رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

مارمولک !

  روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

  آری افطار رطب در رمضان مستـحب است

علت تأخیر در به روز شدن مطلب بر دوستان روشنه، شرمنده! البته این بار چون کلاسها دیرتر شروع شد دو روز بیشتر اونجا نبودم و چه دو روزی ، متفاوت ترین قسمت زندگیم یه شب تو خوابگاه بود با ۶ نفر آدمی که هیچوقت نمیشناختمشون و قرار شد چند سالی با هم زندگی کنیم! البته ۴ تا مون تهرونی بودیم و از کرج و شهریار و اراک هم بودند ، و البته تر ۴ تامون از ریاضی اومده بودیم( تازه فهمیدم بازم خل و چل پیدا میشه!)غیر از اون هم بازم از ریاضی اومده بودند و هم تهرونیا کم نبودند و اینها باعث وجه اشتراک خوبی شد! هر کدوم از برو بچ هم از یه عالمی بودند: ازکسی که عضو تیم ملی کشتی جوانان بوده تا آدم فنی کار خفن(که قول داد دفعه بعد سیستم روشنایی و تهویه و ... اتاق رو کلآ عوض کنه !!!) یا یکی از تهرونیا که از اکباتان اومده(و مدل مو و لباسش رو الی آخر خودتون حدس میزنید!) و یا یکی که معافی گرفته بود۳،۲ سالی تو کارای تجاری و ساختمونی بوده و بعدش نیاز به مدرک و مخصوصآ حقوق رو لمس کرده ، نشسته واسه کنکور خونده! و بقیه که بماند که یکی خواننده است (و خدا وکیلی سنتی رو خفن و بداهه دلنشین میخونه!) و یکی هم که نوازنده است ( و خدا وکیلی فقط بلده سروصدا راه بندازه!).حالا جریانات طولانی میشه وگرنه ببنید چی شده که یه شبه کار ما به زدن و خوندن و غیره کشید!

از کلاسهام که اساتید اکثرآ آدمایی روحانین! اونا که لباس میپوشیدند که معلوم الحالند ولی اونایی هم که لباس شخصی بوند آخر کلاس میفهمیدیم که آره اونام همینطور! (دیگه کم کم داریم به خودمون هم مظنون میشیم نکنه مام...!)ولی جالب این بود که از اول کلاس خودشون به خودشون تیکه می انداختند و تازه شروع میشد! مثلآ استاد اندیشه اسلامی نیومده تو کلاس شروع کرد:من تا به حال این همه گناهکار رو یه جا ندیده بودم ، حالا من نمیدونم تک تکتون به چه گناهی از صبح تا شب ۴ سال گیر ما آخوندا افتادین ، تو تلویزیون کم بود حالا پخش زنده ۲۴ ساعته ، ماه رمضونی توبه کنید شاید اخراجتون کردیم ، راحت شدید!!!!!! بعدشم شروع کرد که: معمولآ اول مهر جایی درس نمیدن و دیگه ببینین ما باید چی کار کنیم که آدمایی هستیم ...! ، جاش حالا هرکی هرچی جک راجع به ما آخوندا بلده ، پاشه بگه یه حالی ببریم(البته کلاس رو نمالین به هم بره ، قاطیه !!!) .حالا مگه کسی روش میشد ، خودش شروع کرد یکی دوتا گفت ، روی ما هم تازه وا شد و دیگه تا آخر ماجرا که در باب روحانیت سخنها رفت ! البته همشون به باحالی این حاج آقا نبودند ولی کم کم تونستند یه جورایی دل ما رو به دست بیارند! ( فکر کنم اگه یکی دوبار دیگه شرح ماجراهای کلاسامو بنویسم ، وبلاگو تخته کنند!)

از همکلاسیا هم ای بابا که بعضی از اونام آخوندند! ( اتافاقآ سر انقلاب اسلامی تو کلاس جا نبود ، یکیشون اومد پیشم نشست ، اونقدر حرف زد( از در و دیوار و جاذبه های توریستی قم و موعظه درباب پرتگاههای دانشگاه! و غیره!( فکر کنم داشت مخم رو میزد و طرح دوستی میریخت!)) که آخرش گفتم : حاجی ،اینجا منبر نیستها! و از اونجا شروع شد، وسطای کلاس استاد یکی دوتا سوال پرسید، برگشت گفت : چرا جواب نمیدی،حوصلم سر رفت! گفتم:خب خودت بگو ، گفت:ما همه اینا رو خوندیم ، فوت آبیم! گفتم:راست میگی به شما که همینجوری اونجا، دکترا میدن چرا وقتتو تلف میکنی! خلاصه داشت کار به گیس کشی و عمامه کشی میکشید که کلاس تموم شد! ) حالا اگه ما چند روز دیگه با یکی که طرف طلبه هم هست! رفیق جونجونی شدیم یا بردنمون دادگاه ، خلاصه ما از قبل گفتیم! از باقی هم کلاسیا هم که امسال اولین ساله که خواهران رو تو مقطع کارشناسی بغل برادران نشوندند، حالا تا تجربه اولشون و اولمون چی بشه!( اتفاقآ بزرگترین فضای سبز قم با ۴۷ هکتار درخت و گل و بوته مربوط به دانشگاه ماست حالا خودتون پیش بینی کنید تو اون کویر چه جای خوبیه دیگه؟! خب منظورم اینه که چه سرسبز و پرپشت و خنک و ...!) یه خورده طولانی شد، شرمنده!

       روز ماه رمـضان زلــــف نیفشـــان که فقــــــیـه

       بخورد روزه ی خود را به گمانی که شب است

علیرضا

نظرات 19 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 18:04 http://amir-perspolisi.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی دارید
دیدم حالا که خوشم اومده یه نظر ناقابل کمترین
کارییه که میتونم بکنم
به من هم سر بزن واگه مایل بودی بیا به هم لینک بدیم
خدا حافظ
التماس دعا

سلام
نظر جالبــــــــــــــــــــــــــــــــــی دادین !!!
این کمترین کاریه که میتونم براتون بکنم ، همین!

سجاد چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 20:36 http://sarzamindaroon.persianblog.com

آقای علیرضای خان!!
سلام
زیارت قبول؟!!
سعی کن در گیس کشی بعدی (همو عمامه کشی خودتون !)
برای چند لحظه هم که شده عمامه طرف را روی سرت بگذاری و به آرزوی دیرینه ات برسی!!
تازه اگر هم وقت داشتی از طرف ما هم یک سری به آرامگاه حضرت خضر بزن!!
التماسA2

آقای سجاد جان !!!
سلام
قبول حق؟!!
حیف که از ترس ما شاگرد آخوندا رو بعضی کلاساشونو جدا کردند ولی بازم تلاش میکنم!
مرسی از اومدنت!

رضا پنج‌شنبه 6 مهر 1385 ساعت 11:38 http://delshodegan.blogsky.com

ببینم ... منظورت از خوابگاه همون حجره های تنگ و تاریک نم کشیده است!!
از من به تو نصیحت ... این همه آخوند که می بینی تو قم فکر کردی از کجا اومده؟! معلومه دیگه رفیق ناباب ( برادر ناباب!!) منظور اینه که یه دفه سرت رو شیره نمالن ببرنت بین خودشون و کار یه سره کنن ... بعدش که به خودت میای می بینی که آب از سرت گذشته و شدی مثل خودشون!! البته می دونم شما بیشتر از من به این موضوعات واقف هستی!

ببینم منظورت از این جمله که :‌‌« ببرنت بین خودشون و کار رو یه سره کنن ...» چی بود؟!
کار چی رو یه سره کنن ؟ اونجا قم ها نه قزوین! گویا شما بیش از حد لطف دارین ! متشکر از نظرت!

ترده پنج‌شنبه 6 مهر 1385 ساعت 17:43

سلام
توی آرشیو ۲۸ آبان ۸۲ !!! مطلب ( یا عماد من لا عماد له ... ) رو دیدم . میشه بیشتر در مورد دعای جوشن و ارتباط با حروف ابجد از اون دوسستتون بپرسی یا اصلا بذاریش توی وبلاگ ؟؟؟
ممنون و طاعات و عبادات قبول ...

سلام
حیف که افتخار آشنایی ندارم ولی اگه از اون دوستمون( استادمون!) خبر داشته باشی به دلیل مشغله فکر نکنم که بشه ولی یه پست که دادند شاید امیدی باشه ولی با تشکر از پیگیری شما در خوندن آرشیومون! چشم ! تا شب قدر !

پیام جمعه 7 مهر 1385 ساعت 03:11 http://insunset.blogfa.com

۱.سلام برادر...نه ببخشید صبحکم الله...ان شاء الله حال جناب عالی خوب باشد...مشتاق دیداریم شدید به طوری که در روز و شب جز یاذ جناب عالی یاد دیگری در مخیله نمی باشد ...

۲.بعد احوال پرسی و روبوسی (البته مستحبه سه بار لپ هم رو بوس کنیم اما ما ۴ بار می کنیم که آخوندی نشه)به اطلاع می رساند که ایول به مرامت بی مرام نه سراغی از ما می گیری نه می ذاری ما یه سراغی ازت بگیریم باز خوبه که وبلاگ می نویسی اگر اینم نمی نوشتی دیگه چی می شد...

۳.راستش خیلی سخته بعد ۴ سال زندگی با یه سرس از آدما ازشون جدا شی مخصوصا با کسی که می خواستید با هم سر به بیابون بذارید...دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

۴.خب سرت رو درد نیارم دلم گرفته بود گفتم کی از تو بهتر که کمی احوالمون رو خوب کنه...

۵.مواظب باش آخوند نشی...بهت شدیدا خوش بگذره...
au revior(به فرانسوی بعنی خداحافظ)

علیکم السلام اخوی! صاعات و عبادات و نماز و روزه ها مقبول درگاه احدیت!
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن
تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت
من هم همینطور البته شدیدتر !
فی امان الله ( به عربی یعنی خداحافظ!)

علی سعیدی جمعه 7 مهر 1385 ساعت 10:24

سلام ...
نظرم واسه مطلب قبلیته.ولی اینجا می نویسم که خوب باشه.
آخه آدم بی صلاحیت! تو که خودت یه جلسه هفتگی ساده رو نمی یای به فکر جمع و دوره و روابط دوره ای و بین دوره ای هستی!
آدم یاد بعضی کشورا می افته...










این مطلبت خیلی جالب بود اصلا نفهمیدم طولانیه.
آخوند جماعتم عالمی دارن واسه خودشون...
خوش باش.


یا حق

سلام ، مشتاق دیدار !
این چیزهایی که نوشتی بسیار خوب است که باشد و احسنت بر شما که سبب بودنید!« آدم یاد بعضی نفرا میفته که... »( بابا شرمنده خیلی تلاش میکنم بیام برو بچ رو ببینم ، جور نمیشه‌!)
خوش بگذره!

محمد جمعه 7 مهر 1385 ساعت 10:59 http://delbareaval.persianblog.com

۱. دوبار به وبلاگم سر زدی و هر بار گفتی برای اولین بار اومدم.
۲. فکر کنم من شما رو بیشتر بشناسم، راستی رو حانیون ها تحصن نکردن.
۳. موفق باشید

۱. در هر صورت اولین بار شما سر زدین.
۲. نمیدونم، ولی علما که یه روز حوزه رو تعطیل کردند( البته بیشتر به بهانه پاپ بود!!!)
۳. موید باشید

حامد جمعه 7 مهر 1385 ساعت 11:08 http://www.mirror.blogsky.com

یک پرس و جو کن ببین مهمان از دانشگاه تهران چه جوری می پذیرند!!!

بر عکس شد که ما خواستیم بیایم اونجا مهمونی دم دانشگاهتون ازمون مفصل پذیرایی کنین !!!

The one شنبه 8 مهر 1385 ساعت 02:12 http://insunset.blogfa.com

فراموش نکن تعداد راه های رسیدن به خدا به تعداد روحانیون است! می ترسم بعد چهار سال تو بقیه رو از راه بدر کنی و دیگه آخوند مفیدی نداشته باشیم!

اومدی تهران به ما "جسمانیون" هم سری بزن!
واتیکان خوش بگذره!

مشتاق دیدار جسمانیون که دل سیریم از روحانیت !!!
واتیکانی که پاپش تو رم باشه ، به درد نمیخوره !!!

محمد امین شنبه 8 مهر 1385 ساعت 05:15 http://line26.blogsky.com

واقعا سرزمین عجیبی رفتی.عالمی داره

همچین نوشتی یاد « آلیس در سرزمین عجایب » افتادم !!!
البته یه شباهتهایی هم با اونجا داره!!!

کورش شنبه 8 مهر 1385 ساعت 21:48 http://vulturek.blogsky.com/

استاد از طنز انقلابی ت لذت بردیم و منتظر خاطرات بعید و غریب دیگرت هستیم که انگار داری شهر " oze " رو تعریف می کنی !!!

ما شاگردتونیم ولی سریع ما رو انقلابی کردی ، گویا تمام انقلابهای ... از همون شهری که نوشتی شروع میشه ؟! نه؟!

میلاد یکشنبه 9 مهر 1385 ساعت 01:24 http://mirror.blogsky.com

میدونستی اگه به ترنج مرتب آب ندی از رو درخت میفته؟

آب میدیم ولی قطره ای !!! صد البته بهتر از دیمیه !!!

روسل(رسول) یکشنبه 9 مهر 1385 ساعت 21:34 http://totanj.blogsky.com

نکنه ایندفعه هم قرار گذاشتی تا من کامنت نذارم آپدیت نکنی؟!!بذار یه دور دیگه بخونم یادم بیفته چی نوشته بودی؟!

خب ببخشید معطل شدی!!
بالاخره هر جور آدمی پیدا میشه. سر کلاس اندیشه اسلامی یه بار معلممون گفت پیامبر و حضرت علی پدر امت اسلام و ما هستند .خیلی هم روش تاکید کرد. منم رفتم یه آیه تو قرآن پیدا کردم(۳۸ احزاب) که میگه پیامبر پدر هیچ کدوم از مردان شما نیست. او تنها فرستاده ای از سوی خداست.آقا ما این رو سر کلاس گفتیم یارو هم کم اورد و ماسمال کرد. خلاصه آخر کلاس صدام کرد گفت :تو چند بار تا حالا قرآن رو خوندی که این آیه یادت مونده؟ شما بیشتر از اینکه به فکر ضایع کردن ما آخو... جماعت باشی برو دختر بازی ات رو بکن فهمیدی؟
منم یه نه گنده بهش گفتم. اون هم گفت ترم بعد می بینمت موفق باشی.............

کار به جک تعریف کردن نکشید!!!!!!
خیلی وقته میام تایپ کنم رسول میشه روسل. حتی تو پرانتز ما هم گفتی بذار باشه ...

نه ایندفعه دیگه تهران نبودم که آپ کنم ولی بسیار مشعوف شدم از خاطرتون!!!
حال میکنی با چه جماعتی سر و کار دارم!!! ولی خودمونیم تو چجوری اون آیه رو پیدا کردی!!!

رسول یکشنبه 9 مهر 1385 ساعت 21:36 http://totanj.blogsky.com

علیرضا نظر قبلی من رو خوندی پاکش کن. حال و حوصله دردسر رو ندارم.....

اختیار دارید ما در احترام به نظر مخاطب هیچوقت سانسور نمیکنیم!!!
بابا چقر تو ترسویی!!! لو نمیدمت !!!

رسول یکشنبه 9 مهر 1385 ساعت 21:38 http://totanj.blogsky.com

هم برای میلاد و هم برای علیرضا:
می دونید اگه طنین دل (totanj) آزاد بشه چه قدر ضایع است؟!!
دو تا قبلی ها رو خوندی پاک کن . این یه دستوره!!!

ضایع نکن دیگه!!!
کارت به جایی کشیده دستور میدی! حلا که اینجوری شد ، زنگ میزنم اوین ببرنت!!!

ابراهیم دوشنبه 10 مهر 1385 ساعت 17:27

مطلبت جذاب و کلاستان شاداب بود.اگه کامنتمو خوندی یادت نره ساعتو نگاه کنی.
راستی چرا دیگه استاد مطلب نمیده؟

ابراهیم عزیز افتخار آشنایی ندارم
منظور از ساعت رو متوجه نشم!!!!!!!!!!!!
استاد به فضل نظر شما ترنج رو زینت بخشیدند، دستتون درد نکنه!

میلاد چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 10:43 http://mirror.blogsky.com

سلام.
وقت بهاره نازنین ...
راستی به کورش باید خاطر نشان کنم که Oze غلطه و درستش Oz هست.
دیگه کم کم وقت آپ کردنه ها!
درسته که اگه بیشتر بمونه نظرا هم بیشتر می شه اما واقعا راه بدیه برا نظر جمع کردن.
اگه مشکلت نظره که من حاضرم برات رزی دو سه چهار پنج تا بذارم.
پیام وبلاگی :
راستی نازنین وبلاگ زیبایی دارین. خوشحال می شم به وبلاگ سبز ما هم سر بزنین.

سلام
«بهاره »و« نازنین» و اینا دیگه کین؟!!!
رییس لطف کردند ، آپ کردند !!!
راستی یه «رزی» هم نوشتی تو جملت ، این یکی دیگه کیه؟!
بابا میلاد میدونی که طهران نیستم ، تو دیگه چرا؟ ولی اظهار نظر اینقدر سخته ؟! همینه که مملکت...!
پاسخ وبلاگی:
راستی اسمایی که تو نظرت بود قشنگ بود ولی نمیشناختمشون!!!

فرهاد چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 15:07

از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند.

بابا خوش به حالتون. کاش ما فقط ۴۷ متر فضای باز توی دانشگاهمون داشتیم. نمی دونی چه می کردیم....
(بابا چرا فکر بد می کنی؟ یه گل کوچیک مشتی میزدیم حالشو میبردیم.همین.)
کلاْ خوشحالم که خوشحالی. آرزوی موفقیت...

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست


فرهاد مرسی از سر زدنت! میلاد تو یکی از پست هاش نوشته بود یه منطقه سرسبزی جلو دانشکدشون هست بهش میگن باغ دلگشا حالا اکه خواستی برو اونجا فوتبال بازی کن !!! ولی من چقدر تو جنگل خودمون فوتبال بازی میکنم که بخوام...!!!
از خوشحال کردنت خوشحالم !!!

حسین یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 13:10 http://totanj.blogsky.com

فقط خواستم بگم مشتاق دیدار.
از فضای سبز نگو برای من که ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد