رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

مبهوت و کبود و گس!

 

1/ ببینید! دارم زود زود پست می دم ها! اونوقت شما خوانندگان گرام(!) نه آمار بازدیدکنندگان نشون میده که زیادید، و نه کامنت می زارید. دوباره تعطیل شد نگید چرا ها!

2/ می گن یه نفر رفیقشو تو خیابون دید بهش گفت : چه خبر ؟ بالاخره با نامزدت ازدواج کردی؟ دوستش می گه : نه! طرف می گه: چرا؟ تو که می گفتی با یک نگاه عاشقش شدم. دوستش میگه : آحه یه نگاه دیگه ام بهش کردم!

حالا این حکایت، نقل تعریف کردن ما از رستوران در پست قبلیه! آخه یه دفه دیگه هم رفتیم اونجا !دیگه توصیه ش نمی کنم. اونجا هم مثل جاهای دیگه. بی کلاس. یک کلام.نمی شه . تو ایران نمیشه. مردم ما ظرفیتشون کمه. تقصیری هم ندارن. اینجوری بار اومدن. هیچ وقت توسط روسا آدم حساب نشدن. هیچوقت بهشون اعتماد نشده. حالا هم اگه کسی تحویلشون بگیره، ظرفیت ندارن. دیدین برای BRT بلیط نمی ندازن؟ دیدین دم انتخابات و 22 بهمن و روز قدس ما می شیم مردم؟! بقیه وقتا عین بهایم باهامون برخورد میشه؟ کرامت انسانی معنی نداره. همش دعوا ، همش خشونت. اون رستورانچی هم تقصیر نداره. یه تعداد آدم بی ظرفیت برن مغازش ، دیگه غلاف می کنه!

حساب کنید یه فروشنده پوشاک بگه لباس رو که میبرید، تا یک ماه پس میگیریم. عین اروپا. تصور کنید چه اتفاقی می افته! تعداد زیادی آدم ، با 50 هزار تومان هر هفته یه دست لباس نو می پوشن! کم هم نیستن. قبول دارید؟ می گن زرنگی کردیم. مخصوصا جماعت اناث ! خرید کردنشون رو دیدین که؟ بعدشم کلی می شینن به همدیگه آدرس اون لباس فروشی رو می دن وشرح تیز بازیاشون رو برای هم تعریف می کنن. ما اینجور بار اومدیم. هیچوقت ارباب ها حقمون رو درست ندادن، همش باید با زور و کلک بگیریم. تقلب رفته تو خون ما. ایرانی های خارج رو ببینید. سر آمد تقلب. مثلا تو انگلیس که این کار ها رو می کنن، احتمالا مردمش رعایت می کنن.که می تونن بکنن. اون صاحب رستوران که گفتم ، دوست نداره احترام کنه؟ customer service سرش نمیشه؟ چرا ، می شه. ولی برای کی ؟ ارزش دارن؟ راه رو باز بذاره ، مردم شعور استفاده با کلاس رو دارن یا گه می زنن به هر چی هست؟ و این فید بک منفی ادامه داره. بنابراین ما هیچوقت توسعه یافته نمی شیم.

البته این حرفا که زدم به معنای غربزدگی و تخطئه ایران و عشق غرب و اینحرفا نیست. به ایران عشق می ورزم و اعتقاد دارم بهترین جای دنیاست. و کشورهایی که ازشون نام بردم هم پر از اشکالند. ولی من از یک منظر خاص نگاه کردم.

3/ این آقای فرج اله سلحشور به کجا وصله؟!

4/ اگر بمن بگن از تمام اطعمه و اشربه دنیا ، یکی رو انتخاب کن ، میگم لیموترش ! خدا چی آفریده. من برای خیلی چیزا  می میرم، لیمو هم جزوش ! حتی اسمش هم دندون آدم رو کند می کنه. درسته مطلب بی ربطی نوشتم، ولی خیلی وقته دوست داشتم برای دل خودم از لیمو بنویسم. در حد روانی شدن لیمو دوست دارم. البته نه از این گنده های پیوندی بی خاصیت! از این ریزهای ترش. با تمام احترامی که برای خوانندگان قائلم، ولی یه مطلب شخصی شخصی نوشتم برا خودم. ببخشید.

5/  

خورشیدتو کی برده و کی سایتو آتیش زده           که از پی این همه شب ، شب رفته و شب اومده

منصور

باید قلم گرفت بدست، تقویم تازه ای نوشت

 

ناپرهیزی کنیم و زودزود پست بدیم!  

اول اینکه: 

پس از تفحص فراوان، بالاخره یک رستوران پیدا کردم که یه ذره ، فقط یه ذره خدمات مشتریان سرش بشه! در حد اینکه غذا رو جلوت پرت نکنن یا کسی که برات غذا میاره قیافش داد نزنه که تا دیروز داشته در روستای قنات آباد سفلی گوسفند می چرونده! راضی کننده بود.هرچند تا چیزی که من می خوام فاصله زیاد داره! 

نمی دونم چرا این رستوران دارها نمی فهمن که بابا! من که می رم اون تو٬ از سر ناچاری و گیر نیاوردن غذا که نیومدم. بلکه انتخابش کردم. قدم سر دیدگانش گذاشتم و ولینعمت او هستم. پس باید جلوی من دولا راست بشه. البته نه من ، بلکه پول. اینو نمی فهمن. ولی می گن در خارجه می فهمن. البته ما که نرفتیم. شنیدیم! اسم رستوران رو هم نمی گم . چون من که تبلیغات کننده بی جیره و مواجبش نیستم! اگر کسی از دوستان خواست، تلفنی یا اس ام اسی بپرسد تا بهش بگم. 

دوم: 

در مورد سریال lost . نمی دونم دیدید یا نه. عالیست. یک رمزآلودی فراوان و روابط انسانی فوق العاده. در نهایت سادگی. بازی های روان. می گن هر کس خودش رو جای یکی از شخصیتهای این فیلم می ذاره. من که جان لاکم! البته منهای نکات منفی زندگیش! همون قدر خرافاتیم. شایدم ماوراءالطبیعه ای ! یکی از دوستانمون هم قبول کرده که آنا لوسیاست! برای بقیه نماینده فعال می پذیریم! و لاجرم از جک خوشم نمیاد. و سعید! شخصیت کولاک. کلا از شرقی ها خوشم میاد. غربیا زشتن! قبول دارید؟ حتی کلیر. ولی نادیا رو ببینین! از جیمز فورد هم خوشم میاد. و عشق من هارلی! یکسری از دوستان که تا آخر سریال رو دیدن بگن که بشینیم به بحث در موردش. هم مباحثه ای خوب پیدا نکردم. یا اگه بوده وقت نبوده. 

سوم اینکه : با این شعری که روزبه بمانی ( آلبوم معجزه ی خاموش) گفته، به نظرم طرفش هر کی باشه دیگه باید همکاری بکنه ! 

 تو رو آغوش می گیرم ،  تنم سرریز رویا شه
 جهان قد یه لالایی ، توی آغوش من جاشه

تو رو آغوش می گیرم ، هوا تاریک تر می شه
خدا از دست های تو ، به من نزدیک تر می شه

زمین دور تو می گرده ، زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو  ، عجب عمقی به شب داده 

 

منصور

من و تو شرق و غربیم، شمالیم و جنوبیم!

 

1/ در ابتدا از اقدام منزجر کننده اسرائیل در حمله به نقاطی از فلسطین که به کشته شدن افراد غیر نظامی و زنان و کودکان منجر شده ابراز انزجار می کنم. اللهم فرج عن کل مکروب.

2/ اینقدر دوستان که منو دیدن گفتن و اینقدر اس ام اس و تلفن و ای میل و پیغام شفاهی و کتبی و غیرو(!) دریافت کردم که از رو رفتم! حتی شب تاسوعا هم بهم گفتن! در مراسم عزاداری! که چرا آپ دیت نمی کنی این بلاگ را؟ و کردیم!

3/ عذر می خوام. سرشلوغی ، بی حالی ، تنبلی، پاک شدن لببل فارسی کیبرد و حفظ نبودن آن ! ، بی انگیزگی. اینها بخشی از دلایل ننوشتن مطلب بود.

4/ یکی از دوستان گفت: ما به یک امیدی این وبلاگ رو باز میکنیم! که به خودم گفتم: هی ، منصور! باید نوشت! امشب دوستی را دیدم .بعد نود و بوقی. فورا سراغ وبلاگ رو گرفت. یک دوست دیگر هم پیغام فرستاد. شفاها. که منو راه انداخت.

5/ این مدت اتفاقات بسیار افتاد. تلخ و شیرین. نامرادی و تلخی.

6/ خوب نیست به خاطر حقوقی که جامعه بما نداده ، از همه چیز و همه کس انتقام بگیریم.

7/ داره 90 پخش میکنه. بدجوری فردوسی پور میخواد برنامه ش رو اثبات کنه. جنبش اس ام اسی راه افتاده. خوبه. 90 خوبه. لااقل سرگرمی خوبیه در شبی که هیچ فوتبال خارجی نداره.

8/ در این ایام که وبلاگ معلق بود، یکی از دوستان عزیز که سابقا معلمش بودم، از دنیا رفت. حامدجان. تالم و تاثر فراوان بود. با پدر و مادرش آشنا هستم. خیلی بمن لطف دارند. به دفن و ختمش نرسیدم. هفت و چهلش را رفتم. از بچه های گل مدرسه م . در این زمانه که باید با چراغ دنبال آدم گشت، او یک فرشته بود. معصوم بود و آرام. روحش شاد. از خوانندگان عزیز تقاضا میکنم برای او یک فاتحه قرائت کنند.

9/ با این صدا و سیمایی که ضرغامی درست کرده، نمی دونم می خواد جلوی تهاجم فرهنگی رو چجوری بگیره؟ لابد دستوری ! مثل کاهش قیمتها توسط وزارت بازرگانی . هشت تا کانال رو عوض میکنی، مطلقا یاوه! یعنی نمی فهمن؟ چرا  می فهمن. نمی دونم چه سیاستیه. نمی خوان.

10/ آلبوم جدید داریوش هم قشنگه. معجزه ی خاموش. آهنگساز یکی از آهنگها هم خودش بوده. شطرنج. از همه قشنگتر شعر تقویم اردلان سرفرازه. البته آلبوم باید هم عالی بشه. شاعر، سرفراز و جنتی عطایی، آهنگساز، زولاند، خواننده داریوش. چیزی کم نداره. یکی از دوستان می گفت: شعرای این آلبوم خوراک شعر های پایانی وبلاگه. البته با این سرعت آپ کردن من ، گمانم یه ده سالی بس باشه!

11/ خیلی سعی می کردم ردیف آرشیو کنار وبلاگ از بین نره. ولی بیخیال! بچه که یه شب از خونه بیرون بمونه ، دیگه فرق نمی کنه! حالا این وبلاگ در قسمت آرشیو ، آذر و دی 87 نداشه باشه. چی میشه مگه !

12/ دیگه بسه ! می ترسم بعد مدتها بیشتر از این بنویسم، سردیم کنه!

و شعر پایانی (به پیشنهاد یکی از دوستان )

تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده

منصور

خواب دیدم در خواب ، آب ، آبی تر بود

بابا! گلی به جمال پارسال! آرشیو رو نگاه می کردم دیدم پارسال در ماه مهر و آبان کلی پست داده بودم.اونوقت امسال هیچ خبری نیست. از روی خوانندگان شرمنده ام! کانتر وبلاگ بالا می ره اونوقت من هیچ چیز جدید نمی نویسم.

 گمانم میزان سلامت روانی افرادی که در کنارمان هستند بالا نیست. هر کس را که می بینی اعصاب خورد و داد بیدادی. یا قرص آرامبخش مصرف میکنه یا داروی ضد افسردگی. چی ساختیم. در زندگی های امروز چه چیزا که از دست ندادیم.

ماه قبل رفته بودیم کنسرت شجریان. موقع آنتراکت آنچنان مردم زوری میزدن که یه چیپس یا پفک بخرن. حداکثر ساندویچ! هل می دادن، دعوا می کردن. نگاه کردم که اینا قاعدتا باید قشر بافرهنگتر و باکلاس تر جامعه باشن! که لااقل 30 تومن دادن بیان کنسرت. اینا که این باشن، بقیه جامعه حسابش معلومه.

کنسرت اصلا نچسبید. ارتباط برقرار نکردم. جرات ندارم بگم ضعیف بود. از قرار اگه کسی کنسرت استاد رو قوی ندونه، اشکال از خودشه و متهم میشه به نفهمی !

فوتسال که موعدش گذشت، فوتبال ایران امارات رو بچسب. علی دایی خوش روزیه. تیم مزخرف بازی می کنه ولی از ... شانس میارن و نمی بازن و دایی می مونه و می مونه. نه امارات تیم بود و نه قطر و نه کره شمالی. وگرنه ده تا از هر کدوم می خوردیم. یاد تیم برانکو بخیر.

از تب و تاب نوشتن درباره فیلم تعطیلات تابستانی که افتادم، فقط بگم که فیلم تربیتی قوی ای بود. و برام جالب بود که اون زمان چنین فیلمی ساخته شده. ولی فعلا فیلم داغ ، saw v است. که به هالووین امسال رسید. 3 روز بعد از اولین روز اکران دان لودش کردم و فقط 5 روز بعد اکران در امریکا ، زیر نویس فارسی از سر تجریش خریدم! به سمت چرت شدن پیش رفته. و از آرمانهای jigsaw فاصله گرفته. ولی بازم قابل دیدنه. گمانم پدر خوانده هم اگه به 5 میرسید افت می کرد ولی در اوج تمومش کردن. اره رو هم باید تو 3 تموم می کردن. البته استثناء هم داریم. راکی 5 هم داره ساخته می شه. با بازی استالونه در سن 63 سالگی! و البته استثناء بعدی امریکن پای !!! که تا 100 هم جا داره بسازن!

خنده ی جادویی تو، وصف دوباره ی شراب

منصور

این همه پنجره ی باز بسه

 سه تا موضوع دارم که در موردش می خوام بنویسم: 

۱- رفتیم کنسرت شجریان. نکته زیاد داشت. 

۲- فوتسال ایران

۳- فیلم «تعطیلات تابستانی» که از تلویزیون پخش شد. 

 

که فقط اعلام برنامه کردم! که اولا خوانندگان عزیز بدانند که بی خیال وبلاگ نشدم. 

ثانیا ماه مهر داشت تمام می شد و اگه مطلب نمی دادم در قسمت آرشیو "مهرماه" وجود نمی داشت که برای آرشیو از فروردین 82 تا الان که پشت سر هم است، این موضوع افت محسوب میشه. 

الباقی مسائل مملکت و گرانی و تورم و ... که گفتن ندارد. 

 

منصور