رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

بتازه ، غصه تا می خواد بتازه – نسازه ، روزگار با ما نسازه

 

دردسر و غم و غصه تمومی نداره. آدم بی غم یعنی آدم مرده ! اوضاع هیچوقت بر وفق مراد آدم نیست به طور کامل. ولی گاهی اوقات چند تا مشکل می ریزه سر آدم. مثل این دو روز اخیر من که 6 تا مشکل یکهو پیش اومد. مثلا یکیش این بود که کولرمون سوخت! پنج تای دیگش هم یه چیزی تو این مایه ها! دوستان عزیز که همیشه به من لطف دارن یه دفه ناراحت نشن . اتفاق خاصی نیفتاده. ولی میخوام بگم موقعی که یکهو مشکلات امون آدم رو میبره، خیلی مهمه که انسان بتونه خودش رو نگه داره، به زمین و زمان فحش نده ، عصبانی نشه ، با فکر و منطق به سراغ موضوعات بره و الخ...

 

عبید زاکانی می گوید:

 

وقت آن شد که عزم کار کنم                                 رسم الحاد آشکار کنم

روزگار گر به کام ما نرود                                        .............................

 

ببخشید که نمی تونم مصراع چهارم را بیاورم. چون میدونین که عبید هزلیات زیاد داره.

به هر حال من با این حرف عبید موافق نیستم که اگر روزگار به کام آدم نباشه ، بره جنجال راه بیندازه و  شلوغش کنه.

 

قبلا خیلی حالم گرفته میشد اگر اوضاع مطابق نظرم نبود ، و علی الخصوص اگر افراد مطابق با آنچه من فکر میکردم عمل نمی کردند. موقعی که مطمئن بودم که حق با منه. ولی الآن نه! میدونم که طرف مقابلم داره مزخرف میگه و حق با منه ، ولی از این موضوع ناراحت نمی شم. می دونم رئیسم داره زور میگه و گاهی اوقات سیستم رضا خان میرپنج رو زنده میکنه، و به مدیران دیگر هم تا دلتون بخواد ایراد میگیره که اونا هیچی حالیشون نیست و نمی فهمن، ولی من اصلا عین خیالم نیست. چون معتقدم در این دنیا که خدا آفریده و اونو RUN کرده، یه سری  bugهایی هم گذاشته که انسان خیلی هم حال نکنه! وگرنه اینقدر چاق میشد که نمی تونست تکون بخوره!

 

یه دوستی داشتم توی دانشگاه شریف. میگفت سایت دانشکده ریاضی معدن ویروسه و هر کار بکنی باز هم ویروسهای جدید میاد ولی ما یاد گرفتیم که در میان این ویروسها غوطه بخوریم و کارمون رو هم جلو ببریم. بله ! این درسته!

 

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم         که در طریقت ما کافری است رنجیدن       

 

 برم ! داره فوتبال ایران – جردن شروع شده. امیدوارم ایران ببره . مردم خوشحال میشن. در این اوضاع که دلخوشی چندانی نیست ...

 

منصور 

سازمان و !


یکشنبه رفتیم سازمان "و" !  ( توضیحا اینکه "سازمان مدیریت و برنامه ریزی " چون نه مدیریت داره و نه برنامه ریزی همون "و" مونده!!)  نصیر هم بود. پیش یکی از دوستامون که اونجا کلی رئیسه. پنج تا پلی تکنیکی بودیم . ورودی 70 رشته عمران. خاطرات، احوال پرسی از هم ، "چی کار میکنی" ها ، "کجایی بابا" ها . خیلی خوش گذشت . مطالب خوبی در مورد اوضاع احوال رد و بدل شد. مخصوصا برای من یک جلسه رویایی بود. ما که اکثرا در محیط های مدارس هستیم ، این گونه جلسه ها و مکانها برایمان تغییر ذائقه خوبی است.

امروزم بعد از یه جلسه ، با رئیسمون رفتیم کرج. بعلاوه یکی از دوستان. بحثهای خوبی شد. در مورد باورهای دینی و فرهنگی در جامعه ما . که شبهای بعد در موردش می نویسم. خیلی نظرمون جلب شد که بریم کرج زندگی کنیم. هوا ، عدم ترافیک و... البته اینا همش حرفه! اومدیم و شب شد.

 
منصور

مثل همیشه پراکنده


هیچ وقت یادم نمیره روزی را که رفتم مجلس یه بنده خدا که غرق صحبت شده بود وفکر میکرد مطالب جالبی داره میگه. داشت درباره دیه و این ها صحبت میکرد. گفت اگه یه انگشت دست زن را ببری باید دیه یه انگشت را بدی اگه ۲ تا ببری باید دیه ۲ تا را بدی.اگه ۳ تا ببری باید دیه ۳ تا بدی ولی اگر ۴ تا را ببری فقط باید دیه ۲ تا بدی و از ۴ به بعد نصف میشه دیه. یه ذره اول برام عجیب بود (و برای همین هم هست که یادم مونده) خلاصه یه دفعه از دهنم پرید چرا؟ اون بابا هم مثل اینکه منتظر این سوال بود. جواب داد: «شما دکتر که میری نسخه میده سوال میپرسی چرا؟» منم گفتم :«نه» ( البته اگه آمپول بده همیشه میپرسم قرص نمیشه؟) گفت اینم همین طوره و قضیه را بست. بعد با خودم فکر کردم چه احمقه کسی که فقط ۳ تا انگشت یه زن را میبره.

بگذریم. مثل همیشه پراکنده مینویسم. امروز یه امتحان دادیم از ۱۰۰۰ صفحه حفظی. معلمه هم نامردی نکرده بود امتحان را سخت گرفته بود. ببینیم چی میشه.

آقای ترنج بزرگ یه سوالی پرسیده بودند که خیلی نکته داره:

      چرا کسی را که دوست داری دوره ٬ ولی کسی را که ازش خوشت نمیاد هر دقیقه جلوی چشمته؟

 فقط میخواستم یاد آور بشوم که اکثر اعضای این وبلاگ دور هستند. شرمنده کردید.

یا علی

صادق

دوست دارم سبد سبد


1-  می گن یه روز همسایه ملا نصرالدین اومد خواست که از ملا  بند رخت رو به عاریت بگیره.
ملا نصرالدین گفت : نمی تونم بند رخت رو بهت قرض بدم چون روش ماش پهن کرده ام! همسایه میگه مگه روی طناب میشه ماش پهن کرد؟ ملا میگه من میخوام یه بهونه بیارم که بهت طناب رو قرض ندم . حالا روش ماش پهن کردم یا نکردم!!

 

حالا شده حکایت ما ! امروز با رئیسمون یه مطلبی رو مطرح کردم که ایشان یه دلیلی آورد تو مایه های ملانصرالدین ! یعنی اگر میگفت این کار رو کردم که کرده باشم بهتر بود! اونوقت من چقدر از مرحله پرتم که حالیم نیست و بحث میکنم !

 

هزار بار تصمیم گرفتم با رئیس جماعت بحث نکنم ! ولی حالیم نمیشه که ! البته جهت اطلاع حضار گرامی عرض کنم که من به طور کلی حالیم نیست !!

 

از بس که نمودم و گسستم توبه             فریاد کند همی ز دستم توبه

دیروز به توبه ای شکستم ساغر              امروز به ساغری شکستم توبه

 

2- یه سوال :

چرا کسی را که دوست داری دوره ٬ ولی کسی را که ازش خوشت نمیاد هر دقیقه جلوی چشمته؟

 

منصور

عشقت بمن داد عمر دوباره / معجزه با تو فرقی نداره

 

 

1-      قشری شدم ... دیگه از عمق به اون صورت خبری نیست. این اینترنت لعنتی این بلا رو سر ما آورده. الان یادمه دیشب یه مطلب دان لود کردم که باIDA    ، ۳۲ ثانیه طول کشید و 87 کیلو بود. سرعت دان لود هم یادمه ! ولی اصلا یادم نمیاد که مطلب چی بود!! خیلی افتضاحه ، نه؟دیگه یه شماره تلفن، یه قرار یادم نمی مونه. همش رو وارد میکنم تو موبایل . نمی دونم داریم کدوم سمت می ریم. خدا به خیر کنه.

 

2-      مجموعه ی ریاستی جایی که ما توش کار میکنیم، درست مطابق با ضوابط و پروتکل های مملکت خودمون کار میکنه. بیشتر توضیح لازم نداره، یک مجموعه مشابه ولی با مقیاس خیلی کوچکتر از کشور. خوب تا اینجا مشکلی نیست منتها تعجبم از اینه که چرا همین روسا در زمانهای مختلف از اینور اونور مملکت ایراد میگیرن . خوب اگر غلطه چرا خودتون همونجوری عمل میکنین و اگر صحیحه پس شاکی شدن برای چی؟ یا اینکه شق سومی هم هست و آن این است که « مرگ خوبه ولی برای همسایه » !!!

 

3-      میگن تهران زلزله میخواد بیاد .خدایا ! خودت کمک کن.اگر چنین زلزله ای بیاد ، 20 سال عقب می افتیم. لااقل.

 

4-      امروز امیر (از اعضای وبلاگ) رو online گیر آوردم . بعد از نود و بوقی ! از هر دری حرف زدیم. وبلاگ هم مقادیری تغییرات خواهد داشت . منتظر باشید!

 

5-      نه اینکه تو بیای مشکلات حل میشه، نه! تو باشی اصلا ملالی نیست...

 

منصور