رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

اره

 

1-      می بینید که در قسمت نظرات چه خبره ! من هم از اتخاذ هر نوع موضعی خودداری میکنم.همه چیز اصلی و بدلی شده و قاطی و پاتی. ممنونم که دوستان عزیزم در جهت تمام شدن این ماجراها نظر گذاشته اند.

 

2-      چهارشنبه جلسه ای داشتیم با دکتر رجالی ، از گروه مولفان کتاب دیف و گسسته . جلسه خوبی بود. تجربیات معلمی اش را می گفت. از لحاظ تئوری همه اش را می دانستیم ولی تا عمل راه زیاد است. صفا کردم که مهمترین کتاب برای معلمین ریاضی را که خواست نام ببرد، گفت کتاب "چگونه مساله را حل کنیم" از استاد بی بدیل "جرج پولیا" . شاگرد پولیا بوده. میگفت تو عمر سی سال تدریسم فقط سه بار بیست داده ام.

3-      در پست مورخ ۲۶ فروردین ۸۴  ماجرای بهشت زهرا رفتنمان را تعریف کردم و نام بردم از یکی از دوستان فقیدمان با نام امیررضا (نوید) میزبان شاکر. خواهر بزرگوار ایشان احتمالا با search کردن اسم نوید به وبلاگ من رسیده و کامنت گذاشته اند. و ابراز خشنودی کردند که دوستان نوید هنوز بعد از 18 سال به یاد او هستند و سر مزارش می روند. ارتباط ما با خانواده نوید قطع شد( بنا به دلیلی که در آن پست گفتم) و خوشحالم که ردی پیدا کردم. نمی دانم پدر و مادر ایشان کجا هستند. باور کنید هنوز بعد این همه مدت به یاد ماجرای مرگ نوید می افتم متاثر می شوم. دوست خوبی بود. و بسیار باهوش  و منظم. مطمئنم اگر تا آخر سال چهارم بود ، دوره ما چیز دیگری میشد و اینکه یک رتبه یک رقمی میدادیم. خدایش بیامرزاد. وظیفه ماست که خدمت خانواده اش برسیم. قصد دارم لینکی که بدست آمده را دنبال کنم.

4-      به امید خدا ، به شرط حیات و توان، ماجرای غرق شدن نوید در دریا در راه برگشت از مسافرت مشهد را خواهم نوشت. فصلی است مشبع.

5-      احتمال میدهم خواهر ایشان به این وبلاگ سر می زنند. و شاید دنبال جواب نظرشان هستند. ولی متاسفانه برخورد کردیم به این قیل و قال هایی که شاهدش هستید. تا به الان هیچ موضعی نگرفتم و حرفی نزدم. فقط خواهش میکنم به احترام خواهر گرامی این دوست عزیز که اختمال دارد دفعات دیگری هم به این بلاگ سر بزنند، این ماجرا را تمام کنید و دیگر در این رابطه هیچ نگویید. ناسزاهایی که تا الان گفته شده، همان طور که از وبلاگ پاک شد، از ذهنمان پاک کنیم و تمام.

6-      افتادم تو خط دیدن سری فیلمهایsaw . خیلی منو گرفته. قوی است و دیدنی. و روان و بدون پیچیدگی های الکی . امشب می خوام saw  iv رو ببینم. بعدا در مورد این فیلم خواهم نوشت.

 

مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم

 

منصور

 

نظرات 28 + ارسال نظر
معین شنبه 13 بهمن 1386 ساعت 23:33

خواستم اولین نفری باشم که تو این پست نظر می دم.حتی خود پست رو هم نخوندم.فکر میکنم این روند دلخواه شما باشه (حاشیه سازی).در آخر هم حتما باید بگم که من معین نیستم!!!

نخیر . اشتباه فکر می کنید

بیست و هفتی زلزله یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 00:00

به ظن و گمان من عوامل دامن زادن به حواشی مطلب قبلی نباید با این وبلاگ و گردانندگان آن(البته آقا نصیر که خیلی وقته نمیگردونن وبلاگو)خیلی غریبه باشند بلکه خیلی هم قریبند.حالا اینها از این حاشیه سازی چه سودی میبرند الله اعلم.در ضمن درباره ی این مطلبتون هم چیز خاصی که قابل نظردادن باشه نداشت.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

لازم نیست بگویید که این پست مطلبی برای نظر دادن نداشت. همون که نظر ندهید این معنی را دارد.
یک چیز دیگر هم بگویم. بعضی می نویسند این پست بدرد نخور و چرت است. تکلیف این هم معلوم است. لازم به گفتن نیست . این افراد می توانند به وبلاگ سر نزنند .

محسن - خود خود محسن - اصل و بدل در کار یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 14:01

بردی ما را به حال و هوای دبیرستان. خدا بیامرزد نوید را، آرش را، محسن (شهرام) را. آب را نشانمان را دادی و سقاخانه را دادی دست یزید. من هم از نظری که خواهر بزرگوار نوید گذاشته بود جا خوردم (انتظارش را نداشتم). خواستم برای ایشان بنویسم، شما ما را فراموش نکردید، مردانگی است که ما نوید عزیز، گل سرسبد دوره ۱۱ را فراموش کنیم؟ غنچه ای که نابهنگام پژمرد و ما را تنها گذاشت کی فراموش می شود؟ اما پیش خودم گفتم منصور عزیز سزاوارتر است برای پیگیری این ارتباط مجددی که با خانواده آن عزیز سفرکرده بوجود آمده. رفتیم به حال و هوای سالهای خوش بی ریائی و بی تکلفی و دوستی و محبت بی شائبه ...
ضمنا برای اینکه این بازی اصل و بدل تمام شود - بنده محسن عزیزی هستم فارغ التحصیل دوره ۱۱ بزرگ!

محسن جان . دارم پی گیری میکنم. گویا پدرشون که مرحوم شدند و انگاری خواهرشون هم ایران نیستند. ببینیم چه میشود.

مانسینی یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 18:05

سلام داش منصور
خیلی مخلصیم
من از امروز وارد گود میشم داش منصور ! رخصت؟
خاک پاتیم تا رخصت ندی ما اینجا نظر مظر نمیدیم.
اگه حال کردی تو پاسخ رخصت بده.
یا حق

رخصت پهلوون. رخصت. ولی نفهمیدم شما کی هستین؟

رضا یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 19:54 http://gaharar

جسارتاً این لقب «زلزله» پیش تر برای دوره‌ای برگزیده برگزیده شده بوده‌ است! لطفاً کپی رایت را رعایت کنید!

کدوم رضا هستید؟ کدوم دوره؟

تنها ترین یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 21:23

سلام
به نظرم اره در قسمت اولش تموم میشه یعنی فقط اونه که چیزی برای گفتن داره (مخصوصا نحوه روایت و داستانی که حتی در ثانیه آخر نمی تونی بگی چی می شه) مثل ماتریکس

اولین مقاله مون با ممد پی قبل از کارشناسی می دیم(انشا..)

نشنو از نی .نی حصیری بی نواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک خاکستر شود
دل بسوزد خانه دلبر شود

با سلام خدمت حسین آقای خودم که مشتاق دیدارشیم خفن.
به شدت در مورد نظر شما راجع به اره موافقم. ولی قسمتهای بعدیش مخصوصا شماره ۲ خوب بود. به اندازه ماتریکس ۲ افت نکرده بود.
سر بزن طرفای ما.

کارگر دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 09:20

من ۲۷ای منصور ندیده ام
جریان گود چیه ماروهم رامیدید

بهرنگ دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 23:42

منصور جان،
من کماکن به وبلاگت سر میزنم و نوشته هات رو میخونم.
کارت خیلى درسته.
اون دوره ما اینترنت و وبلاگ و کامنت و این چیزا نبود، ما برخورد فیزیکى میکردیم ! :))
حالا هم من نمیدونم اینجا چه خبره ولى اگه رخست بدى یه گرد و خاکى میکنم اینجا که ازین که هست بدتر شه ! :))
باز هم میگم که کارت خیلى درسته، و امیدوارم زودتر بتونم ببینمت.

م.ر دوشنبه 15 بهمن 1386 ساعت 23:47

سلام
با تمام اختلاف نظرها
همچنان برای من ارزش دارید و محترم چون معلم بودید
ابراز ارادت!
یا علی

mhb سه‌شنبه 16 بهمن 1386 ساعت 00:36 http://lahlah.blogsky.com

شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده است
آسمانا ! کاسه صبر درختان پر شده است

زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه ای
از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده است

چای مینوشم که پیش دانشگاهی را فراموشش کنم
چای مینوشم ولی از اشک . فنجان پر شده است
==============================

سلام ... شنیدم اینجا خبرایی هست.... اومدیم فیض ببریم که دیدیم فیلتر شده .....البته خدا رو شکر که ندیدیم !
==============================
مهدی

یه دوست سه‌شنبه 16 بهمن 1386 ساعت 11:17

ما یه سینی داشته ایم و اون جدیدا قر شده است
کف آسفالت خیابون بعد اون برف سر شده است

جویها جاری شده از تیغ خورشید و همی
توی میدون شوش و گمرک آب جوها کر شده است

ای mhb شعر تو عالی بد و این شعر ما عالی تر است
از پس این شعر ما کامنت توورنج پر شده است

HAK سه‌شنبه 16 بهمن 1386 ساعت 21:50

IN THE NAME OF GOD
I HOPE MR.AGHAKHANI HAVE AGOOD TIME AND DOING WELL
THE STORY OF THE COMMENTS THAT PEOPLE HAVE
WRITTEN IN WEBLOG HAVED COME TO UNIVERSITY O TEHRAN.IT IS VERY AWFUL THAT SOME PEOPLE WRITE BAD THINGS ABOUT OUR TEACHER.BUT I HAVE TO SAY TO THESE PEOPLE THAT TO BE ASHAMED OF THEIR SELFS AND INTRODUCE THEIR SELF.I HOPE THIS EVENT HAVE AN END.
‌‌BEST WISHES FOR MY TEACHER

ز.م سه‌شنبه 16 بهمن 1386 ساعت 22:57 http://siddharta.blogsky.com

اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟
به جای اینکه درباره پست داده شده کامنت گذاشته بشه همه دچار .........شده اند

بی تو به سر نمی شود چهارشنبه 17 بهمن 1386 ساعت 07:50

سلام آقا منصور
خیلی مخلصیم.
امیدوارم اعصابتون خورد نشده باشه از دست مشتی اوباش که همانند زمان تحصیل خود هستند.
برا ما جواب بذار.

حالا پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 08:30

چه وبلاگ پر حاشیه ای شد یکهو.
اسممو ننوشتم که جعل نشه. نشانی ( بازی کماندوز و صدای -میشسلاو-) تا موقعی که این جو جاعلی تو اینجا باشه هر بار نشانی جدیدی می دم و نشانی قبلی هم طبیعتا باطل می شه.

میگه خودش پنج‌شنبه 18 بهمن 1386 ساعت 11:12

سلام .ببخشید مدتی بود نبودم.سرم شلوغ بود.
از بچه ها ممنونم که این مدت چراغ وبلاگو با نظرات خود روشن نگه داشتند.
اجالتا به نظر من این کار اصلی و بدلی که تو وبلاگ راه افتاده کار خود صاحب وبلاگ یا آدماشه.اگه نیست عذر می خوام.
پیشنهاد من به صاحب وبلاگ اینه که یک فضای جدید را قرار بده برای نظرات آزاد که این وبلاگ از کا آیی خود نیفته.
ضمنا من از صاحب وبلاگ برای بی احترامی هایی که به او در نظرات قبلی کردم پوزش خواسته و طلب حلالیت می کنم و از تذکرات عزیزان در این زمینه کمال تشکر را دارم.
امید وارم جوابی به نظرم داده شود.

رضا مقدم جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 11:43

22

فرید جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 16:22

اه....
چقدر این میگه خودش و...عواملش لوسن تورو خدا بزرگ شین.
saw فقط اولین ورژنش......
عالی و ذهن ریاضی ۲ صفت اصلی فیلم است.

رسول جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 19:42

سلام
سیستم ثبت نظرات بعد از تایید رو راه بنداز حل میشه دیگه ٫
چیه این مسخره بازیها!

مخلص آقا نصیر هم هستیم ٫ البته اگه ما رو یادشون می آد. مشتاق دیدار.....

سید علی جمعه 19 بهمن 1386 ساعت 21:40

با سلام و عرض ارادت خدمت آقا منصور عزیز.

درمورد فیلم اره به نظر من شماره ی ۱ و بعد آن ۲ جالب تر بود. درمورد توصیف شخصیت اصلی فیلم این نکات توجه من را به خود جلب کرده: یک مغز متفکر/یک نابغه/کسی که فکر می کند خیلی ها لیاقت نعمت زنده بودن را ندارند! و همین خصوصیات است که او را به یک فرد ویژه تبدیل می کند.

درمورد حواشی نظرات که تازه متوجه شدم با پیشنهاد رسول موافق هستم.

همه شب خواب بینم خواب دیدار
دلی دارم دلی بی تاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار

فرهاد کامران وند شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 13:36 http://15khordadi.blogsky.com

سلام عرض شد
من تا الان هیچ نظری از نظرات وبلاگ شما رو نخوندم و نمی دونم هم چه خبره... فقط از آقای فروتن شنیدم که از طرف بچه های عباسپور اومدن و نظر گذاشتن و حرفای نامربوط زدن... فقط اومدم تکذیب کنم که روحم هم خبر نداره که چه خبره... به هر حال تکذیب می کنم...
یا علی

علیرضا انصاری یکشنبه 21 بهمن 1386 ساعت 19:33 http://mydigia.com

سلام و عرض ادب:
مدتی بود سر نزدم، یادتون افتادم و دیداری با ترنج تازه کردم.
مخلص آقا نصیر هم هستیم!

شاد باشید.
علیرضا انصاری (دوره 3 صدیق...)

میلاد خانی دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 17:24

من به این چیزا کاری ندارم
خواستم بگم من به شخصه با این فیلمای saw حال نمی کنم فیلم no country for the old men و mullholand drive رو حتما ببینید بهترین های از سال 2000 به این طرفه
حتما scary movie ها رو ببینید مخصوصا چهارشو توش یه تیکه ای به saw میندازه

میگه خودش چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 15:55

سلام.به همه ارادت.ببینید که تقصیر من نیست.من در ۲ تا نظر قبلیم به منصور پیشنهاد دادم که یک فضای دیگری برای اینگونه نظرات قرار بده و از ایشون عذر خواهی هم کردم ولی ایشون با کمال بی اعتنایی با ما برخورد کردند.حالا قضاوت با اونهایی که از من انتقاد می کردند.فکر نمی کنی که با چند حرکت دوباره می تونم وبلاگتو از آرامش در بیارم و به روز اولش بر گردونم.این آرامش نصفه و نیمه از کجا اومد.یکم فکر کن.به نظر من منصور از عهده اداره وبلاگ بر نمی آید یا بی اعتناست یا مث جوابی که به آقای صفی داده زود جوش میاره.
((همیشه که از آدم تعریف نمی کنند .گاهی اوقات هم از آدم انتقاد میشه.آدم به جای جواب دادن به این حرفا و یکی به دو کردن باید از اون انتقاد ها درس بگیره.))از صحبت های خود منصور.
همون طور که ما به بی احترامی ها و بعضا حرفهای شما احترام گذاشته و گوش می کردیم و یاد می گرفتیم شما هم کمی یاد بگیرید.(البته جسارتا)
حتما الان پیش خود فکر می کنید این خودش میگه کیه و اینارو از کجا میگه و .... .ولی به نظر من به جای این کارا به عمق مطلب توجه کنید.
اگر موافقید اعلام کنید و فضلیی در اختیار ما و بچه ها بگذارید تا به انتقاد از شما بپردازیم.
ممنون.

جوابهایی را که من باید می دادم٬ دوستان دادند.
دوست من٬ تا حالا خیلی بی ادبی کردیدا ولی عیب نداره. عجیبه که در جلو همه اینقدر به بزرگتر و معلمت فحش دادید و انتظار جواب هم دارید.
چه جور فضایی در اختیار شما بگذارم؟ در اینترنت چیزی ندارم. دوستان گفتند٬ تلفن و ای میل هست. حضوری هم می توانید.تشریف بیارید٬ انتقاد کنید. اینجا که فقط فحش دیده ام٬ انتقادی ندیدم.
برایم جالب است که اینقدر با دقت مطالب وبلاگ من را دنبال کرده اید.

خودش میگه پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 11:45

با سلام خدمت منصور و بقیه.
اولا باید از منصور تشکر کنم که جواب نظر من را دادند.
ثانیا اینکه من در همون اوایل به شما فحش دادم و در نظر قبلیم از شما عذر خواستم.ولی باز هم از شما طلب حلالیت می کنم و عذر خواهم.
ثالثا اینکه با توجه به شناختی که از شما دارم فکر می کنم صحبت رودر رو جوابگو نباشد و شما تند می شوید.پیشنهادم این است که یک وبلاگ دیگه مثل همین وبلاگ برای نظرات انتقادی بگذارید.شما بهتر از من می دانید که اینها freeاست.من حتم دارم که همه از این یشنهاد استقبال می کنند.
منتظر جوابم.
ممنون

میگه خودش پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 11:49

نکته ای که الان به چشمم خورد که تیز هوشی شما را نشان می دهد اینکه شما با آوردن لفظ معلمتان خواستید عکس العمل من را بفهمید تا اینکه مرا بشناسید.(احتمالا اگر اینگونه نیست عذر می خواهم.)ولی من به شما گفتم عوض اینکه مرا پیدا کنید به حرفهام گوش بدید.
ممنون

فقط حضوری یا تلفنی. همین

رشید جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 00:34

فیلم خشن برای سن شما خطر داره حسن!!!!!!

محسن شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 09:36

سلام. جالبه!
البته تغییر جهت ناگهانی ناشناس برای من هم عجیب بود. نمی دونم شاید باید به فال نیک گرفت شاید هم نه! به هر حال توصیه نمی کنم که ارتباط منصور عزیز و ناشناس به صورت حضوری یا تلفنی باشه. همینطور توصیه نمی کنم که از طریق این وبلاگ ادامه پیدا کنه. بهترین راه به نظر من اینه که در یک فضای آرام با حضور حداقل یکنفر دیگه جلسه ای برقرار بشه که ناشناس ما بتونه مودبانه انتقاداتش رو اظهار کنه. البته به نظر من به هم زدن فضای این وبلاگ کار سختی نیست! چند تا فحش لازم داره که خوب همه بلدن قاعدتا. اگرچه اگر منصور اعلام کنه مطمئنم کسی به فحش هم محل نمیذاره و فضای وبلاگ هم به هم نخواهد خورد. در پایان به نظرم میاد آقای ناشناس به برخی -غیر از منصور- هم به خاطر الفاظ زشتی که حواله کرده عذرخواهی بدهکاره. همین. زت زیاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد