رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

وقتی که من عاشق می شم...

 

۱- دوستی می گفت :

«وقتی عاشق می‌شیم تلاش می‌کنیم چاردیواری آدما رو بشکنیم بریم تو. یادمون میره، چیزی که عاشقش شدیم همون چهارتا دیوار بوده، نه آدم توش.»

و خداییش راست هم میگفت.

۲- عریان شدی و عطر علف زد                               شب یکه خورد و ماه کلف زد

منصور

پ.ن.

به هر حال ٬ از خوانندگان عزیز به واسطه بعض حرفهای نامناسب که در قسمت نظرات نوشته می شود ٬ عذر می خواهم. و از دوستان عزیزم که در این رابطه مواضعی اتخاذ کرده اند تشکر و امتنان دارم.

 

نظرات 38 + ارسال نظر
نادر یکشنبه 7 بهمن 1386 ساعت 13:18

حاجی.ای میلتو چک کن.

علی اصغری یکشنبه 7 بهمن 1386 ساعت 21:30

بازهم با اجازه صاحب وبلاگ

آقا یا خانم محترم :میگه خودش:!

خواهش می کنم فضای این وبلاگ رو با کلمات زشت وزننده وخارج از شوون انسانی آلوده نکنید. فحاشی به هرکس و به هردلیل حتی اگر مساله شرعی آن را هم برای شما به هردلیل بی اهمیت فرض کنیم ؛هیچ انسانی و هیچ فرهنگی نمی پسندد. ممنونم که تکرار نکنید

محمد حسین یکشنبه 7 بهمن 1386 ساعت 23:09


فحش در نگاه اول آدم را خالی می کند، اما در واقع ناتوانی آدم را به رخ می کشد.

اگر کسی حرف زشت را به واسطه ی شما ( خودش میگه) یاد بگیرد ، شما هم شریک جرم او هستید.

میگه خودش دوشنبه 8 بهمن 1386 ساعت 11:32

من حرفها و تذکرات عزیزان را قبول و به جا می دانم ولی ای کاش شما هم درک می کردید که چه مشکلی وجود دارد که من به خودم اجازه میدهم این حرفها رو بنویسم.ای کاش شناختی که من از صاحب وبلاگ دارم شما هم داشتید تا میدیدید که جلوی نظرات هر پست عدد صفر ظاهر می شد.ولی هنوز دیر نیست.

علی اصغری دوشنبه 8 بهمن 1386 ساعت 20:17

باز هم با اجازه ( به هرحال اینجا خانه دیگری است!)

دوست عزیز :میگه خودش:

من شما را نمی شناسم وشما هم ایضا اما:
۱- ممنون که تذکر این حقیر راپذیرفتید.
۲- فکر نمی کنم در هیچ موردی مجاز به هتک حرمت باشیم (قطعا شما مصادیق آنرا بهتر ازمن می دانید)
۳- من هم این دوست عزیز را حدود ۲۰ سالی است می شناسم و از نوجوانی با هم بزرگ شدیم هرچند که بعد ازورودبه دانشگاه بنا به دلایل کاری و درسی کمتر روابط نزدیکی داشتیم ( جز دوران اولیه بعد از دبیرستان) و تصور نمی کنم که این بنده خدا از من بدتر باشد!!!
۴- بر فرض ( هرچند محال باشد) شما بر اسرار وجودی آدمی یا عیوبی از مثل منی به دلیلی آگاهی پیدا کردید آیا فکر نمی کنید پرده پوشی وستاری از صفات عالیه خداوند است وماباید چنین باشیم (هر چند که این حقیر متصف به این صفت عالی نیست)
به قول مولانا: خاموش کن پرده مدر سغراق خاموشان بخور
ستار شو ستار شو خوگیر ازحلم خدا
۵- ممنون از حوصله وتحمل شما
* چون الان دسترسی به منبعی ندارم امیدوارم املای سغراق را درست در خاطر داشته باشم به هرحال اگر غلط است به بزرگواری خود ببخشید وتذکر دهید تا اصلاح گردد.

حسین فروزان دوشنبه 8 بهمن 1386 ساعت 23:34

داداش شما که دری وری میگی یا مستقیما با خود داش منصور کار داری یا میخوای ما خوانندگان رو با ایشون آشنا کنی.

اگر با خودشی که بهش ایمیل بده یا تلفن کن. شماره تلفن و آدرس ایمیلشم من خواهش میکنم همین جا بذاره که شما توزحمت نیفتی.

اگر داری محبت میکنی ما رو روشن کنی توجه داشته باش که اگر ما قرار باشه به آدمی که ۲۰ ساله میشناسیم بی اعتماد بشیم رو حساب حرف یه نا شناس این کارو نمیکنیم.

قدیمیا مرد بودن حرف که میزدن اسمشونم پاش میذاشتن...

میگه خودش سه‌شنبه 9 بهمن 1386 ساعت 10:14

با سلام خدمت عزیزان به جز ...
انسان وقتی جلوی دوستان خود قرار می گیرد معمولا خود را خوب جلوه می دهد که منصور هم از این قاعده مستثنی نیست.
اما عزیزی که فرمودند خداوند ستار است.درست .من که حرفی از کارهای این مرد به زبان نیاوردم.
اما راجع به ننوشتن اسمم هم باز این تقصیر خود منصور است.از خودش بپرسید چرا.
این آقا از خودش تصویری جلوه می دهد که اینگونه نیست.
باز از نظرات شما استفاده می کنم.

آرزو چهارشنبه 10 بهمن 1386 ساعت 09:19

سلام به اعضای تیم ترنج
من خواهر امیرضا (نوید) هستم. امروز این وبلاگ و دیدم و از اینکه می بینم دوستای نوید هنوز به یادشن خیلی خوشحالم. نمیدونم شما کدوم یکی از دوستای نوید هستید که اینقدر با معرفتید. امیدوارم هرجا که هستید همگی تون موفق باشید چون موفقیت شما برای من مثل موفقیت نویده اگه بود.

علیرضا پنج‌شنبه 11 بهمن 1386 ساعت 02:14

سلام

بالاخره میان این همه شاگرد خوب و بد منصور خان، یک ناقص الخلقه هم پیدا می شود! عزیزان خیلی سخت نگیرید.

بعضی جاها اصلا جواب دادن کار عبثی ست. اما بسیار می شود عبرت گرفت: وای از روزی که عقده ها آدمی را کور می کند.

راستی عقده کور می کند؟ یا کوری عقده می آورد؟‌
- هر دو!
- مجتبی رضوانی :))

خیلی مخلصیم.

محسن پنج‌شنبه 11 بهمن 1386 ساعت 11:04

آقای ناشناس. بهتر است حد و حدود خود را بشناسی و نگه داری. تا بحال کثیفترین الفاظ و بیشرمانه ترین اتهامها را به منصور روا داشتی، ساکت بودم. جنابعالی به چه حقی به دوستان منصور توهین می کنی؟ بعضی الفاظ بزرگتر از آن هستند که در دهان حقیری چون تو جا بگیرند. مواظب دهانت و زبانت باش. پیدا کردن چون توئی به راحتی آب خوردن است اما تو ارزش آنرا نداری که برای پیدا کردنت وقتی تلف شود. این صفحه جای این معلق بازیها نیست. جل و پلاست را جمع کن و برو.

معین جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 12:49

اولا-آقای آقاخانی کار ما نیست. معذرت میخوام که این ناشناس به کمترین موازین اخلاقی پایبند نیست و حتی حاضره دیگران رو برای اهداف احمقانش خراب کنه.
ثانیا-هیچ کدوم از ۴ تا مفیدیی که تو عباسپورند چنین کاری ازش بر نمی آید.نه از این جهت که کار جسورانه ای که بی نام نظر دادن رو هر ..... می تونه انجام بده بلکه این قدر ست نیستند.
ثالثا-من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
رابعا-پیشنهادم به این آقا بلکه آغای خودش میگه یا ناشناس اینه که اگه جنمشو داره بره رو در رو صحبت هاشو بکنه نه اینکه .......
والسلام

علی صفی صمغ آبادی جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 12:55

من دانشجوی رشته عمران دانشگاه عباسپور هستم.به همین ماه عزیز قسم می خورم این خزعبلات که آقای خودش میگه می نویسه کار من نیست چون من تا حالا تو وبلاگ شما نظر ندادم همین قضیه رو هم دوتا از بچه ها به من خبر دادن ولی اگه ای خودش میگه را پیدا کنم آبروشو می برم.

علی اصغری جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 17:18

سلام

۱- ببخشید که دخالت می کنم اما به عنوان دوست قدیمی و همدوره ای آقا منصور آقا خانی و با عرض ارادت به دوستان عزیزی از نظر دهندگان که ارادت بهشون دارم ( آقای عزیزی بزگوار - آقای فروزان عزیز) وبقیه سرورانی که تاکنون افتخار آشنایی با آنها نداشتم نکاتی را اگر قابل باشم عرض کنم
۲- قطعا هیچ کس از پیام دهندگان با کس دیگری نه پدر گشتگی دارد نه سر جنگ اینجا هم نه کافر حربی داریم ونه شمر ونه امام حسین ! بلکه به زعم این حقیر فقط سو تفاهمی است بین دوستان وبس
۳- از توهین کردن و ناسزا گفتن هیچ کس هیچ طرفی نخواهد بست جز آنکه فضا را آلوده تر و غیر واقعی تر می کند
۴- آن دوست ناشناس هم به تصور این حقیر دلخوریهایی از دوست بزرگوار وقدیمی من دارد که صد البته در فضای معلم و دانش آموزی شاید بسیار شایع ورایج باشد به زعم من آن دوست ناشناس بهتر است به جای ناسزا با معلم یا دوست سابقش گفتگوی رو در رو کند تا معلوم شود که جز سوءتفاهم چیزی نبوده وحقیر به این گفته مطمئنم
۵- به هرحال همه ما آدمها نه سیاه سیاهیم ونه سفید سفید (حداقل بنده اینجوری فکر می کنم) ولی فحاشی تهدید به هرشکل وشیوه ای نه تنها مشکلی راحل نمی کند که باعث دشمنی بیشترهم می شود دوست ناشناس مطمئن باشد بنده در این سن وبا این همه سال شناخت نه نسبت به دوست خودم شک می کنم و نه نسبت به شما احساس نفرت پیدا می کنم ونه برایم سود یا زیانی دارد که طرفداری یا دشمنی کنم چون اصولا چنین حقی برای قضاوت درمورد دیگران برای خودم قائل نیستم(یا حداقل سعی میکنم چنین باشم)
۶- پیشنهاد بنده حقیر این است که دوستان صحبتهای قبلی رافراموش وان شا الله در یک فضای دوستانه سو تفاهمات ایجاد شده را حل کنند البته فکر نمی کنم فضای وبلاگ مساعد چنین صحبتهای دوطرفه ای باشد
۷- شرمنده از جسارت در حضور دوستان بزرگوار

علی صفی جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 19:47

شاید پیش خودتون فکر کنید آین آقای خودش میگه چرا گفته من تو عباسپور درس می خونم ، خیلی آسونه ، چون کلاً تو این دانشگاه 4 تا مفیدی هستش به غیر از من و معین 2 تا 26 هم هست . طرف خواسته با این آدرسی که داده ، انتخاب آقای آقاخانی برای شناخت این آدم رو محدود کنه .
از اون طرف هم که من یه خورده با آقای آقاخانی مشکل داشتم ، (اونم به خاطر یه سری مشکلات که فقط بین من وایشونه)آقای آقاخانی منو انتخاب می کنه و بلاخره این خودش میگه شناخته میشه ، حالا این آدم کیه و برای چی به من گیر داده نمی دونم . چون طرف به طور غیر مستقیم خواسته منو خراب کنه اما رفیق کور خوندی .می فهمم کی هستی فقط دعا میکنم عمدی تو کار نباشه و این کارا نقشه کسی نباشه . اما آقای خودشمیگه من بلاخره می فهمم تو کی هستی .

ناشناس جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 21:49

اولا بگویم که من آخرین مطلبی که به اسم ناشناس نوشته شده را ننوشتم(که نوشته این آخرین نظریه که مینویسم و دانشجوی عباسپورم و ...) نمیدونم کی این رو نوشته ولی هر کی بوده خیلی کرم داشته.همین جا خدمت همه ی دوستان عرض کنم که من هیچ وقت نمیام بعد از جواب دادن به آقایان مجتبی رضوانی و محسن که بر علیه بنده مطالبی را نوشته بودند بعد از چند ساعت بگم که آخرین نظریه که مینویسم و چه و چه.و واقعا نمیدونم انگیزه ی آدمی که نوشته من دانشجوی عباسپورم و ... چی بوده.همین جا هم میگم که من نه دانشجوی عباسپورم و نه آخرین نظریه که مینوسم.
از جناب آقای علی اصغری هم که مطالبی رو نوشتند نهایت تشکر را دارم و از ایشان ممنونم و به احترام ایشان اینگونه بحثها را در وبلاگ به پایان میرسانم. و باز هم متاسفم برای کسی که به اسم ناشناس تهمتهایی را به دوستان مفیدی دانشگاه عباسپور وارد کرد و اگر این آدم را پیدا کنم خدا میداند که چه کار با او خواهم کرد.
یا حق

معین جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 23:23

الحمد لله اوضاع به هم ریخته تر از اونیه که بشه چیزی فهمید.ولی جالبه که باطلین اختلاف افتاده.
اللهم اشغل الظالمین بالظالمین.
آمین

اوا جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 23:36 http://magic_love.persianblog.ir

جالب بود.

امیر جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 23:47

آقا کلی خندیدیم. عجب شیر تو شیری!!۱
از نویسنده وبلاگ تقاضا دارم یه پست جدید بفرستن.

ز.م شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 00:58 http://siddharta.blogsky.com

چه شود.

هر چی که هست باعث شدو شمار نظرات بالا بره.

ناشناس اصلی شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 10:56

خیلی جالبه واقعا. پررویی در چه حد! من اون نظر عباسپور رو نذاشتم ولی قبلیش مال من بود. نمی دونم کی اومده داره مارو خراب می کنه. نمی دونم این معین کیه دیگه؟این قبلیه از کجا اومده که می خواد منو گیر بیاره.

حمید پناهی شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 11:27

یا علی حاجی
اینجا چه شیر تو شیریه
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه

محسن اصلی شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 14:44

چه خبر است اینجا؟ من که نفهمیدم چه کسی به جای من نظر نوشته است و آقا یا خانم ناشناس راعصبانی کرده. بنده از جانب آن محسن معذرت می خواهم و البته توهین و کلمات رکیک ناشناس را هم به دل نمی گیرم. با دوست عزیزم آقای اصغری موافقم که توهین و فحش و تهدید هیچ کس را به مقصود نمی رساند. به هر حال این نظر دادن از طرف من هم هیچ بعید نیست شیطنتی باشد توسط دوست یا دوستانی که منصور عزیز ما را آماج حملات لفظی قرار می دهند. به خدا پناه می برم و امیدوارم این قائله سر و سامان یابد. عرض ارادتی به حضرت حسین خان فروزان - ادام الله ظله - از راه دور. با ایشان هم موافقم که این درگیری با رودررو صحبت کردن قطعا بهتر فرو می کشد.

حاج علی شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 17:48

من که ناشناس واقعی رو شناختم. اما هنوز نفهمیدم این ناشناس اصلی کیه. لحنش شبیه به مجتبی رضوانیه . بنظر میاد خودشه.ازش یه همچین کاری بر میاد.واقعا براش متاسفم.

ناشناس شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 18:04

دیگه خسته شدم. این نظر قبلی رو من ننوشتم. نویسنده اون همون الاغی هست که با نام ناشناس اصلی نظر می ده. لااقل اینقدر جنم داشته باش که با اسم خودت ( ناشناس اصلی) نظر بدی . اینجور همه رو سر در گم کرده. حالم ازش بهم میخوره. پیداش میکنم و می دونم باهاش چیکار کنم. گفته بودم دفعه آخره که نظر می نویسم ولی این یارو نذاشت. مجبور شدم ولی این دیگه حرف آخرم بود.

نا شناس بدلی شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 20:23

من احتمالاً تنها کسی هستم که از ماجرا کاملاً خبر دارم. من دیدم آقای ناشناس یا همون خودش میگه داره فضای نظرات این وبلاگو خراب می کنه. خیلی فکر کردم و دیدم مستقیم حرف زدن با او و بحثهای منطقی جواب نمی ده. نشستم فکر کردم و این ایده که خودمو بجای اون جا بزنم و بگم که دیگه در اینجا نظر نمیدم به ذهنم رسید. نظرات گذشته ی او رو مطالعه کردم و سعی کردم یه نظر شبیه اون بنویسم. و من فقط یک نظر در این وبلاگ نوشتم. در جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 11:15. دانشگاه عباسپور رو هم همینطوری ول دادم. خواستم یه جایی رو بگم که کسی نباشه. اما ظاهرا یکی دو نفر پیدا شدن که اونجا میرن. از اون دو نفر معذرت می خواهم. در واقع می خواستم با جنگ فکری ای که با نا شناس اصلی که تمام نظرات قبل از اونو نوشته بود راه میندازم، خستش کنم تا دیگه این فضا رو ایجاد نکنه و البته یه خورده هم می خواستم حالشو بگیرم که قسمت دوم خیلی مهم نیست. ولی بعد از اینکه اون نظر جمعه 12 بهمن 1386 ساعت 11:15 رو دادم و دیدم که ظاهرا دو نفر هستند که خیلی الکی مورد اتهام قرار گرفتند، فهمیدم که راهی خوبی برای هدفی که داشتم انتخاب نکرده ام. چون دیدم پای چند نفر داره الکی میاد وسط.(منظورم بچه های عباسپوره)البته این راه خیلی جالب و مافیایی بود و البته خیلی جذاب. همونطور که الان هم یک نفر هست که جذب اون شده و داره همون کاری که من می خواستم با ناشناس واقعی بکنم رو میکنه. یعنی با او وارد جنگ نظری شده. من الان کاملاً می تونم بین ناشناسها تمیز بدم. ولی لازم نمی دونم که چیزی در این مورد که کدومشون واقعین و کدوم الکی حرفی بزنم. چون با حدف من (رسیدن به آرامش اولیه در بخش نظرات این وبلاگ) در تناقضه و باعث میشه دوباره تشنج رخ بده. در واقع من این نظر رو فقط بخاطر عذز خواهی از بچه های عباسپور نوشتم. بقیه توضیحات هم برای این بود که بدونید من راست می گم.

علی صفی شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 21:06

باشه ،به قول یکی از روفقا منم حمید استیلیم .
اقای عزیز من شک ندارم این قضیه از عمد بوده .

حاج علی(اصلی) شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 23:11

آقا باور کنید نظر قبلی رو که به اسم حاج علی نوشته شده بود من ننوشتم. من هیچ وقت حاضر نیستم بعد ۴ سال دوستی با آقا مجتبی (از نوع رضوانی) به ایشون تهمت بزنم. فکر کنم اونی که به نام من نظر داده همون ناشناس نامرده. ما که نفهمیدیم کیه!!!!! ولی هر کی هست واقعا خیلی ...

حمیدپناهی اصلی یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 15:23

آقا من تا بدلم پیدا نشده اصلیت خودم را اعلام می کنم.
یا علی

ممد شو یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 20:49

بسم الله ...
سلام
آقا من خودم رو ازاین کامنت آخریه مبرا میکنم ممد شو اصلی منم

یاسر دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 00:30

چه خبره اینجا!

محمد لطفی دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 08:35

سلام به همگی.
این کسی که به اسم ممد شو+صادق شا+ممد خز+ممد لو کامنت گذاشته از من اجازه نگرفته.من در اون نقشی نداشتم.
با تشکر

ناشناس۲ دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 08:47

سلام
به نظر من اینقدر توی این وبلاگ ها وقت خودتون رو تلف نکنید.
برید سراغ زندگیتون.
هر کسی خوب باشه به حال خودش سود داره و هر کسی هم بد باشه ... .
خداحافظ

محمد صادق شادالویی(شرق) دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 14:21

سلام به دوستان خصوصا آقای آقاخانی:
من امروز از طریق ممد لو فهمیدم که یه کی به اسم ما ها کامنت گذاشته . معلوم نیست این افراد از خراب کردن ماها چه سودی میبرند؟
برای اینکه آقای آقاخانی مطمئن شن من خودمم به ایشون میگم اون قضیه هنوز حل نشده ولی ان شاءالله حل میشه .

محمد خرم نژاد دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 14:23

کدوم آدم بی ... ای که به جای من نظر نوشته (البته منظورم جنم است )
یه تک درخت مسخره توش اورده و فکر کرده که مثل بیانیه های من میشه
من تکذیب میکنم البته انصافا شبیه است

حالا پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 08:24

اولش کف کردم وقتی دیدم ۴۸ تا نظر ثبت شده!!!

نادر پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 22:07

حاجی بد قول شدی با ای میل ما هم حال کن!

. جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 00:32

سلام
خدا بهت صبر بده
اسمم رو ننوشتم چون ترسیدم فردا اصلی و واقعی و بدلیم پیدا شه اون وقت مجبور شم یا تکذیب کنم یا تقاضای بخشش

. اصلی سه‌شنبه 23 بهمن 1386 ساعت 16:44

ایده نقطه مال من بوده البته در این وبلاگ استفاده نکرده بودم
اما شخص (.) بدون اجازه از اسم من استفاده کرده .
خدافظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد