمهای خوب خوب بازی میکنه استقلال که تیم نیست که پرسپولیس جلوش خوب بازی کنه...
اگه خنده ارادی نیست پس چرا این معلما و استادا بخاطر خندیدن دانش اموز و دانشجو شان از کلاس پرتشون میکنند بیرون؟؟؟دی:)))
من متاسفم انگار شنبه تعطیل نشد
خیلی تیکه قشنگی بود تیکه بابای پرسپولیسی.
من کسی را به خاطر خندیدن تا حالا از کلاس بیرون نکردم.
قرار نذاشتید بعد کردید تو بوق که نیامدن سر قرار.(کوه)
یکی می گفت شادی اگر قائم به دلیلی باشد، پایدار نخواهد بود...شادی بی پایان آن است که دلیلی نداشته باشد...
حالا بی دلیل شاد بودن همون بدون اراده شاد بودنه یا نه ؟
منم نمی دونم !
حاج منصور عزیز
شرمنده کردی ما رو تو وبلاگ.
به قول ابوسعید ابوالخیر آن فاعل نیز خود توئی. ما در این میان نیستیم!!!
پرسپولیس دیگه واقعا هیچ موجودی نیست!!!
در مورد رفیق هم چی بگم؟ بقول شاعر: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
میگم اون شعر آخر رو اگه بنویسی حتی خوش تیپ تری قشنگتر نیست؟!!!
ارادتمندیم بسیار و مشتاق دیدار مفصل
شما یک شعر از ابوسعید خواندی که میای اینجا حرف می زنی؟!؟
بهمن سقوط نمیکنه میاد
نخیر ! اتفاقا میاد!