رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

نمیتونم ببخشمت !

حالم بهم می خوره از اینکه از بس حال ملت بهم خورده !

تازه فهمیدم اینجا بهترین جاست واسه عقده گشایی آدما و ننه من غریبم بازی دراوردنا ! اینجا همون جایی که میتونی خودتو مطرح کنی ، جلب نظر کنی ، لوس بازی درآری که محلت بذارند ! فحش کاف و گاف دار بنویسی ، از بازی با دخترا و دختر بازیات بگی و اینکه چقدر تو جذابی ! اراجیف لا یفهم به هم ببافی که من در خودم گم شدم ، کسی هست مرا یاری کند ، آیا ؟!  

تو این مدت که اینجا نمی نوشتم ، خودمو داده بودم دست این لعنتی که بفهمم ، اینجا چه خبره ! رفتم تعریفش رو خوندم دیدم یعنی روزنوشت ، یعنی همون که هر غلطی که داری تو هر روز این عمر بی مصرفت می کنی واسه یه سری آدم بیکار دیگم بگی و اونام یا فدای سر تا پات شند و یا به هیچ جاشون هم حساب نکنند که فلانی عجب اسگلیه یا عجب خولیه ! ولی خودت که خوبی ؟! بهتری ایشالا ! 

تو این فاصله به انواع و اقسامی که مال آدمای مختلف دیگه بود سر زدم که وقتی تو یکیشون بری ، با لینکاشون میتونی تا مدتها بفهمی چی تو کله این جماعت میگذره : شعر ، قصه ، عکس ، نظر ، ... ، البته خب آره ما همه خوبیم ، آره ما وبلاگای قشنگمون که توش پر از آیه و خدا بازیه باحاله ولی میدونین که برای یه سری امامزاده نوشتن خیلی بدبختیه بزرگیه ! دشواره !

با اینکه من به دلیل اعتیاد شدیدی که به چت ( به فتح چ ) کردن داشتم و خودم برای ترک دادن خودم اونو از کامپیوترم هم پاک کردم ، ولی تو این مدت با ایمیل هم چت کردم ، شماره مبایلمو دادم به اینو و اون ، اس . ام . اس زدم ، آدمایی که تو این وبلاگا مینوشتن و نظر میذاشتن رو باهاشون قرار گذاشتم تا از نزدیک ببینمشون یا باهاشون تلفنی حرف بزنم و شاید باورتون نشه که چه بلاهایی سرم نیومد ! آره جدی میگم من خواستم اونایی رو که مجازی بودند ، حقیقی کنم و کردم ! اینجا مال خودم نیست ، رییس داره و ما هم می خوایم سرپا بمیریم !( خب بالاخره هر فضایی از جهت سابقه اش یه جور حرف میطلبه و این اقتضا یه حقیقت قابل پذیرشه ! ) والا میگفتم که واقعا  کفت میبره وقتی با یه پسر قرار میذاری و میفهمی طرف همجنس باز بوده ( البته من که جوون و خام و ساده ام و زود گول میخورم ! بی احتیاط و اطمینان همینجوری سرم رو میندازم پایین میرم همونجا که قراره برم و هیچ کس هم خبر نداره که من دارم میرم کجا که بخواد بعدا اونجا دنبالم بگرده ، نکنه زودباورم،هان ؟! ) یا نه که وگرنه مینوشتم بی ابا ( یا بی حیا ؟!‌) که دوستی با یه دختر چه باکلاس و کثیفه( نه از اون نوع کثافتی که فکر می کنی بلکه از لحاظ آلوده شدن بهش ، کثیفه !‌) البته ما امل و ندید بدید بار اومدیم ، خب از بچگی ندادن دستمون که ببینیم دیگه ! اما تو چیز دیگری !‌ ، می نوشتم که منم اول نمیخواستم ولی یه دفعه و یه هویی شد ! آره بنویسم که ملت حال کنند ، منم مطرح ، اسباب خنده هم فراهم ! حیف که شطرنجی میکنم خودم رو ، حیف که اینجا من حقیقی ام ، تو دوباره منو میبینی ، چشم تو چشم میشیم ، حیف که با ادبیم و نمیتونیم بنویسیم که گوه زیادی خوردنه ، گفتن این حرفا و تو کف گذاشتنت که آره خب مام هستیم ، بعدش چی ؟! حیف که نوشتن مقدسه و کیبورد توتم ماست و حرمت داره ! وگرنه من که شاکی میشم ، غر میزنم ، به در و دیوار هم که برا خاطر تو تیکه میندازم ! دیگه چی کار دوست داری ، امر کن ، بکنم !

من خیلی بی جنبه و بی ظرفیتم ! شما بزرگواری کنید ببخشید ، چرا فقط این دوتا مورد تابلو رو میگم ، چرا نمیگم که یه مهندش آدم حسابی هم بود، چرا نمیگم تونستم دوتا دوست از مشهد (که تازه قول ازت گرفته که سری بعد که میری پابوس حتما ببینیش ! ) و یا یه پسری که تاریخ میخونه از قشم پیدا کنی که برات کارت پستال غارهای خربس جزیره رو بفرسته ! چرا باید  قضیه بودار سیاسی رو بگی که یه بابایی واست ادای اطلاعاتی  در میاره که سر کارت بذاره ولی بعد گندش در میاد که طرف واسه سپاه کار میکرده و راست میگفته !خب تو اینجوری بیشتر دوست داری دیگه ؟! ولی حالا که ما تو فکر محرمیم ، چه وقت این حرفاست ، زرت و پورت روشن فکری کن از نصب تمثال ائمه و سینه زنی آدمای لخت ! فصل اینه الان !

ولی در حقیقت تو این مدت من گند زدم ، ولی یه ذره بزرگتر هم شدم ! خوش گذشت !

پاورقی : تمام شماره های تلفن همراه افراد مذکور و نیز آی دی اونها محفوظه ولی اگه خواستین هست !

بعد پاورقی این بار دقیقا برای تو که داری میخونی میخوام بگم که حواست باشه :

یادت میاد گفتم بهت ، اگه نمیشی مرهمم

تورو خدا زخمم نشو ، که تیکه پارست بدنم !

علیرضا   

نظرات 11 + ارسال نظر
علی سعیدی جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 08:25

سلام علیرضا! کجایی بابا!
برام جالبه که اولین نفری هستم که نظر میده، چون تا حالا مطلبات بعد دو هفته که همه یه حالی بهش دادن به نظر من می رسید!

سلام علی ! همینجام ، همین دورو برا !
برا منم جالبه که اولین نفری هستس که نظر میدی ، چون تا حالا نظرات بعد دو هفته که همه یه حالی بهشون دادن به خوندن من می رسید !

فرهاد.آیینه جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 09:27 http://mirror.blogsky.com

سلام علیرضا جون... اولا که مطلبت سنگین بود... دوما که دمت گرم... سوما که:
Time passes, you say, alas
Time remains, we pass…
W. Shakespeare
زمان می گذرد، و تو می گویی: افسوس
زمان باقی می ماند، و ما می رویم...
ویلیام شکسپیر

شما هم گرم ، دمتون !
این جمله رو تو یه وب دیگه هم خونده بودم ولی نمیدونم کجا .............. !

حامد جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 17:45

روزی بود...
ماهی بود...
سالی بود ...
من از هیچ بودم...
و بر هیچ گذشتن سخت نیست !
سخت است ؟

برا شما که ثانیه اش هم سخته !
سخت نیست ؟

[ بدون نام ] جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 18:49

موفق یا علی التماس دعا

شما هم همینطور ولی شما ؟!

حسین شنبه 7 بهمن 1385 ساعت 00:21 http://totanj

اینجا چه خبره . من چیزی زیادی نفهمیدم. احتمالا هم نباید می فهمیدم . ولش . گیر ندم .

مشتاق دیدار و صحبت . مفصل !

ما دچار اشتیاق تر !
خودمم سر در نمیارم !
بابا بی خیال ، دیگه ... !

[ بدون نام ] شنبه 7 بهمن 1385 ساعت 16:54

سلام
پستها هر روز بی محتوا تر کوچه بازاری تر و کم عمق تر می شه...
شاید فقط دیگه واسه این چند نفر بهتون سر می زنن که نون به هم قرض میدین.
از من ناراحت نشین ولی جایی که منصور دیگه توش سالی یه بارمطلب میده نصیردیگه نیست و... شاید دیگه ارزش وقت گذاشتن اونم واسه اونایی که دقیق مطالب رو پیگیری می کردن نداشته باشه
پیشنهاد میدم اونایی که کمتر از ماهی یه بار هم به روز نمی کنن رو ازلیست نویسنده ها پاک کنین.
خیلی واضحه مشتری هاتون همشون مفیدین و به همین دلیله که هنوز هم گاه گاهی کامنتی چیزی میذارن...
عزت زیاد

ممنون از پیشنهادتون ولی من هم خدمتون عرض کردم که تو پستم ، اینجا رییس داره منم کودتاچی یا شعبون بی مخ نیستم که اسم از لیست خذف کنم ! بابا اصلا منظور من اینا نبود که ! ما صد سالی یه بارشم راضییم !
در هر صورت دو جمله اولتون همه ی حرف دلم بود !

رضا شنبه 7 بهمن 1385 ساعت 23:46 http://delshodegan.blogsky.com

من در عجبم که آدمایی که این مطالب تو رو می خونن و تو واسشون حقیقی نیستی چه تصوری از تو دارن ... !!
کلا جالبه ...

تصور اینجوری !
تازه جزعا هم جالبه ...

[ بدون نام ] یکشنبه 8 بهمن 1385 ساعت 07:19

اون وبلاگی که علیرضا توش بنویسه وبلاگه نه منصور و نصیر.آقای علیرضا وبلاگت رو جدا کن!

ببینم چرا اسمتو ننوشتی پس !
تو این رو فهمیدی از اون چیزی که من نوشتم !
چی بگم من ... !

امین یکشنبه 8 بهمن 1385 ساعت 07:59 http://kaftarbaz.blogsky.com

سلام دوست عزیز
از وبلاگت بازدید کرم با حال بود
خوشحال میشم به ماهم سر بزنی
راستی اگه اومدی نظر یادت نره !!!
امین اهواز

کیهان سه‌شنبه 10 بهمن 1385 ساعت 15:29 http://kk12.blogfa.com

واقعا جرات نکردم در پست آخرت نظر بدم خیلی کوچکتر از این حرفهام در ضمن نظرات وبلاگم را آکنده کرد . واقعا نظراتت شوری تازه به ما می دهد ای خلیل .

عطا پنج‌شنبه 12 بهمن 1385 ساعت 11:34

سلام.
الحق که تو اراجیف نوشتن دست سوزنی و جندقی و ایرج مرحوم را همه یکجا از پشت بستی.
البته باید بگم چند رقیب خیلی جدی داری : کیهان و کرکس و سیزیف چند نمونه ی جدی اند. بقیه وبلاگها رو هم به این لیست می تونی اضافه کنی. ولی حیف که قالب اراجیف آنها کمی باکلاس تر از آن است که بتوان صریحا بهشون گفت اراجیف.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد