رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

پستی به سبک سابق !

بعد چند پست متفاوت یه پست مثل قدیما مینویسم، تفاوتش تو همه چی ، از خوندن اون گرفته تا نظرات و غیره همه قابل لمس میشه ، حالا بهتون میگم!!!:

۱.گاه باخود می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید،آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی کاشکی روی تو را می دیدم ، شانه بالازدنت را بی قید و تکان دادن سر را که مهم نیست زیاد، عاقبت مــــــرد ، افســوس !

۲.ما که جوونیم باور داریم که هنوز نقاطی هست که ارزش پافشاری داشته باشه ، چیزهای اصیلی که میشه به اونا عشق داشت و به خاطرشون افراط کرد و گذاشت هرچی بقیه میخوان بگن! حالا واسه هرکدوممون این نقطه فرق داره ، تا حالا به این ( . ) فکر کردی؟!

۳.قرار بود درباره تحلیل ( میم مثل مادر ) یا به قول برخی دوستان( نون مثل ننه!) یه چیزایی بنویسم ولی مختصر میکنم که این نوع نگاه به جنگ دو نکته خاص به نظر من داشت :( هر چند که پیش از این دو نکته ، دو نکته دیگر بگم :۱. وجود کودک ۱۰ ساله ای که باید هنوز بعد ۱۸ سال از جنگ به عنوان مجروح جنگی و جانباز شناخته شه! و حضورش در کنار معلولین جسمی و ذهنی و ضرورت حضور اونها در این فیلم!  ۲. و یا دلیل ظهور نقش پدرش به عنوان دیپلمات امروز جمهوری اسلامی بعد جبهه رفتنش با اون با نگاه خاصش به پسرش و دلیل اون !) ولی دو نکته اصلی:  ۱. حضور و نقش زن در این جنگ که تا به حال کم گفته شده و ۲. حضور اقلیت مذهبی در جنگ که باز هم مورد توجه نبوده ( ببینید اگه جمشید هاشم پور تو این داستان نبود ضربه ای به کار میخورد؟! و یا راجع به نقش فرشته و تاثیر و هدف اون فکر کردین؟!) و باز هم سینمای جنگ ما بر میگرده به دوران بعد از جنگ و نسل امروز ، دیگه کسی لای خاک و خل جبهه ها و با سوت خمپاره مخاطب جذب نمیکنه و صحنه های ویژه جواب نمیده ، صحنه باید ویژگی داشته باشه( مقایسه کنید با فیلم « دوئل» با هزینه چند میلیاردی صحنه های ویژه و ترکوندن هواپیما و قطار هرچند که اونم مربوط به بعد جنگ می شد!) و هدف امروز درگیر کردن نسل ما با جنگه( مقایسه کنید فیلم « به نام پدر » که همین اواخر اکران شد و دختر اون رزمنده که امروز دانشجوست پاش میره رو مینی که زمان جنگ باباش و توسط اون کار گذاشته شده! هرچند که کارهای حاتمی کیا نظیر « از کرخه تا راین» و « آژانس شیشه ای » و غیره همه مال زمان صلحه و مربوط به پرسش من و تو از اونچه که دائمآ باید ازش بشنویم!) و امروز پسر اون پرستار در اثر شیمیایی شدن مادر زمان جنگش ، ناقص در میاد و باز هم نسل امروز تاوان جنگ نسل پدر و مادراشونو میدن ! ( و این همواره در عرصه های مختلف کشور یه حقیقته!!!) و دیگه اونکه محور اصلی و تکان دهنده فیلم قضیه ی (( مـادر ))، مادری که زمان جنگ خودش تو جبهه ها بوده و بعد اونم باز باید همون خودش تاوان و تلفات بده ( مقایسه کنید با فیلم « گیلانه » که اونجا هم باز نقش مادر حرف اصلی قصه بود ، مادری که اینجا فقط تاوان بعد از جنگ را می داد و بس! ) در هر صورت این فیلم با همه شاخصه های مثبتی که بر سایر آثار جنگ ایران داره ولی بازهم نگاه ترحم برانگیزی رو نسبت به ۸ سال تاریخ ایران و آدمای بازیگر تو این قضیه موجب میشه! نگاهی که هرچند نسل امروز محوریت اساسی اونه و قصد ، دخالت و احساس تعلق و سهیم بودن اونه و در نهایت به صحنه ی این نبرد نادیده کشوندن همون ولی هنوز هم ابهامات ما درباره جنگی که شد تحمیل ، تحمیلی که شد دفاع و دفاعی که شد مقدس( شایدم مقدسش کردند!) ادامه داره! 

 ( و هنوز هم اگر این فیلم رو ندیدید ، باز هم توصیه میکنم که ارزش سینما رفتن رو داره ! )

۴.چند وقتی بود از شعر در آخر پستها خبری نبود و این بار از یه آدم تازه که غزلهای اون هم شاهکاره دوباره: مینوسم برای تو ! این بار « محمدعلی بهمنی » برای ترنج شعر داده!:  

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
 تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
 ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد
من حسرت پرواز ندارم به دل آری
 در من قفسی هست که می خواهدم آزاد
 ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را
 کش مردم آزاده بگویند مریزاد
 من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
 آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟
 می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد
مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

علیرضا

نظرات 5 + ارسال نظر
رسول شنبه 20 آبان 1385 ساعت 19:00 http://www.totanj.blogsky.com

داشتم یه نظر واست می ذاشتم اینقدر بلندشد که گفتم ولش کن. تکمیلش می کنم میذارم تو وبلاگ خودم...

فرهاد.آیینه شنبه 20 آبان 1385 ساعت 21:50 http://mirror.blogsky.com

سلام علیرضا جون...اون فیلم قشنگی های خاص خودش رو داره...سعی نکن به همه چیز منطقی و تحلیلی نگاه کنی...همونطور که بهت گفته بودم دنیای بچگی خیلی قشنگتره...به همه چیز قشنگ نگاه کن...تا همه به تو قشنگ نگاه کنن...بعد اینکه می خوام روراست بهت بگم...من از شعرهایی خوشم میاد که رک و پوست کنده با دل آدم حرف میزنن...شعرهایی که تو انتخاب می کنی رو هر بار که می خونم یه چیز جدید ازش می فهمم که گاه با قبلی ها فرق اساسی داره...به هر شکل...منتظرت هستم...تنها نمونی...

میلاد دوشنبه 22 آبان 1385 ساعت 00:28 http://mirror

می دونی... یه رسمی هست تو بعض روستاها که وقتی داماد می خواد عروس رو ببره خونه عقد سیب میندازه تو دامنش ...

طه دوشنبه 22 آبان 1385 ساعت 08:04

خبر ورزشی:
ون نیستلروی ۴-۱ اوساسونا .
پیروزی ۴-۱ رئال مادرید مقابل اوساسونا و رفیقایه جواد نکونام با چهار گل رود ون نیستلروی را به همه سفید پوشان پایتخت تبریک میگویم .
و تبریک ویژه تر به بروبچه هایه با صفایه منچستر (علی الخصوص به استاد عزیزم حضرت آقای میرجانی) برای تداوم صدر نشینی در لیگ برتر جزیره.
به امید قهرمانی یونایتد...

sed hosse!n سه‌شنبه 23 آبان 1385 ساعت 10:44 http://arbabeghalam.blogfa.com

سلام
ارباب قلم بروز شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد