رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

طاقت کجا ، کو حوصله

 

در آستانه هفته شهدای مدرسه هستیم. حال و هوای خاصی دارد این روزا. هرکسی از یک طرف داره می دوه. عکس شهدای مدرسه روی دیوارهاست .

با رضا زیر عکس شهدا ایستاده بودیم و نوشته بود: مردن در راه خدا نهایت راهی است که آدمی از شروع زندگی برای رسیدن به آن کوشش می کند. کنار عکس با اون چهره مردونه و مصمم. داشتیم راجع به مسائلی حرف می زدیم که با دیدن این نوشته خجالت زده شدم. خوب است. هفته شهدا ما را به خودمان می آورد.

به عقیده من ، اینها یک شبه مرد شدند . نه ازشون اسطوره و قدیس می سازیم و نه می گیم که از سر ناچاری رفتند جبهه. معمولی بودن مثل ما . رفتند. شایدم بعضی هاشون دقیقا نمی دونستند کجا می رند و چرا می رند. ولی موقعی که از این دنیا کوچ می کردند،دیگر اینجوری نبود. می فهمیدند که چه می کنند.

سه سال پیش، محسن یک مطلب در باره هفته شهدای مدرسه نوشته بود . امیدوارم دست به کیبورد بشه و امسال هم بنویسد.

زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت
گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته                        «فاضل نظری»

منصور

نظرات 9 + ارسال نظر
نصیر جمعه 10 اسفند 1386 ساعت 15:46

سلام.

دعا کن که ما هم با کیبورد آشتی کنیم.

امروز صبح بر سر مزار شهیدان بودم. یاد آن روز برفی به خیر.

محمد جمعه 10 اسفند 1386 ساعت 17:53

گرچه هفته شهدای سالهای اخیر ضعیف شده...که من نمیدونم علتش چیه؟؟؟؟؟؟ولی هر سال ۱ روزش رو میرم و بازم حال و هوام بر میگرده به اون دوران.....

حسین فروزان شنبه 11 اسفند 1386 ساعت 00:02

از قول ما به بچه ها بگین که رفقامون در ۱۷-۱۶ سالگی مرد بودند... مرد تمام .

محمود شنبه 11 اسفند 1386 ساعت 08:45 http://3pdar.blogspot.com

نوشته ای که لینک داده بودی خواندم (این آقا محسن کیه؟).
واقعاً زیبا نوشته بود: "... صدای بمب را فراموش کرده ایم، جیغ آژیر قرمز از گوشهایمان رخت بربسته، هول و هراس خاموشیهای ناگهانی از یادمان رفته، زوزه موشک را باد نسیان با خود برده است..."

سید علی یکشنبه 12 اسفند 1386 ساعت 19:30

با صبا در چمن لاله سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان؟

رضا جمعه 17 اسفند 1386 ساعت 09:51

از آن می‌ترسم؛ روزی خواهد رسید که دیگر حوصله‌ی شنیدن حرف‌های خانواده‌ی شهدا را هم نداشته باشیم....

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 10:19

جناب مهندس همش که شما می نویسید.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 13:34

متن آقا محسن خیلی قشنگ بود!

مهدی شنبه 25 اسفند 1386 ساعت 16:58

شعر پایانی خیلی قشنگ بود.ای ول...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد