رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

حرمت خلوت ما کو؟

 

ما که کلا" نفهمیدیم چی شد! سلامی و خداحافظی و پستی و پیامی!

 

یاران ز چه رو رشته ی الفت بگسستند        عهدی که روا بود دگر باره نبستند

ما را دگر از پهنه ی دشمن گله ای نیست   کان عهد که بستیم رفیقان بگسستند

 

آن پست 15 تیر محتمل حامدی ست. که اول شخص است و امضایش مثنی . و علیرضا پست آخرش نبود و گویی اسمش بر سبیل تحاشی ( همان رودربایستی خودمان!) در ته آن پست آمده.

 

خوب است که بسوی پیشرفت برویم . وبلاگی تازه و خونی تازه در قلم ما.خدا پشت و پناهتان. روزمرگی شاید نویسنده وبلاگ ترنج را با خود برده باشد ولی خوانندگان خود را هرگز. هنوز تعدادی از خوانندگان گمشده های خود را در اینجا می جویند( بگذریم که لطف آنان است چون با این قلم ضعیف چیزی گیرشان نمی آید!) همین خاطرات مدرسه میم و حرفهای شاکیانه از در و دیوار ، که گفته اند ما خوشمان می آید و البته من برای خوش آمد و بد آمد کسی نمی نویسم که برای دلم می نویسم و هر که خواست آمد و هر که نخواست در آدرس بارش تایپ نمی کند ترنج دات بلاگ اسکای دات کام.

 

این حامد عزیز را هم دوسش داریم! روح هنرمند ها لطیف است . با مطالب من پژمرده . خودم را نمی بخشم!

 

بعضی از این کامنتها از حد فهم من خارج بود! و دیگر اینکه احساس می کنم بعضی از دوستان یک جمله هایی قشنگ دیده بودن و می خواستن یک جایی استفاده کنن. حالا به مطلب نمی خوره مهم نیست که . قافیه رو بچسب !

 

باز هم حرف هست. فعلا که دارم می رم مشهد. ایشالا بعد از برگشت در مورد پست علیرضا مینویسم.

 

منصور

نظرات 8 + ارسال نظر
تاجر عشق چهارشنبه 20 تیر 1386 ساعت 02:51 http://www.leeyoungae.blogsky.com

سلام کارتون زیبا و جالب بود
موفق باشید
منتظرت هستم
بای

حامد چهارشنبه 20 تیر 1386 ساعت 09:37

بماند یادگار از پرویز شاپور :

ّ کاغذ سفید را آنگونه که می خواهم می خوانم... ّ

باشید وپاینده

آرش طباطبائی پنج‌شنبه 21 تیر 1386 ساعت 00:07 http://zendeginame.blogsky.com

قافیه رو بچسب ...

اونجا ما رو هم دعا کن خوب ....

علیرضا انصاری جمعه 22 تیر 1386 ساعت 12:33 http://aliansari.info

سلام:
مشتاق خواندن بودیم و هستیم.

مطلب آقای اصلانی رو خیلی حال کردم. مرسی D:

به هر جهت، سلامت باشید!

محسن ع شنبه 23 تیر 1386 ساعت 12:23

منصور جان! در مورد خودم میگویم: من عورتی مسکین بیش نیستم! همان خاطرات مدرسه میم و حرفهای شاکیانه از درودیوار مرا کفایت می کند! من سر از حرفهای قلمبه و سلمبه هنرمندانه در نمی آورم! ذوق هنری ندارم پدرجان، چکنم؟ حرفهای خودمانی صدتا یه قاز که هنرمندان را می آزارد برای ما حکمت است، سطح و عمقمان همین است دیگر، در خلقتمان خطائی رفته! از همه هنرمندان نازکدل معذرت می خواهم! این ناصح مشفق نه سواد دارد و نه هنر و اساسا عیب از او بود که به دنبال گوش نصیحت نیوش می گشت!!!

سید علی چهارشنبه 27 تیر 1386 ساعت 15:57

آسیاب اگر به نوبت
بگو پس نوبت ما کو
سهم ما قسمت ما کو
حرمت خلوت ما کو

مشتاق دیداری مفصل و مبسوط...

گرچه دیر...
گرچه پیر...

چندین بار اومدم مدرسه توفیق دستبوسی رو نداشتم.

[ بدون نام ] یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 16:43

داریوش سه‌شنبه 11 دی 1386 ساعت 16:36

با سلام لطفا شعرای داریوشو درست بنویس...


ما را دگر ازطعنه ی دشمن گله ای نیست کان عهد که بستیم رفیقان بشکستند


آخه تو یک بیت شعر ۲ تا غلط ؟؟؟؟!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد