رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

ما ایرانیها تو یه چیز از همه برتریم.

سلام به همه

 

ما ایرانیا تو هر چی کم بیاریم تو یه چیز کم نمی یاریم. تو یه چی از همه جهان برتریم و به نظر من هر کار کنند نمی تونند به ما برسند. آره ، تو هر چی 100 سال عقب باشیم تو اون 300 سال جلوییم. و خلاصه ازینن حرفا تو هر چی تار بزنیم و ول معطل باشیم تو این حرف اول را می زنیم. حالا این چیه که ایرانیا بهش می بالند و دنیا هم هرچی زور میزنه نمی تونه به گرد ما برسه. چی فکر میکنید. دین، شوخی می کنید ؛ فرهنگ ، ه ه ه ... خندیدم ؛ پشتکار ، بابا بی خیال ؛ نظم ، تو جایزه نوبل برو بگیر. پس چیه : خودم می گم شب امتحان درس خوندن و نمره گرفتن.  تو این ما حرف اول را می زنیم تو دنیا و بخاطر اینکه من هم یک ایرانی هستم این 12 سالم که دارم از این روش بهره می گیرم . شاید بی ربط نباشه اگه بگه من تاریخ ، جغرافی ، دینی ، ادبیات و ... را فقط ، فقط ، دوبار تو سال می خوندم. ( و الانم هیچیش یادم نیست. باور ندارید می خاید با قوس قزح  یه جمله بسازم : من معنی قوس قزح  را بلد نیستم یا در این کلمه دو تا ق هست. تاریخ و جغرافی را نپرس که از خواب سر کلاس خیلی خاطره دارم یا از انجام دادن تکالیف و نقطه بازی سر کلاس دینی) تو دبیرستان ....... حسابان و فیزیک و شیمی و این درس ها را نمیشد شب امتحان خوند. اما اینجا همه چی برا شب امتحان همه چی ، فقط نکات زیر باید مد نظر قرار بگیره :

          شب امتحان

  • به خودتون بگید من میرسم بخونم و به حجم کتاب نگاه نکنید.
  • اگه 10 تا مورد نوشته بودند نیاز به یاد گرفتن همه نیست، 3 تا بسه.
  • همه بخشها را نخونید از حدس استفاده کنید.( اگه حدس غلط  بود نکته آخر را بخونید).
  • با آرامش درس بخونید و وقت را تلف نکنید.
  • اگه خسته شدید به فردا شب فکر کنید که کتاب را پاره پوره می کنید.

صبح امتحان 

  • صبح مطمئن کنید برا پریدن خوابتون به یه آهنگ دیوونه کننده ( ترجیحا غیر مجاز
  • (صلوات دوم را بلندتر ختم کن)) با صدای زیاد گوش می دید تا خواب بپره.
  • توکل به خدا یادتون نره. فقط یه زره واستید خدا یادش یره چی گوش دادید.
  • سر امتحان یه چیزی مثل خودکار اضافه و حتما پرگار بیارید ، برا امتحان تاریخ هم پرگار یادتون نره. حتما پرگار را به جلوییتون نشون بدید و مطمئن شید از تیزی پرگارتون اطمینان داره. وقتی کمک خواستید اول از دست، بعد نوک خودکار اضافه و در نهایت بگید:" دفعه بعد پرگاره ها ! خود دانی." و یه اشاره ای با پرگار به جلویی بکنید. قول می دم بگه. اگه اشتباه گفت باید از روش های بعد امتحان استفاده کرد. ( که در این محتوا نمی گنجد) اما من اطمینان می دم اگه دروغ گفت امتحان را افتادید.
  • هیچ وقت بهش فحش ندید اگه نرسودن. لج می کنه پرگار هم کار نمیده.
  • راستی اگه سوسول یا فوفول بازی در آورد و گفت به مراقبا که این آقا من را اذیت میکنه اول بگید:" آقا ما نبودیم ، و بعد بگید : آخ ببخشید هی آرنجم می خورد به پرگار.

 

دلیل اینکه من سر موقع ننوشتم همین کارهای شب امتحان بود و من با این فن امتحان قبل از شاگرد برتر مدرسه شدم. (از داداشم که سال سوم راهنمایی کمتر درس می خوندم و این را مامان و بابا می گفتند.)

 

الان وقت کلاس کامل نیست. اما همیشه به خودتون اعتماد کنید. ( توجه : در این روش باید سر کلاس فعال باشید.)

 

راستی خانم آقای خاتمی (رئیس جمهور) اینجاست که دفعه بعد درباره این سفر مینویسم.


از اینکه بالاخره نظر و از این حرفا ۲رس شد خوشحالیم.
 

موفق و موید

 

صادق

غر غر...

سلام.
     پیش درآمد: امروز یه حرف درست و حسابی اولش دارم، بقیه اش رو می خوام غر بزنم هوار تا...
1- این رو چند وقت پیش توی وبلاگ احسان خوندم: "امروز توی اخبار داشت میگفت که چرا Jean Chrétien نخست وزیر کانادا با پیشنهاد به انتخابات عمومی گذاشتن طرح حق ازدواج رسمی gayها و lesbianها در کانادا مخالفه... از قول Jean Chrétien گفت که نظر اکثریت نباید هیچوقت سرنوشت اقلیت رو تعیین بکنه... با خودم فکر کردم، زدن یه همچین حرفی توی یه کشور دمکراتیک خیلی جرات میخواد. ایران که بودم یکی از کلماتی که بالا و پایین همه جا مخصوصا تو محیط دانشگاه میشنیدیم دموکراسی بود... یه لحظه حس کردم وای خدا من کشور ما واقعا چقدر عقبه، ما هنوز توی خط اول دموکراسی گیر کردیم ولی اینا حتی یه پله بالاتر از خود دموکراسی، حتی غلطهای کوچولو و استثناهایی رو که ممکنه بهش وارد دونست رو هم دارن برطرف میکنن. مثل فرق بین دوتا آدمی که یکی اصلا اصلا اصلا بلد نیست بنویسه و اون یکی نمیدونه ثواب رو با ث مینویسن یا با ص و با اینکه حتی میدونه اشکال کارش کجاست بازم بخاطرش ۱۹ میگیره!
بعد یهویی یادم افتاد که میتونست خیلی بدتر از اینم باشه، میتونست مثل اون آدمی باشه که هرکیم که نوشتن بلد بود میکشت! آخه یادم افتاد که همین چند روز پیش بود که طالبان یه دبستان دخترونه رو آتیش زدن!"

     و اما غر غر های این هفته. نمی خوام مثل اینایی که چشاشون رو می بندن و همه مملت و صاب ( صاحب ) مملکت رو به فحش می کشن، شروع کنم به وراجی. ولی خوب یه چیزایی هست که زیادی اعصاب آدم رو خورد می کنه... اولیش هم اینه که هیچ کس جای خودش نیست و وظیفه خودش رو درست و حسابی نمیدونه . تازه اگر هم خیلی زحمت بکشه و بدونه، خوب لزومی نمی بینه که بهشون عمل کنه...

     - یکی از چیزایی که من همیشه باهاش مشکل داشتم مدل رانندگی ماهاست... آقا ما یکی رو ندیدیم توی این شهر مثل آدم رانندگی کنه(البته بلا نسبت بعضی ها ). یه بار هم که یه بدبختی میاد مثل آدم رانندگی کنه، اونقدر مردم با شعورن و حق طرف رو  ضایع می کنن که طرف پشیمون میشه از تریپ قانونمنداری خودش.
     مثال بارزش توی این ترافیک هاست .امروز صبح، دیرم شده بود. ماشین رو از پارکینگ در آوردم که به خیال خودم دیر نرسم***. یه ترافیک وحشتناک راه افتاده بود توی اتوبان تهران-کرج که نگو. از سر اکباتان تا روی اون پلی که از روی محمد علی جناح می گذره. پلیس های عزیز که نقششون یه چیزی تو مایه های هویجه و نشستن دارن سوت می زنن. حالا تو این اوضاع تو میای فاصله مجاز با ماشین جلوییت رو رعایت کنی، در کمتر از سه سوت، از دو تا لاین چپ و راستت چهار تا ماشین با نهایت پرروی میان جلوت و بر و بر نگات می کنن. وسط اتوبان، ماشین طرف با اتوبان زاویه ۷۰ - 80 درجه می سازه. یا اینکه مثلا راهنمای راست میزنی، طرف فکر می کنه که داری بهش میگی "بفرمایین از راست برین. من نمیخوام برم راست ها...". حالا با این سیستم، تو بیا و قانون رو رعایت کن...

     - آقایی رو می شناسم که بخاطر اینکه توی مناطق جنگی بوده، هشت سال براش جبهه حساب کردن و الآن شده "سردار سر افراز، پاسدار رشید اسلام، حاج آقا ... ". در صورتی که این بابا فقط خونه اش توی مناطق جنگی بوده و کل زمان جنگ و دو سال بعدش توی (فکر کنم)انگلستان مشغول پاسداری از اسلام بوده.

- توی یه جمع نسبتا خودمونی، یه آقایی بود تعریف می کرد که: توی فلان عملیات اینا دو دسته شده بودن.یه سری که قرار بوده جلو تر برن رو محاصره شون می کنن و همه ( اعم از فرمانده و سرباز) سه سوت تسلیم می شن و چند نفری هم جای تسلیم شدن، بر می گردن و به هزار زور و زحمت از توی باتلاق بر می گردن که بیان و به عقبی ها بگن که داستان از چه قراره... و اگر این ها بر نمی  گشتن احتمالا گروه دومشون هم اسیر می شد. حالا بعد از این ماجرا، این چند نفر بیچاره رو بازداشت میکنن. این بد بخت ها میشن سرباز فراری و منافق و ترسو ... و کلی بازرسی و دهن سرویسی و مواخذه و ... اونایی هم که سه سوت تسلیم شده بودن و هیچ کاری نکرده بودن، بر می گردن و می شن " آزاده جان بر کف ". حالا اصلا کاری با امکاناتی که به این آزادگان شجاع میدن و بیچارگی این سربازهای فراری و منافق و ترسو نداریم ...

     - صبح تا شب داریم می نالییم که آهای! مردم هوا آلوده اس ... از اون ور بیست و خورده ای کارخونه موتور سازی دارند روزی هوار تا موتور - که بعید می دونم هیچ کدومشون استاندارد های آلودگی هوا و محیط زیست و اینا رو داشته باشن _ می سازن می دن بیرون...
یه چیزی دیروز شنیدم کف کردم. البته به درست بودن خبرش بیشتر از 90% مطمئنم. می گفتش که بعد از داستان در گیری های اون موتورسوار های ناشناس(؟) - همون اراذل و اوباش- توی قضیه 18 تیر و کوی دانشگاه امسال، دوستان عزیزمون به برادرای هسته نمیدونم چی چی بسیج نفری یه موتور دادن. با چه شرایطی؟ عرض شود که موتور 600 و خورده ای هزار تومنی رو با اقساط 20 هزار تومنی از دم قسط دادن بهشون 520 هزار تومن... خوبه، نه؟

- پژو 206 رو بر می دارن روش موتور توربو می ذارن و شتاب خفن و ... بعدش احمق ها ترمز های ABS اش رو optional می کنن و بعدش هم می شه همینی که هست. یه عده آدم ندید پدید با یه ماشینی که همین طوری نمی تونستن کنترلش کنن. حالا هم شتابش و سرعتش کلی زیاد شده، هم  ترمز های ABS اش رو ور داشتن. نتیجه اش رو هم هر روز داریم ما جلوی مدرسه مون می بینیم. تعمیر گاه مرکزی ایران خودرو و  206 های تصادفی که از قیافه شون بر میاد همه سر نشینانش همونجا...

- طرف تا پارسال کالباس فروش بوده. دیده سود کار کامپیوتر زیاده، رفته واسه خودش شرکت ثبت کرده. یه ISP راه انداخته که پشتیبانی و کادر فنی اش اندازه مامان بزرگ من هم از مبانی این کارا سر در نمیارن... ماشاالله ثبت شرکت هم قانونی نداره که نظارت کنه ببینه این بابا اینکاره اس یا نه... فقط انگار باید یه اسم انتخاب کنی و مدیر عامل و ... فقط یه آگهی باید توی روزنامه بزنی و ...
.
.
.

و هزاران موردی که شما ها می بینین و من نمی بینم...

***-توضیح: راستی یه چیز خیلی مهم دیگه اینه که فقط بلتیم حرف بزنیم. مثل خودم که این همه دارم وراجی می کنم و نوبت خودم می شه، ته بی قانونی ام. مثل همین امروز صبح که بدون گواهینامه ماشین رو ور داشتم و ...
 

همین دیگه.
رضا.

عجب

یه مطلب دیدم در وبلاگ دوست عزیز و فرهیخته ام غریبه ای آنسوتر که حیفم اومد شما نبینید٬ یا اجازه نقل میکنم:

بزرگ دیپلمات تمام تاریخ، هم او که از مسند طبابت اطفال به منصب صدارت خارجه رسید و چشم بر منصب صدارت عظمی دارد، اندر اوصاف بلاد غرب کراماتی سهمگین به عرصه آورده است. حکیم بزرگ مشرقین و مغربین و سکانداری که کرانه های شمال و جنوب و شرق و غرب هفت دریا از بورکینافاسو تا فیجی از زخمه لنگر کشتی او به ناله اند و افغان فرموده اند: «انگلیس قرن بیستم با انگلیس قرن نوزدهم فرق می کند». بیت:

از کرامات مولانا ولایتی این است
شیره را خورد و گفت رابطه با آمریکا عجالتاً بد، ولی ارتباط با انگلیس عجب شیرین است!

اگر وزن بیت بالا اندکی نامیزان است به دلیل مستغرق بودن شاعر در این بحر حکمت است، لطفاً گیرنده های خود را دستکاری نفرمائید!!!

منصور (جسارتا حقیر تصور دارد که در شعر اگر عجب به عجیب تبدیل شود ای بسا موزون تر است!)

عشق من بن لادن...



از بن لادن خیلی خوشم میاد
همین طور از شبکه الجزیره.

از دوستانی که با راه افتادن نظرخواهی ابراز محبت کردن هم ممنون.

منصور

بازگشت

سلام به همه.....

مثل اینکه این تهدیدها و انتقادهای ما بالاخره ثمر داد و این بلاگ اسکای تکونی به خودش داد!!
همان طوری که می بینید بخش نظر خواهی وبلاگ دوباره راه اندازی شده و ما مثل سابق می تونیم از نظرات شما استفاده کنیم. استقلال هم که مساوی کرد و موجب خوشحالی من شد!!(با عرض پوزش از استقلالی ها)
به امید روزهایی بهتر.
یاسر