صبح جمعه هم رفتیم ولگردی!به معنای کامل کلمه ! با یاسر و صاحبخونه که البته شب مونده بودیم خونشون .
( iii عصر جمعه بازم خام شدیم و با طناب امیرحسین اومدیم بریم تو چاه ! رفتیم حوزه برای دیدن فیلم «سایه ی یک شک » از هیچکاک. منتها سینما تعطیل بود. دست از پا درازتر برگشتیم . البته نرفتیم خونه که ! رفتیم و گشتیم و حرف زدیم . هی ول می گردیم ولی نمیشه فراموش کرد بعضی قضایا رو .
( iv شنبه شب یه جای دیگه مهمون بودم. رفتیم و برای اینکه صاحبخونه ناراحت نشه ، شام خوردم. البته بیشتر تنقلات. منتها طبق معمول این ایام با این ناپرهیزی شب حالم بد شد .
( v گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
منصور