رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

یک سلام و دو خدا حافظ...

 

    ***

رهروی شنید و گفت : کار عاشقان پاکباخته ست! گفتم : ای رفیق راه ؛ یک نگاه مهربان که از تو ساخته است. (فریدون مشیری)

     ***

  سلام من همان قدر بیرنگ است که بر شما خدا حافظی ام . سالی و ماه ها گذشت ومن آنچه پندار می کردم بر کردار روان نشد . کنون فصلی نو آغاز می کنم که فارغ از قیل و قال مدرسه ام و عبور از پلی تازه را پیش روی دارم . از ادامه ی کار در ترنج چشم پوشیدم که روزی با چه ذوقی سلام کردم و نوشتم وپی بردم روزمرگی چنان خواننده های ترنج را با خود برده است که آغازی برای راهی نو در آن بی معناست . سخن از پل و پول و رنگ و گرانی و خوان و خانه مرا می پژمرد که هرگز در این منزلگه قدم محکم نخواهم کرد . پس قدم بر می دارم و می گذرم .بلاگ جدید که ادامه خواهیم داد به سویی تازه : www.booksociety.blogsky.com 

***

آرزو می کنک به کردار باد بهاری در آیم ؛ تا در وزیدنم بر آنان که اندوهناک اند نظری بیفکنم . (ساساکی نوبوتسونا) 

باشید و پاینده      

 صد درود و  دو بدرود

حامد - علیرضا     

نظرات 9 + ارسال نظر
منصور جمعه 15 تیر 1386 ساعت 22:57 http://toranj.blogsky.com

شیرینی وصال را نخواهم به قیمت تلخی که در وداع هست.

فرهاد یکشنبه 17 تیر 1386 ساعت 10:18 http://mirror.blogsky.com

آیینه به روز شد...

[ بدون نام ] یکشنبه 17 تیر 1386 ساعت 11:47

خوشحال شدیم از این که رفتی......آخه تو اینجا حیف بودی...جدا...

محسن ع. یکشنبه 17 تیر 1386 ساعت 12:45

از رفتن آدمها معمولا ناراحت می شوم و اینبار نیز جای خوشحالی نبود از جداشدن دونفر از این وبلاگ. اما دوستان جوان ما نیک است بیاموزند که وداع خود تلخ است، گزندگی طعنه در آن تلخترش می کند و البته تحملش را راحتتر. انسان خوب است ظرف خود را بزرگ ببیند اما زود است بزرگتر از استاد خود ببیند! موفق باشند انشاءالله!

رسول یکشنبه 17 تیر 1386 ساعت 17:43 http://totanj.blogsky.com

به این می گن یک استعفای درست و حسابی...البته ما که حضورتون رو اینجا زیاد حس نمی کردیم

ولی ای کاش کودتا می کردید جای استعفا( بنده به عنوان شعبون بی مخ حاضرم...) !!!

وداع خود تلخ است، گزندگی طعنه در آن تلخترش می کند و البته تحملش را راحتتر.

روزمرگی هفت ....و .. دت رو برده!!!

رضا یکشنبه 17 تیر 1386 ساعت 19:33 http://دلشدگان

کابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره...!

آرمین یکشنبه 17 تیر 1386 ساعت 20:34

از اینکه اینطوری رفتید معلومه بهتون اساسی جفا شده ...
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ُ همتی کن و بگو ماهیها حوضشان بی آب است ...

سید علی دوشنبه 18 تیر 1386 ساعت 16:20

با نظر آقای عزیزی موافق هستم.

محمد امین سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 17:59 http:// www.booksociety.blogsky.com

امیدوارم آن چه نوشتید واقعیت باشد. که تجربه این وداع را تائید نمی کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد