رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

 رفتیم مشهد. خلوت و خوب. راهها خلوت. بگیر و ببند پلیس توی راه زیاد بود. 100 تا بیشتر می رفتی می گرفتنت. ما هم جریمه شدیم. بالاخره باید تند نرفت دیگه ! همیشه آداب و ترتیب می جستیم برای رفتن به حرم. نصفه شب برو ، رواق فلان جا زیارت بخون، اونجا بشین ، نماز در فلان قسمت بالای سر بخون، آدمهایی که همدیگر رو هل میدادن و از سر هم بالا می رفتن که به ضریح برسن رو یک جوری نگاه کن که مثلا انگار تو بیشتر حالیته که اینجوری نمی کنی.

 

هیچ آدابی و ترتیبی نجستیم و هر چه خواست دل تنگمون گفتیم. یک راست رفتم داخل و رفتم لای جمعیت و مثل اونا رفتم تو فشار که برسم به ضریح. که نشد ! کار یکی مثل من نیست! ولی نزدیک شدم. دیدم این ماجرا هم دنیاییه. دفعه قبل که رفتم لای فشار جمعیت ، مرداد 1370 بود. تازه کنکور داده بودیم و با رفقا رفته بودیم مشهد. در اون حال و هوا رفتم لای جمعیت که برسم به ضریح ، یه آقایی مچم رو گرفت که داشتی جیب منو می زدی! حالا بیا و درستش کن. من؟ کنار ضریح ؟! مگه به خرجش میرفت. داشت منو کشون کشون می برد نگهبانی حرم. طرف شنیده بود که در اون شلوغی جیب می زنن و اینقدر برای خودش تصویر ذهنی ساخته بود که به زور آدمش رو هم گیر آورد ! من هم ترسیده بودم چون مرغ نون رو از دستم می گرفت چه برسه یکی به من بگه داشتی جیبم رو می زدی ! یادش به خیر ، یکی از دوستان به نام مهرداد کریمی ( البته الان آقای دکتر) اومد و از من حمایت کرد و شروع کرد به دعوا با طرف که یارو ولمون کرد. وگرنه شاید الان پشت میله های زندان بودم!

 

همه تون رو دعا کردم . شما هم مارو دعا کنید که به حاجاتمون برسیم.

 

بقیه مشهد دیگه حرفی نداره. اینور اونور رفتن و الماس شرق و وکیل آباد و ...

 

برگشتنه، نزدیکای گرمسار رفتیم برای نماز. وضوخونه ش خیلی باحال بود. این شیر رو باز می کردی از اون یکی آب می اومد! باور کنید اغراق نمی کنم ! عین لورل هاردی. تو کف این ماجرا بودم که یه آقایی گفت من همیشه از اینجا رد می شم ، ول کن شیرای اینجا قاطی داره . خودت رو خسته نکن. بعدش گفت: نگاه کن دم نمازه ،اونم تو جاده مشهد که زوار میرند و میان ، یه نفر نیومده برای نماز. راست هم می گفت. هیچکس نبود. یه تحلیل داد در مورد اسلام در جامعه و علل افت نماز و امثالهم. اومدیم بیرون ، گفتم ببینم طرف چی کارست. دیدم راننده کامیونه ! حال کردم. در بین مردم عادی اینقدر حرف حساب زن هست که حد و حساب نداره. ما فکر میکنیم فقط خودمون و دوستامون و حداکثر همسایه هامون آدم حسابین!

 

مورینیوی بزرگ برد. جام حذفی هرچند اعتبار نداره ولی مرهمی بود بر آلام طرفداران چلسی! سایپا هم برد حال کردم. قهرمان میشه احتمالا. بارسا هم که شیش تا تو خونه حریف زد. هفته هفته من بود! تیمهایی که طرفدارشون هستم برنده شدن. فردا هم که میلان می بره خیالمون راحت میشه. نه اینکه طرفدار میلان باشم، از منچستر متنفرم ! سایپا هم همینطور. طرفدارش نیستم ولی اینکه نذاره استقلال قهرمان بشه حال میکنم !

 

داره از قبیله ما یکی یکی کم میشه

 

منصور

نظرات 9 + ارسال نظر
سجاد چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 03:58 http://paknevis.com/weblog

امیدوارم که هفته های آتی هم مثل این هفته به کام باشه :)

محمد امین چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 08:50

نکنه جالبی بود.
ان الله لا یغیر القوم الا بانفسهم

رضا چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 23:15 http://moghaddam.ir/nahan

بهنام چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 23:29

یه چیز میتونم بگم اونم اینکه : بت پرست

بهنام چهارشنبه 2 خرداد 1386 ساعت 23:38

ولی عجب بت خونه‌ای دارید
واقعا حق ماست که اینجور تو ظلمت زندگی کنیم چون ....
حرفام زیاده فقط میخوام یه سوال ازت بپرسم :اگه تو روسیه یا آفریقا متولد میشدی و به عنوان توریست به حرم میرفتی و بت‌پرست ها رو در حالی که ضریح رو میبوسن میدیدی چه احساسی بهت دست میداد
بهت توصیه میکنم یه مدت چیزایی که دیگرون بهت تحمیل کردن کنار بذار (حنی دین)بعد با عقلت چیزایی که لازم میدونی رو قبول کن
این وبلاگ‌ها رو هم اگه وقت کردی بخون
http://gooshzad.blogspot.com/
http://www.sharagim.net/

علیرضا پنج‌شنبه 3 خرداد 1386 ساعت 09:52 http://toranj

نه زمین خاک قدیمی نه هوا همون هواست
تاچشام کار میکنه هرچی که مونده نا بجاست

داره از قبیله ما یکی یکی کم میشه
هرچی دوست داشتمو دارم راهی عدم می شه

مثل ابرای زمستون دلم از گریه پره
شیشه ی نازک دل منتظرِ تلنگره


غم سفره های خالی دستای نحیف مردم
داغ شلاق جهالت به تن شریف مردم

غم اعدام ستاره انهدام سرو آزاد
تیرباران شقایق باغبانی کردن باد

همه قطره های خونی که به خاکم شده فریاد
همه این هایی که گفتم بغض هرروزمنه
منو درمن میشکنه
مثل ابرای زمستون دلم از گریه پره
شیشه ی نازک دل منتظرِ تلنگره

حسین پنج‌شنبه 3 خرداد 1386 ساعت 19:14 http://totanj

هر دفعه میام اینجا میگم یاد قدیما بخیر. این خیلی خوبه .
خوبه که یادش خوب مونده.

رییس ...

علیرضا انصاری جمعه 11 خرداد 1386 ساعت 23:04 http://aliansari.info

زیارت قبول!
مشتاق دیدار.

کسری یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 00:14 http://navabi.net/blog

سلام منصور جان

خیلی روان نوشته بودی و متشکرم.
مهم نیست با چه زبانی یا ترتیبی خدای خودت را صدا بزنی ولی مهمه که به خودمون ظلم نکنیم و خدامون را فارغ از ظواهر و آداب عقل ناپذیر بخواهیم.
یه چیزی بزرگتر؛ لطیفتر...
خدایی بسازیم برای همه؛ نه فقط من...

زیارت قبول و التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد