۱)
تو دبستان همیشه نمره های من کم بود !
دیکته ی شبم هزاردفه غلت کردم بود !
چکای محکم ناظم ، مزه ی خوبی نداشت !
مبسرم همه ش یه ضبدر جلو اسم من می ذاشت !
قبل از این که بدونیم آقای ریزعلی کیه ،
بله قربانُ به ما یاد دادن و اطاعتُ!
اجازه هست و کتک خوردن بی شکایتُ!
چرا باید از به دنیا اومدن راضی باشیم؟
گریه ی اول بچه از روی غریزه نیس!
می دونه تموم عمر باید اطاعت بکنه،
از پدر ، از هر بزرگتر، از معلم، از پلیس !
مدرسه با همه بدبختی تموم شد ولی باز،
روی هر آرزویی نوشته بود : غیر مجاز!
یا باید سر بازی می رفتیم و آش خور می شدیم،
یا باید خر خونی می کردیم و دکتر می شدیم ،
گاهی آش خور شدیم و تو پادگان پا کوبیدیم !
گاهی دکتر شدیم تموم عمر مریض دیدیم !
ولی هر جایی که رفتیم بله قربان با ما بود !
بَرده گی تقدیر بد مصب ما آدما بود !
۲ )
از سر میدون ونک، تا انتهای پامنار،
از آخر نیاورون، تا پای ریلای قطار،
شهر پریشون منه، که داره فریاد می زنه،
توی نگاه خسته ی، این آدمای بی شمار!
این آدما که له شدن، زیر فشار زندگی!
حتی تو قرن بیست و یک، این ورا رسم بردگی!
ای تو که هی بد میاری! بگو تو چنته ت چی داری؟
بگو به جز من غمتو میخوای تو شهر به کی بگی؟
فواره تو پارک شهر، هنوز زمین گیر نشده!
نیزه زن میدون حر، بعد یه عمر پیر نشده!
حراجی کبوتر ، میدون مولوی هنوز!
پهلوون معرکه گیر، حریف زنجیر نشده!
حریص عطر مادرم! حریص خواب پشه بند!
حریص عریونی ماه، رو پشت بومای بلند!
حریص داد پنبه زن، تو کوچه های کاگلی!
حریص قصه های دور: شاپری گیسو کمند!
کوچه ی ملی هنوزم، صدای پام رو کم داره!
آب انبار بدون آب، چشماتو یادم میاره!
من اومدم تو این هوا، نفس رو تجربه کنم!
با من بیا تا ته خط ، بگو: آره! بگو: آره!
این دوتا شعر از یغما گلرویی بود که به نظر من قشنگند ، گفتم چند وقتی میشه که جای شعرای ناب اینجا خالیند !
علیرضا
سلام دوست من..
وبلاگ زیبایی دارید...
خوب هم مینویسید..
خوشحال میشم به منم سر بزنی
براتون آرزوی موفقیت می کنم.
سلام علیرضا... معرکه بود... منو یاد قدیما انداخت...
خیلی دلم گرفت... هوای گریه دارم... آره...
شهر مسموم شده... و دسگه سم زدایی کار بشر دوپا نیست...
قبلا هم نوشته بودم... همیشه با تقدیر می جنگم اما باز شکست می خورم و دوباره جنگ رو از سر میگیرم... اینه قصه ی زندگی من... تا تموم شه این دنیای من...
یا حق...
I can hear the footsteps of fate
Yes it's him, our etertnal mate
God save us from this we hate
,But Devil whispers: "don't lose the date
Seize the moment"; Fate comes too late
Yes that's right: Fate always arrives late
این ته خطه: بجایی رسیدیم که نسبت به نوستالژی، نوستالژی داریم!
اینا شعر بود؟؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
بسم خدا
سلام
من نفمیدم آخرش چی شد . یعنی تغسیر کی بود .
موفغ باشید .
به ما هم سر بزنید. آپ کردم .
علیرضا+یغما گلرویی=؟
سلام
جالب بود...
سلام دوست من
وبلاگتون خیلی خیلی زیباست ...
این شعری هم که نوشته بودین خیلی عالی بود...
خوشحال می شم اگه بهم سر بزنید...
موفق باشید...
سلام دوست من ، خوشحال می شم به من هم سر بزنید!!!
ها ها ها ..............
همه این جمله تکراری رو قرقره می کنن! اه حالم به هم خورد!
الو ...
نازی...
نازی؛ گوشیو بردار!
(تیکه ای از دیالوگ فیلم شب یلدا با بغض محمد رضا فروتن)
َعلیرضا خان! گوشیو بردار ... یه حرفی بزن!
واقعا من رو شیفته ی نوشته ها و .... کردید !