رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

جک یخ

سلام

امروز برا رکورد داشتم چند تا جوک تو اینترنت می خوندم اشکم در اومد بسکی بیمزه بودند. نمی دونم کی میره دنبال جک تو اینترنت اما امروز که امتحانی رفتم یه جوری احساس احمق(تر)ی بهم دست داد.

دیروز یه یارویی رو دیدم تو دانشگاه که سال دومی بود اما ۷۰٪ درس هاش را افتاده بود و داشت دوباره می خوند. اول اومدم ازش یه سوال بپرسم اما خوب بیخیال شدم یکی از بچه ها که خیلی تنش برا بحث می خواره حرف من را خیلی رک زد. خوشم اومد. گفت: شما فکر نمی کنی که وقت؛ پول و سرمایه خانواده ات و خودت را هدر دادی و بحث شروع شد. منم که اشتیاق بی نهایتی به بحث دارم یه جوری در رفتم. اما برام جالب بود که دیدم بعضی ها چه جوری با آینده خودشون بازی میکنم.(این معنیش این نیست که من ته آینده نگر هستم) اگر من جا بابا اون یارو بودم دیگه پول نمیدادم که آخرش این بشه.

بگذریم؛ یه کلاس یه هفتگی بین تعطیلات برامون گذاشتند که بیشتر بازی با وسایل بود. مدار بستن و شناختن سطحی یعضی وسایل. برنامه MatLab را هم بهمون مقدماتی یاد دادند. چیز محشری به نظر میرسه. بعضی وقتها یه زره گیج کننده میشه اما مجموعا چیز جالبی. نکته قابل توجه اینه که برنامه نویسی اینجا هم نقش مهمی بازی میکنه. شاید نظر بدی نباشه که اگه برنامه دارید مهندسی بخونید برنامه نویسی را توپ یاد بگیرید.(نه مثل من که دست و پا شکسته بلدم)

موفق و موید

صادق

و خدای المپ نخواست که چک پیروز شود...


تیتر عوض شد و برای قسمت فوتبال تکمله ای آمده است.

۱- شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها را به تمامی دوستان تسلیت می گویم.

۲- در یکی از سایتها ٬ خبری خوندم از قول معاونت بنیاد جانبازان مبنی بر اینکه الآن در ایران صدهزار نفر داریم که آثار مجروحیت شیمیایی به همراه دارند . حالا یا جانباز شیمیایی هستند که هر از چندی می شنوید یکیشون شهید شد٬ یا کسانی هستند که مثل برادر خود من یادگارهای چند بار شیمیایی شدن رو با خودشون حمل میکنن( دردهای عجیب غریب٬ سینه ناراحت ٬ معده ناراحت...) با دیدن این خبر و همزمانی اون با دادگاه محاکمه صدام ٬ نمی دونین جه حالی شدم. این صدام جنایتکار کثافت لجن. حیف که وبلاگ جای فحش خوار مادر نیست! اینها که نوشتم خیلی خیلی کمشه ! چقدر هم مرتیکه پدرسگ پررو تشریف دارن ! ببینید :

قاضی رو به وی کرد و گفت : چه کسی به تو حق ریاست بر عراق را واگذار کرد تا هزاران تن از مردمش را قتل عام کنی و جنگ هایی علیه ایران و کویت به راه اندازی که صدام پاسخ داد : کویت متعلق به عراق است و ما خواستیم آن را پس بگیریم اما درباره ایران، این کشور به عراق تجاوز کرد و من هم بنا به درخواست مردم عراق به ایران حمله کردم.
صدام از قاضی سوال کرد چگونه این سوالات را ازمن می پرسی در حالی که تو یک عراقی هستی !
صدام بار دیگر گفت : می خواستیم  کویت را پس بگیریم زیرا کویت متعلق به عراق است.
( به نقل از سایت بازتاب)

۳- چک باخت ! دیگه می خوام دنیایی نباشه ! حالگیری بود. آخه یونان خوب بازی نمی کنه و می بره . رفتیم منزل یکی از دوستان و از شبکه ZDF بازی رو نگاه کردیم.

اولا: برای اولین بار بود که فوتبال مستقیم از ماهواره نگاه کردم !‌ جهت برطرف کردن حس کنجکاوی !

ثانیا اینکه چیزی که قابل سانسور باشد نرفت روی آنتن. من فکر می کردم حالا مثلا چی نشون میده که تلویزیون ما سانسور می کنه! دیدم هیچی.  الکی حساسیت ایجاد میکنن. امان از کم بودن IQ .

ثالثا : این فرانتس بکن باوئر چقد با اتو رهاگل چپه !

رابعا: به نظر من خدای المپ(!) یا زئوس پیر(!) اومد به کمک یونانی ها و نذاشت چک پیروز بشه ! به دوستان هم گفتم. این را وقتی فهمیدم که ضربه دقیقه ۳ روسیچکی خورد به تیر. یونان دفاعی اگه دقیقه ۳ گل میخورد مجبور بود دیگه بازی رو نبنده و بازم گل میخورد ( مثل بازی با روسیه) بعد دقیقه ۳۹ ندود آسیب دید و رفت بیرون . چک از لحاظ روحی بهم ریخت . اسمیچر رو فرم نبود. دقیقه ۵۳  کولینا که مثلا بهترین داور دنیاست پنالتی مسلم روی یان کولر رو نگرفت. ۵ دقیقه بعد گل مسلم کولر توسط میلان باروش دفاع شد. همه اینها به این معنی بود که قرار نیست چک ببره. و تیمی که قرار نباشه ببره در بازی پلی آف حکما می بازه .

۴- امروز با یکسری از رفقا رفتیم کوه . حال داد. هر چند هوا خیلی گرم بود . من فکر کنم ۲ لیتر عرق ریختم ( حدودا‌ ! ) صحبتهای خوبی درگرفت. یکسری دیگر از دوستان ما گفته بودن که  امروز (جمعه) ساعت ۲ نصفه شب میخوان راه بیفتن و از مسیر شیرپلا برن قله. من بهشون گفتم نمی آم . چون برگشت از قله تا پایین برای زانوی من ضرر داره. بعلاوه اینکه تا ۲ شب فوتبال داره و نخوابیده که نمیشه اومد کوه.
بعد فهمیدم نه ساعت ۲ راه افتادن ٬‌ نه تا قله رفتن ٬‌ مسیرشون رو هم عوض کردن٬‌ و برگشتنه هم با تله کابین اومدن پایین ! به نظر شما نامردی نیست؟‌! یه چیز بگی یه کار دیگه بکنی .
خیلی بی معرفتن ! ‌مخصوصا ...... !! که قرار های ثابت کوه جمعه های مارو تا حالا به همه چیز فروخته است !

۵- فیلم حادثه انفجار قطار نیشابور رو دیدم. خیلی صحنه های دلخراشی داشت. یه دشت رو در نظر بگیرید که جنازه ها کنار هم افتاده بودن. همشون هم بی لباس. شدت انفجارلباسها رو به طور کلی کنده بود یا سوخته بود. دلخراش ترین صحنه ٬‌ راننده لودری بود که اونجا برای کمک به اطفاء آتش سوزی قبلی کار می کرد که دو تا پا مونده بود و یه مقدار امحاء و احشاء .

منصور 

شب شهادت

گویا قرار است در مفاهیم دینی نیز چرت و پرت گویی نهادینه شود و هر روز عبارت و جمله ای تازه گفته شود که دیگران نگفته اند.
دیشب سیما تبلیغ یک مجلس عزاداری می کرد که آن نهاد می گفت به مناسبت شهادت مادر عاشورا و...
عرض من در همین مادر عاشورا می باشد که یعنی چه؟می شود با ماست مالی کردن توجیه کرد اما توجیهات دیمی و الکی.
خوب جانم مثل آدم بگو  حضرت زهرا (س) یا نهایت یکی از القاب آن حضرت را بگو.
از این جهت است که می گویم عادت کرده ایم که عباراتی را به کار ببریم که دیگران نگفته اند هرچند غلط یا بی معنی باشد. نوعی اظهار فضل یا باسوادی تلقی شده است.
ازاین قبیل در شهر زیاد است.
کم گوی و گزیده گوی چون در  را مگر در خواب دیگر دید.

حالا که بحث به اینجا رسید به مناسبت شب شهادت شعری از حسین اسرافیلی می نویسم.

کاش در باران سنگ فتنه ، بر دیوار و در
سینه ی آیینه را می شد سپر دیوار و در

زخم بود و شعله ای ، بال هما آتش گرفت
ز آشیان سوخته دارد خبر، دیوار و در

گردبادی بود و طوفان، قاف را در بر گرفت
ریخت از سیمرغ خونین بال و پر دیوار و در

حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت
ذو الفقار آرام بود و شعله ور دیوار و در

استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان
ناله ها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در

از فدک تا کربلا یک خط طغیان بیش نیست
سوخت آن جا خیمه، این جا را شرر، دیوار و در

نصیر

بازگشت دوباره

الان چند روزه که برگشتم ولی یا وقت نمی کنم یا یک مشکلی پیش می آد و خلاصه نمی شه که مطلب بدم.

سفر زاپن برای من خیلی جالب و پر مخاطره بود. بخصوص اینکه من ۱۰ سال پیش حدود ۷ سال اونجا زندگی می کردم و بطور کامل با آداب و رسوم آنها آشنا هستم. فرصت خوبی بود تا بتونم زبان زاپنیم را که در حال انقراض بود را احیا کنم. فکر می کنم برای کسانی که رشته اشون الکترونیک یا کامپیوتر هستش یا علاقه مند به هایتک هستید خیلی خوب و مفید باشه تا با آخرین فن آوری های علمی آشنا بشوند.

یکی از دوستان از من  پرسیده بود  که از نظر تکنولوزیکی چقدر با کشورهای دیگه فرق داره که باید بگم که با کشور عزیزمون که اصلا نمی رسه ولی از کشورهای اروپایی مثلا انگلیس شاید ۲۰ سال البته آلمان توی اروپا از همه پیشرفته تر هستش و فاصله کمتری داره. تازه الان بقول زاپنیها در رکود کامل اقتصادی هستند(واقعا خوب شد که رکود هستند و اینطوریه؟!؟!؟) یک نمونه اش رو بگم جالبه:
یک نوع قبرستان مدرن درست کردند که هر خانواده متوفی یک یوزر نیم و پسورد داره که هر دفعه که می آد قبرستان آن را وارد می کنه. قبرها در اینجا در چند طبقه مثل پارکینگ ماشین میره بایگانی می شه که با زدن پسورد قیبر مورد نظر بطور اتوماتیک جلوی خانواده ظاهر می شه و بالای اون هم یک مانیتور هست که زندگینامه شخص را می آره. بعد از اتمام دعا و زیارت توسط خانواده دوباره قبر بجای اولش بر می گرده و مشتری بعدی...

جک نبود ها....

تا بعد
یاسر

Toi , et toi


۱- بعضی ها خیلی نامردن! همین! حیف که کسی را که منظورم اونه ٬ احتمالا اینجارو نمی خونه!

۲- دیوانه می شم وقتی ببینم یکی منو احمق فرض کرده!‌ خوب آقای رئیس! بگو این باید اینجوری بشه چون من می گم! ما که حرفی نداریم ( یعنی دیگه نمونده!) ولی نیا یکسری دلایل قضا قورتکی مزخرف که مرغ پخته بشنوه خندش می گیره بهم بباف که استدلال کرده باشی برای حرفات. انگار ما یولیم! و هی حرفای قشنگ در باب اینکه دمکراسی خوبه و مشارکت عالیه و ... تحویل خلق الله بده !
بابا ! صدرحمت به موسولینی٬ آتاتورک ٬ هیتلر ٬ رضاخان میرپنج ! حداقل اگه دیکتاتور بودند سرشون رو می گرفتن بالا می گفتن آره ما دیکتاتوریم ! می گی چی؟ همینه که هست! نه اینکه حرفای قشنگ قشنگ بزنن اونوقت ...

۳- اه اه ! ‌رئیس جماعت چرا اینجوریه ! خدایا ! اگه یه روزی من هم رئیس بشم اینجور میشم؟! دیروز خر(!) شدم زنگ زدم به یکی از روسای سابقم که مثلا خبر مرگم احوالپرسی کنم! بعد ۲۰ ثانیه حال و احوال گفت : آقای .... این هفته من خیلی سرم شلوغه ! اگه میخوای منو ببینی اوایل هفته بعد! منم گفتم : ممنون! و قطع کردم. بعد بقیه این حرفا رو تو دلم گفتم !
کی خواست تورو ببینه ! میمون هرچی زشت تر بازیش بیشتر ! منو بگو که زنگ زدم به چه کسی و از این حرفا ...

۴- من نمیدونم این آقا یاسر ما که خاطرش برای من خیلی عزیزه٬ چرا تو وبلاگ مطلب نمیده ! سه هفته رفته ژاپن و برگشته لندن. یه دنیا هم حرف داره که یه مقدارش رو چند شب قبل به من گفت . صد دفه بهش گفتم که از ژاپن و مقایسه ش با انگلیس بنویس و صد دفه گفته باشه و خبری نیست !‌ حالا رسما اینجا نوشتم که ببینم به خودش می آد یا نه !

۵- فردا تعطیلم ! همین طور جمعه! ‌هردو روز کوه !‌ عشق است.

۶- تو کجایی؟ بیا با ما ٬ که فردایی نمی ماند...

منصور