چند شب پیش تلویزیون گزارشی از نشست نقد و بررسی کتاب گل ها همه آفتابگردانند ( مجموعه شعر از قیصر امین پور) پخش کرد. کاملا اتفاقی دیدم.
موقعی به برنامه رسیدم که خود قیصر امین پور داشت شعر می خواند.
غزلی که قبل ها من خوانده بودم و خواندن خودم بهتر از شاعر بود!
بعضی شعرهایشان به مراتب بهتر از صداها یشان است
از باب مثال هر چه قدر شعرو لحن اخوان حماسی و هیبت برانگیز است
صدایش بی بهره است.
به هر حال امین پور غزلش را خواند و حسی دوباره را در من زنده کرد
حیفم آمد شما هم بی نصیب باشید
گفتی غزل بگو چه بگویم غزال کو؟
شیرین من برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چار فصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبز سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله قیل و قال کو؟
نصیر
اکسپلوررم درست شد! مجبور شدم دوباره ویندوز نصب کنم.
فردا دوم خرداد است. دل و دماغی نمونده که به ابراز احساسات بپردازیم! الآن می فهمیم که همچین اتفاقی هم نیفتاده بود در دوم خرداد 76!!! همچنین 18 خرداد 80. خرداد عجب ماهیه...
2 خرداد 76 – 3/3/61 آزاد سازی خرمشهر – 14 خرداد رحلت امام – 15 خرداد – 18 خرداد ... همچنین آخر این ماه سالروز درگذشت دکتر شریعتی و دکتر چمران است. دو بزرگمرد مبارز و باسواد. (خصوصیاتی را نوشتم که جمع آنها در یک نفر الآن کیمیا است!)
31 خرداد روز تولد برادرم – 4 خرداد تولد خواهر زاده م- و چند تولد دیگر با ایفای نقش تنی چند از دوستان عزیزم! خلاصه ماه پرماجراییه!
زمان تولد بچه یکی از دوستان ما اوایل اسفند ماه تعیین شده بودو دکتر بهشون گفته بود : شما هم که دوم خردادی هستید!! البته ببخشین! این قسمت (18+) بود...
پنجشنبه شب با هلمز و امیرحسین رفتیم گشت و گذار و سر از پارک جمشیدیه در آوردیم. لحظه لحظه اش خاطره شد. در وصفش میتوان گفت:
بارونو دوس دارم هنوز توی پارک جمشیدیه
پرسه ی بهاری ما دی ماه سرد دست تو!
اگر نفسی بود می خوام که این ماجرا رو با جزئیات در شبهای بعد بنویسم...
فقط یه جک که دیشب هلمز تعریف کرد رو می نویسم:
یه خروسه به مرغه میگه یه نوک میدی! مرغه میگه: 0.5 یا 0.7 !!
ببخشین ! امروز همش (18+) شد!
آزاد سازی خرمشهر جدا از تمام مطالب دیگر یک موضوع مهم و بزرگ است.رشادت بی غل و غش و خالصانه و پاک در رابطه با این موضوع قابل تعظیم است. به استفاده های احتمالی تبلیغاتی هم کاری ندارم. این کار بزرگ بود و سلیم. هنوز به عکسهای سال 67 خودم روی پل تخریب شده خرمشهر روی کارون نگاه میکنم یه حالی میشم.
راجع به حماسه آزاد سازی خرمشهر مطلبی را که سال قبل همین موقع نوشته بودم عینا نقل میکنم. به دو دلیل: یک اینکه بگم بابا! وبلاگ ما یکسالش هم مدتی است که گذشته! دو اینکه : مطلبم نمیاد!
یکشنبه 04 خرداد 1382 |
|
منصور