1- تیر ماه شده ، پست جدید ندادم. دیگه شده ماهی یکی.
2- یکی از صحنه های متاثر کننده برای من ، دیدن چهره تبدار و بیمار یک کودک مریض در بیمارستان و درمانگاه است. قلب آدم بدرد می آید. مخصوصا اگه پدر و مادرش پول نداشته باشند. در ایران آدم بی پول اگر مریض شود محکوم به مرگ است. نمی دونم دولت چیکار داره می کنه. روی دریای نفت خوابیدیم، وضع بیمه و بیمارستانهای دولتی اسف بار است. آخه چقدر بی لیاقتی. حتما باید هر از چندی یک نفر در اورژانس بیمارستان دولتی از عدم رسیدگی بمیرد تا سوژه ژورنالیستها شود و قضیه یک تکانی بخورد!
3- آفتامات دینام ماشین سوخت، باطری خالی کرد، موندم وسط خیابون. بکسل کردیم تا دم باطری سازی آشنا. این دفه خداوکیلی امداد خودرو خوب و سریع سرویس داد. بعضی از خوانندگان گرامی فکر می کنند من همیشه منفی بافم! بابا چیز خوب ببینم می گم! تا ماشین درست شود رفتم مسجد بغل برای نماز. بعد نماز طرف از روی یک کتاب شعار می خوند بقیه می دادند! بوش و کلینتون و شارون و نروژ و قطب جنوب و همه چی ... اینم نماز رفتن ما!
4- نایب الزیاره بودیم ، رفتیم مشهد. کارپردازمون بهتر از بلیط درجه 2 برای اردو گیرش نیومده بود. خیلی خوب ، باشه، قطار درجه 2 است، عیب نداره. بالاخره ما که همیشه نباید با سیمرغ و غزال و این جور جک جونورها بریم مسافرت ! ولی چرا گند از سروروی قطار می باره؟ چون بلیطش ارزونه ، نباید روکش صندلی ها رو بشورن؟ مهمانداره می گفت یه ساله شسته نشده. کبره(به کسر کاف و ب ) بسته بود. کثافت از در و دیوار بباره؟ آدم بیماریهای مسری و مقاربتی می گیره تو این کوپه ها !
پنج تا قطار در یک ایستگاه نگه داشتن برای نماز. وضوخانه راه و روز نبود. دستشویی که هیچ. شنیده بودیم راننده اتوبوسها برای قضیه شام و ناهار مجانی خودشون یه رستورانهای خاصی نگه می دارن ولی قطار را ندیده بودیم!
5- خدام ، خدام قدیم نیستن. با زوار بد برخورد می کنن. انگار نمی دونن افتخار داره خدمت به زوار. منت داره کفش جلو پای زائر جفت کردن. توجیه نیستن . انگار ذاتا آدمهای دیگری هستن. صحنه های بدی دیدم.داد زدن سر زائر، هل دادن ،دهن به دهن شدن. البته زائر محترم مقصر بود ولی این برخورد؟ جلو همه؟ قدیما هم دیده بودم زائری بد عمل کنه ولی خدام پدرانه راش می انداختن. دستشویی ها تمیز نبود. در چفت نداشت. شلنگ بست نداشت. کی ما خدمات حرم رو اینجور دیده بودیم. چی شده؟ عشق و علاقه از بین رفته. نظافت چی های دستشویی ها افتخار می کردن که این کار رو دارن. ولی حالا چی ....
6- در مورد مدیریت آستان قدس چه بگویم که ناگفتنم بهتر است. صغیر و کبیر و مشهدی و غیر مشهدی و زائر و مجاور ناراضی. طرح جامع اطراف حرم. مناره های اطراف که نمای گنید بالای مضجع مطهر را از بین برده. سرعت عملیات ساختمانی در حد مورچه. از این سال به اون سال یه کاشی هم چسبونده نمیشه. مسقف کردن رواق امام خمینی چند سال طول کشید. اونم این سقف سنگین. مقایسه کنید با سقفهای سبک و بازشو مکه و مدینه... اونوقت مدیریت آستان قدس می خواد به خادمین حرمین شریفین سر باشه. اینجوری نمیشه.
7- مشهد ، پارک موجهای آبی رفتیم. قشنگ بود. نوساز. خوب ساختن. از همه مهمتر که سرپوشیدست و خانمها هم می تونن سر نوبتشون برن. یک چیز که نظرم رو جلب کرد ، بازی "چاله فضایی" بود. می چرخیدی و کلی لذتبخش بود و راحت بودی ، ولی به چشم خودت می دیدی که آخرش می افتی پایین و سقوط می کنی. هیچ راهی برای سقوط نکردن نداشت. همه رفته بودن دنبال تفریح و داد زدن ، من داشتم به زندگی و مرگ فکر می کردم...
تمام سهم من از روشنی همان نوریست که از چراغ شما در اتاق می افتد
منصور
سلام
خیلی وقت بود ننوشته بودید دلم تنگ شده بود.
سلام
ما هم مشهد بودیم و برگشت با وانیاریل. دلیجان.
خبری نیست که نیست. رییس قطار نسبت به همه چیز خونسرد بود و بی تفاوت و بی مسئولیت.
درباره ی آستان قدس هم که هیچ نگو هیچ نپرس.
سلام
بعد از یک ماه ....... حتما دوری دوستی دیگه!!!!
دلم نمی خواد برم مشهد دوست دارم برم یونان و پرو مکزیک
البته قرار بود تابستون با داداشم بریم ایتالیا اما خوب خدمت زیر پرچم از این سوسول بازی ها سرش نمیشه!!!!
احساس کردم که در زندان به بزرگی ایرانم!
به زیور ها بیارایند وقتی خوب رویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیور ها بیارایی
هزینه ی این استخر آبی چقدر بود؟ ما از هر کی پرسیدیم یه چیزی گفت. به همشون شک کردیم که رفتن بالاخره یا نه!!!
موقع شلوغی مشهد بود دیگه. خادم بیچاره هم قاط می زنه ولی حرف شما هم صحیح..
۲۵ تومن برای افراد حقیقی ( مث شما!) . البته از ۹ صبح تا ۱۱ شب می تونی اون تو باشی. محدودیت نداره.
۱۷ تومن با تخفیف ( نهادها- ارگانها- اشخاص حقوقی و ....)
۱۴ تومن ما دادیم( اردو همراه نامه مدرسه)
زیارت قبول. ما رو نطلبیدند.
جمله ی آخر پاراگراف ۷ برام جالب بود. یکی می گفت:
حکایت زندگی حکایت پیرمرد یخ فروشی است که از او پرسیدند: فروختی؟ گفت: نخریدند! اما تمام شد!
دیشب ندیدی که چه محشر کردم؟
با اشک تمام کوچه را تر کردم ؟
دیشب که سکوت٬ دق مرگم کرد
وابستگی ام را به تو عادت کردم
مشتاق دیدار.
1: بدترین صحنههایی که تو زندگیم دیدم همین ها بوده. ما که قتل عام و موشک بارون ندیدیم. ولی دیدم که خانمی اومد تو 13 آبان و فقط 30 تومان برا داروی 100 تومانی داشت. دیدم کسی مجبوره روزی یه آمپول 200 تومانی بزنه... و بسیار موارد دیگر... خیلی دردناکه.... خیلی...
6: نشنیدین میگن «غریب الغربا».....
4و7: «پارک آبی» و «قطار خوب» و ... طبع ها عوض شده.
چند سال با نفری 21 تومان اردو میبره مشهد. کلاً مدل عوض داره میشه. وبلاگ یکی از دوستان 27 رو میخوندم در مورد اردو مشهد دورشون. خدا خیر بده ... ولی کلاً همه داریم عوض میشیم. پارسال دوره آخر نفری 40 تومان گرفتن. شاید مهم نباشه. شاید بگید دلیل نمیشه... ولی مدل ها داره عوض میشه...
۱-سلام
۲- ما رو سینما نمی برید استاد؟
۳- رگبار رو شنیدین؟ از تو شعراش کلی تکبیت درمیاد واسه آخر پستهاتون .
۴- عادت ندارم سر بزنم که کسی بهم سر بزنه بااینکه فکرنکنونم پست نخونده وکامنت گذاشته توسط من تووبلاگتون داشته باشین ولی این بار یه کم فرق میکنه:
۵- وبلاگ خوبی دارید خوشحال میشم به منم سر بزنید(این یکی چون واسه خودم نیست مطلبش می گم)
ای آقا منصورجان! تمام دغدغه ما شده عدالت من درآوردی این آقا! وبلاگ پر روح سالهای قدیمی ما شده یک مشت انتقاد بی روح به دولت...
برای ترم اول سال تحصیلی بعدی دوست دارم یک جا برنامه نویسی درس بدم. اگر جایی سراغ داشتین بهم ایمیل بزنین.
فکر کنم اون یه دونه دستشویی اون جوری بوده ما که هر روز اون جا بودیم چیزی ندیدیم جز تکنولوژی!!!!!!
سلام عزیز - دلم برات تنگ شده.....البته یهو یه کاری یادم افتاد که ممکنه باهات داشته باشم!!!(چه جمله ای شد!)..بعد دلم هم برات تنگ شد..سر زدم به این جا...حالا بهت زنگ میزنم....ضمناْ.آبیته
سلام
ما که این تابستون قسمت نشد بریم مشهد(تا الان;البته تا آخر تابستونم فکر نکنم بتونم برم)
اومدم ببینم از شکایات بلند بالای جدید چه خبر!
البته تو این پست چون شکایت به دولت(عزیز دل بابا) کم بود زیاد نچسبید.
یه چیز دیگه.این عنوان "عجب عدالت تلخی" فقط برای بند ۱ بود دیگه. نه؟!
خوشحال شدیم از پست زدنتان. ناراحت شدیم از خواندنش.
البته باید دید هدف شما خوشحالی مخاطب بوده یا ناراحتیاش یا شایدم هیچکدوم؟!
خسته از این حکایتم
سلام
حاجی مشهد و کلی خاطره از آخریش که با هم رفتیم
از امتحانده چه خبر؟من قسمت نشده امسال برم ولی میگن پستش عوض شده رفته یه کله پاچه ای دیگه!خیلی بی معرفته!
آقای علیان.راننده تاکسی.
ان شاالله یه بار با هم بریم....
یا حق
سلام.ماجرای قطار رو که خوندم یاد اون سفری افتادم که هم قطار بودیم . نگه داشتن قطار و کوپه محاکمه و اخراج دائم و موقت بعضی ها...(گفتم دائم و موقت یاد...)
نکته دیگه اینکه قول داده بودید منزل خدمت برسیم که محقق نشد( به صرف پیتزای خانگی!)
نکته بعد اینکه منم در سفری که چند روز پیش به مشهد داشتم متاسفانه همه این نکات رو مشاهده کردم.اگر یک دختر بچه ۵ سالهُ اصلا اونم نه. آقای جمالی خودمون رو هم میزاشتن بهتر از این خاندان طبسی مدیریت میکرد!
و نکته آخر اینکه دلم واست تنگ شده جونم!(با احترام)
مسرور میشویم به ما هم سری بزنید.
سلام
هر روز منتظر شادی. نه درد دلی تازه ام. (به دو صورت بخوانید درد دل را !!!)
دیر دیر پست می دهید !!!؟
وبلاگ عمیقی دارید. من هم به عمقش نرسیدم !
زنده باشید .
سلام و عرض ادب .