دوستان عزیز ، دلتنگ تک تکتان شده ام ! بعد چند مدتی نبودنمان ، امروز هم نیامدم زیاد باشم ! خیلی فکر کردم از چه بنویسم ولی مشغولیت روزمره، همتی دیگر طلب می کرد که در توان حال ما نبود و شرح بیان مشوش اندیشه مان را به زبان نظم گفتیم که امید است قبول افتد:
«شب به یاد تو باز بیدارم»
چونکه از قرص خواب بیزارم
در چنین حالتی باید من
تا سحرگه شماره بشمارم
می نویسم کدو،کلم،شلغم
جای واژه، تربچه می کارم!!!
آسمان هفت عدد و آیا من
توی هفت آسمان ستاره ای دارم؟
«آخ!انگار عاقبت گفتی:»
یک هزاری به تو بدهکارم!!!
زن گرفت آنکسی که شاغل بود
بینوا بنده ام که بیکارم
بس غزل گفته ام که بی معنی است
«به گمانم دوباره بیمارم»
شعرهایم اسیر هذیان است
چون تب «لعنتی»تو را دارم!!!
هر چند که بارها به آن بند اساسنامه ی ترنج اشاره شده که (( اینجا سیاسی نیست ! )) و ما هم بارها موکد شده ایم بر منکرش لعنت! ، چند بیت شعری در وصف آن کسی گفتیم که ... :
آنکه در هر مجلسـى غوغا و بلوا مى کند
مـوجبات خنده ی ما را مهـیا مى کند
آنکه در هر تار مویش یک رگى از بیرگى است
از عدالت دم زند ، هى قال و غوغا مى کند
آنکه در هر منطقى، بى منطقى کرده به پا
بى سر و بى پا شده، هى داد و دعوا مى کند
آنکه هر کاه سـخـیفى مى کـند کوه سـترگ
کرده ی نیک تو را فـعل زلیخا مى کند
آنکه در افکار خود، خود را خدا داند، خدا !
در خیالش یوســف ما را یهـودا مى کند
آنکه عقـلش در میان خـط عـارض گم شـده
از سـر دیوانگى هى نقـل تقـوا مى کند
آنکه نامش را نگفتم من ز ترس جان خویش،
نام او را هر کسى زین شعر پیدا مى کند !!!
ولی برای آنکه دلم هم خنک شود چند بیت دیگر را از شعرم را به آن محبوب(= محمود ! ) تقدیم می کنم !:
من بازم تحلیل شعر می خوام ازون یه توپ دارم قلقلیه !!
سلام علیرضاجان...باز هم اومدی و من رو با خودت بردی به دنیای دور...اونجایی که ...
خواهشا سیاسی ننویس...و خودت رو هم درگیر نکن...ببین من کی بهت گفتم ها... این حرف های من رو توی ۶۰ سالگیت متوجه میشی...
اما شعرهایی که می نویسی...
آسمان هفت عدد و آیا من
توی هفت آسمان ستاره ای دارم...
خب آره داری...فقط باید بگردی و پیداش کنی و نذاری که گم بشه... مراقب ستاره ات باش...
سلام علیرضا...
بابا بی خیال...
راستی آقا فرهاد مگه قرار نبود با اسم آیینه نظر بذاری؟
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
هر چی دلت میخواد بگو
حرفی که از سر دل برای ...