رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

من و تو شرق و غربیم، شمالیم و جنوبیم!

 

1/ در ابتدا از اقدام منزجر کننده اسرائیل در حمله به نقاطی از فلسطین که به کشته شدن افراد غیر نظامی و زنان و کودکان منجر شده ابراز انزجار می کنم. اللهم فرج عن کل مکروب.

2/ اینقدر دوستان که منو دیدن گفتن و اینقدر اس ام اس و تلفن و ای میل و پیغام شفاهی و کتبی و غیرو(!) دریافت کردم که از رو رفتم! حتی شب تاسوعا هم بهم گفتن! در مراسم عزاداری! که چرا آپ دیت نمی کنی این بلاگ را؟ و کردیم!

3/ عذر می خوام. سرشلوغی ، بی حالی ، تنبلی، پاک شدن لببل فارسی کیبرد و حفظ نبودن آن ! ، بی انگیزگی. اینها بخشی از دلایل ننوشتن مطلب بود.

4/ یکی از دوستان گفت: ما به یک امیدی این وبلاگ رو باز میکنیم! که به خودم گفتم: هی ، منصور! باید نوشت! امشب دوستی را دیدم .بعد نود و بوقی. فورا سراغ وبلاگ رو گرفت. یک دوست دیگر هم پیغام فرستاد. شفاها. که منو راه انداخت.

5/ این مدت اتفاقات بسیار افتاد. تلخ و شیرین. نامرادی و تلخی.

6/ خوب نیست به خاطر حقوقی که جامعه بما نداده ، از همه چیز و همه کس انتقام بگیریم.

7/ داره 90 پخش میکنه. بدجوری فردوسی پور میخواد برنامه ش رو اثبات کنه. جنبش اس ام اسی راه افتاده. خوبه. 90 خوبه. لااقل سرگرمی خوبیه در شبی که هیچ فوتبال خارجی نداره.

8/ در این ایام که وبلاگ معلق بود، یکی از دوستان عزیز که سابقا معلمش بودم، از دنیا رفت. حامدجان. تالم و تاثر فراوان بود. با پدر و مادرش آشنا هستم. خیلی بمن لطف دارند. به دفن و ختمش نرسیدم. هفت و چهلش را رفتم. از بچه های گل مدرسه م . در این زمانه که باید با چراغ دنبال آدم گشت، او یک فرشته بود. معصوم بود و آرام. روحش شاد. از خوانندگان عزیز تقاضا میکنم برای او یک فاتحه قرائت کنند.

9/ با این صدا و سیمایی که ضرغامی درست کرده، نمی دونم می خواد جلوی تهاجم فرهنگی رو چجوری بگیره؟ لابد دستوری ! مثل کاهش قیمتها توسط وزارت بازرگانی . هشت تا کانال رو عوض میکنی، مطلقا یاوه! یعنی نمی فهمن؟ چرا  می فهمن. نمی دونم چه سیاستیه. نمی خوان.

10/ آلبوم جدید داریوش هم قشنگه. معجزه ی خاموش. آهنگساز یکی از آهنگها هم خودش بوده. شطرنج. از همه قشنگتر شعر تقویم اردلان سرفرازه. البته آلبوم باید هم عالی بشه. شاعر، سرفراز و جنتی عطایی، آهنگساز، زولاند، خواننده داریوش. چیزی کم نداره. یکی از دوستان می گفت: شعرای این آلبوم خوراک شعر های پایانی وبلاگه. البته با این سرعت آپ کردن من ، گمانم یه ده سالی بس باشه!

11/ خیلی سعی می کردم ردیف آرشیو کنار وبلاگ از بین نره. ولی بیخیال! بچه که یه شب از خونه بیرون بمونه ، دیگه فرق نمی کنه! حالا این وبلاگ در قسمت آرشیو ، آذر و دی 87 نداشه باشه. چی میشه مگه !

12/ دیگه بسه ! می ترسم بعد مدتها بیشتر از این بنویسم، سردیم کنه!

و شعر پایانی (به پیشنهاد یکی از دوستان )

تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده

منصور

نظرات 8 + ارسال نظر
بانو سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 00:35 http://bano0.blogsky.com

حالا همه ی اینها که نوشتید و ما خواندیم هیچ،
این عکس وبلاگ نیم نارنج است یا نیم ترنج؟
( آرشیو وبلاگ چه اهمیت دارد، وقتی حرفی برای گفتن نیست؟ )

محمود سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 02:04 http://www.zanjanhistory.blogsky.com

سلام وبلاگ جالب و قشنگی داری
بهت تبریک می گم
خواستی به ما هم سربزنی خوشحال می شم



www.zanjanhistory.blogsky.com

انعکاس اب سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 03:35 http://www.enekaseab.blogsky.com

سلام دوست خوبم.
اسمم آشنا نیست چون تازه اینجا اومدم و با وبلاگت آشنا شدم.
خیلی جالب بود این پستت.خداوند دوستت رو هم بیامرزه و روحش رو قرین رحمت کنه.برای یه معلم که مدتی چه کم چه زیاد با شاگردش بوده پذیرفتن این مساله خیلی سخته.
من هم با یه پست جدید در خدمتتون هستم. تشریف بیارین خوشحال میشم.

صادق سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 10:56

نترس از این سیاهی!
تو شبتابی! مگه نه؟!!

معصومه سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 11:05

به به !
می گفتید گاوی ؛شتری چیزی قربونی می کردیم ! شادمون کردید !
حالا بچه یه شب بیرون بود ، برگرشت خونه شما ببخشید !

دیشب تو بزرگراه جلال بودیم یه دست انداز خیلی بد داشت ، یاد شما کردیم ...


محسن سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 12:05

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس ...
موکل آب فرات شده ای رفیق، سالی یکبار می نویسی و دیگر هیچ. دل می بری و روی نهان می کنی چرا؟
حکایت نامرادیها نانوشتنی است و خواندنی ... یاد حافظ بخیر!
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
لااقل یه برنامه ای بذار غزلی بخونیم (می ناب که هیچی ما دردی خور هم نیستیم گرچه دیدار شما مستمان می سازد)
و ختم کلام اینکه:
دلم روی زخمش نمک می زند...!

کاظم سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 16:06 http://www.shahne.com/weblog

نه دیگه.. خراب شد رفت.. آرشیو بی مزه شد

یک موجود زنده یکشنبه 27 بهمن 1387 ساعت 00:08

تو را آغوش می‌گیرم
تنم سر ریز رؤیا شه
جهان قدّ یه لالایی
توی آغوش من جاشه

تو رو آغوش می‌گیرم
هوا تاریک‌تر می‌شه
خدا از دست‌های تو
به من نزدیک‌تر می‌شه.

بعد مدّتی اومدیم وب‌لاگ، گفتیم بعیده ... بازم هم‌چنان خواب دیدی که در خواب آب آبی‌تر بوده، و جدّا غافل‌گیر شدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد