رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

رویای دیگر

سرمایه هر دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد. «دکتر شریعتی»

ما همینیم ، جنگل بدون ریشه

1- حلول ماه ضیافت الهی بر همه شما عزیزان مبارک. ان شاءالله خداوند در این ماه ، توفیق ذکر و نماز و خواندن قرآن اعطا فرماید.

2- چند روز پیش یک اتفاقی افتاد که بنا به دلایلی از ذکرش خودداری می کنم،اهل فن می دونن چی رو دارم می گم! ولی در این رابطه باید بگویم : عشقت بمن داد ، عمر دوباره .

3- برق ندارین؟ به مناسبت ماه رمضان شده روزی سه ساعت؟ مهم نیست. آب که دارین. آب بخورید! تلفن قطع نیست که. میوه کیلویی سه هزار تومنه؟ مرغ سه و نیم؟ عیب نداره. می تونست قیمتش دو برابر باشه.

4- به طریق اتفاقی، گذر کردیم از جلو مجلس فعلی، دیدیم اسم خیابونش "مردم" است. خدا را شکر! دیدیم مردم را یک جا تحویل گرفتن! شایدم واسه اینه که نماینده ها بدونن مردم بودند که  اونا رو فرستادن  اینجا . بدون مردم اونا هیچی نیستن. با مردم نمی دونم.

5- صدا و سیما همه جور کپی کاری کرده بود، فقط ندیده بودیم عین آهنگ خارجی را برای سریالها استفاده کنن و یک نفر هم به نام آهنگساز اسمش رو بنویسن! دوست دارم بدونم این بهرام دهقانیار که اسمش به عنوان آهنگساز سریال  "مرد هزار چهره" تو تیتراژ اومد، برای این موسیقی چی کار کرده؟ جدا کردن صدای اپرای روش از خود آهنگ؟! موسیقی سریال سه در چهار که بدجور آهنگ دزدیه. ظاهرا اصلش اسرائیلیه! چون هر چی گوش کردم هیچی ازش نفهمیدم. تنها زبانی هم که من هیچی نمی فهمم عبریه!

6- خدا خر رو شناخت بهش شاخ نداد! چند روز پیش دورگرد مدرس به صدر استثنائا خلوت بود.منم از ذوقم که تا حالا اینجور ندیده بودم، با سرعت زیاد پیچیدم. فکر کنم لاستیک های یک طرف از رو زمین یه نمه بلند شد . یکی نیست بگه آخه آردی که عقبش مثل پرکاه سبکه رو چی به این قرتی بازیا. خلاصه خدارحم کرد وگرنه بعضیها یه آرزوشون می رسیدن!

7- سیستم پیشرفته جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار! نمی دونم اونا احمقن یا ما رو احمق دونستن؟ یا هیچکدام! حوصله ندارم راجع بهش بنویسم.طرف خونه 100 متری تو قیطریه رو نوشته بود 200 میلیون! بخاطر مشتی دلار بیشتر. کرا کند اینچنین دروغ گویی واداشتن مردم. یکی دیگه جمع قسطهاش دو برابر حقوقش بود! حالا قرار کی و چگونه یارانه ای بدن که قانون مصوب نداره. به عمر این دولت هم قد نمی ده. شایدم بده. انتخابات در پیشه !

8- مسافرت جهادی رفتیم اطراف بروجن. خوب بود. دو سال بود بیل نزده بودم. رو فرم اومدم حسابی. سرمایه گذاری خارجی لازم داریم! همین! زیرساختها اصلا وجود ندارند. باید ساخت . با این پولها هم نمیشه. 1000 میلیارد دلار سرمایه خارجی لازم داریم. کمیته امداد و امثالهم کاری پیش نمی برن. ما هم شش تا خونه ساختیم. تو یه روستا. 100 تای دیگه هم بقیه بسازن. آخرش چی؟

9- یه جای دیگه هم رفتم .برای جلوگیری از غر زدن از نوشتن در اون مورد اجتناب می کنم! فقط اینو بگم که همه جاهامون بی کلاسه. حتی جایی که فلان قدر پول می گیره. بسیار دوست دارم یک نفر از خوانندگان یه مرکز ارائه خدمات مثل رستوران یا امثالهم معرفی کنه که با کلاس باشه. قیمتش اصلا مهم نیست. آرزو بدل موندم که در کشورمون یه بار یه جایی رو ببینم که واقعا به مشتری احترام بذارن و فهمیده باشن که مشتری ولی نعمت اوناست.

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست

منصور

زنده ام!

1.      در قسمت نظرات بعضا گفته شده: اه چه قدر انتقاد و چقدر غر زدن. راست می گن! دلمون پره. کاری که از دستمون بر نمیاد . باید اینجا بنویسیم دیگه.بلکم تاثیر کرد! طبق نظریه کیاس پرزدن یک پشه تو هند می تونه موجب بروز طوفان تو آریزونا بشه، اونوقت نوشتن من تو وبلاگ به اندازه یه وزوز پشه نمی تونه موثر باشه؟!!! در ضمن ، هر کدام از خوانندگان محترم که از این مطالب ناراحت می شن، راه حلش راحته. قبلن هم گفتم. به اینجا سر نزنند! نمی دونم اگه تا این حد مطالب برای بعض دوستان ناراحت کننده و تهول(!) آوره، خوب چرا میان می خوننش؟

2.      پرسپولیس می تازد ، استقلال می ماند...!

3.      شبکه 3 جمعه شبا فیلمای نسبتا قدیمی ایرانی می زاره. این دفه "اتوبوس" بود با بازی هادی اسلامی که تو فیلم انگار 40 ساله شوفر بوده . اون دفه "ساز دهنی " . ای زنده زنده روحت شاد امیر نادری! عجب فیلمی ساخته. در زمان خودش تحسین دوست و دشمن رو برانگیخت. امیرو فوق العاده بود. حیف که دو سه جا سانسور داشت. بارزترینش قسمتی بود که میمون نمایش دهنده  و به تبعش امیرو، جای دوست رو بالای چشم و جای دشمن رو سوراخ دودکش همراه با اشاره به مواضعش نشان داد! چیزی هم نبود که سانسور بشه. سریالهای امروزی صد برابر توش بیشتر حرف زشت می زنن! یادمه این فیلم در زمان خودش فرهنگساز شد. اصطلاحاتش بین بچه های مدرسه ای شایع شد. همچنین رقص "چوبانی"

4.      چیزی به هزارمین پست نمانده. این نهصد و هشتاد و چهارمین پست است. قصد دارم به شرط حیات هزارمیش تاریخچه ای از تمام ایام فعالیت وبلاگ باشد. با تمام تلخ وشیرین ها. نام بردن از تمامی افرادی که در این وبلاگ فعالیت کرده اند و یا نکرده اند(مثل نصیر!) از برند(!) وبلاگ استفاده می کنه و راست راست می چرخه و پست نمی ده.

5.      همه چیز خوبه ، عالیست! زندگی ، گرما، مشکلات ، گرانی ، بنزین. همه چیز خوبه! مشکلی نیست.

6.      این هم از شعر آخری. برای تو می نویسم. متوجهی ؟ تو!

نشد از یاد برم خاطره دوری را      بازهرچند رسیدیم به هم ،دلتنگم

منصور

عجب عدالت تلخی

1-      تیر ماه شده ، پست جدید ندادم. دیگه شده ماهی یکی.

 

2-      یکی از صحنه های متاثر کننده برای من ، دیدن چهره تبدار و بیمار یک کودک مریض در بیمارستان و درمانگاه است. قلب آدم بدرد می آید. مخصوصا اگه پدر و مادرش پول نداشته باشند. در ایران آدم بی پول اگر مریض شود محکوم به مرگ است. نمی دونم دولت چیکار داره می کنه. روی دریای نفت خوابیدیم، وضع بیمه و بیمارستانهای دولتی اسف بار است. آخه چقدر بی لیاقتی. حتما باید هر از چندی یک نفر در اورژانس بیمارستان دولتی از عدم رسیدگی بمیرد تا سوژه ژورنالیستها شود و قضیه یک تکانی بخورد!

 

3-      آفتامات دینام ماشین سوخت، باطری خالی کرد، موندم وسط خیابون. بکسل کردیم تا دم باطری سازی آشنا. این دفه خداوکیلی امداد خودرو خوب و سریع سرویس داد. بعضی از خوانندگان گرامی فکر می کنند من همیشه منفی بافم! بابا چیز خوب ببینم می گم! تا ماشین درست شود رفتم مسجد بغل برای نماز. بعد نماز طرف از روی یک کتاب شعار می خوند بقیه می دادند!  بوش و کلینتون و شارون و نروژ و قطب جنوب و همه چی ... اینم نماز رفتن ما!

 

4-      نایب الزیاره بودیم ، رفتیم مشهد. کارپردازمون بهتر از بلیط درجه 2 برای اردو گیرش نیومده بود. خیلی خوب ، باشه، قطار درجه 2 است، عیب نداره. بالاخره ما که همیشه نباید با سیمرغ و غزال و این جور جک جونورها بریم مسافرت ! ولی چرا گند از سروروی قطار می باره؟ چون بلیطش ارزونه ، نباید روکش صندلی ها رو بشورن؟ مهمانداره می گفت یه ساله شسته نشده. کبره(به کسر کاف و ب ) بسته بود. کثافت از در و دیوار بباره؟ آدم بیماریهای مسری و مقاربتی می گیره تو این کوپه ها !
پنج تا قطار در یک ایستگاه نگه داشتن برای نماز. وضوخانه راه و روز نبود. دستشویی که هیچ. شنیده بودیم راننده اتوبوسها برای قضیه شام و ناهار مجانی خودشون یه رستورانهای خاصی نگه می دارن ولی قطار را ندیده بودیم!   

 

5-      خدام ، خدام قدیم نیستن. با زوار بد برخورد می کنن. انگار نمی دونن افتخار داره خدمت به زوار. منت داره کفش جلو پای زائر جفت کردن. توجیه نیستن . انگار ذاتا آدمهای دیگری هستن. صحنه های بدی دیدم.داد زدن سر زائر، هل دادن ،دهن به دهن شدن. البته زائر محترم مقصر بود ولی این برخورد؟ جلو همه؟ قدیما  هم دیده بودم زائری بد عمل کنه ولی خدام پدرانه راش می انداختن. دستشویی ها  تمیز نبود. در چفت نداشت. شلنگ بست نداشت. کی ما خدمات حرم رو اینجور دیده بودیم. چی شده؟ عشق و علاقه از بین رفته. نظافت چی های دستشویی ها افتخار می کردن که این کار رو دارن. ولی حالا چی ....

 

6-      در مورد مدیریت آستان قدس چه بگویم که ناگفتنم بهتر است. صغیر و کبیر و مشهدی و غیر مشهدی و زائر و مجاور ناراضی. طرح جامع اطراف حرم. مناره های اطراف که نمای گنید بالای مضجع مطهر را از بین برده. سرعت عملیات ساختمانی در حد مورچه. از این سال به اون سال یه کاشی هم چسبونده نمیشه. مسقف کردن رواق امام خمینی چند سال طول کشید. اونم این سقف سنگین. مقایسه کنید با سقفهای سبک و بازشو مکه و مدینه... اونوقت مدیریت آستان قدس می خواد به خادمین حرمین شریفین سر باشه. اینجوری نمیشه.

 

7-      مشهد ، پارک موجهای آبی رفتیم. قشنگ بود. نوساز. خوب ساختن. از همه مهمتر که سرپوشیدست و خانمها هم می تونن سر نوبتشون برن. یک چیز که نظرم رو جلب کرد ، بازی "چاله فضایی" بود. می چرخیدی و کلی لذتبخش بود و راحت بودی ، ولی به چشم خودت می دیدی که آخرش می افتی پایین و سقوط می کنی. هیچ راهی برای سقوط نکردن نداشت. همه رفته بودن دنبال  تفریح و داد زدن ، من داشتم به زندگی و مرگ فکر می کردم...

 

           تمام سهم من از روشنی همان نوریست               که از چراغ شما در اتاق می افتد

 

منصور

تلاطم

 

1-      از دوستانی که نظر می گذارند ممنونم. در این مورد ذکر یک نکته ضروزی می نماید:

اگر این وبلاگ را دنبال می کردید ، دیده بودید در زمانی که قسمت نظرات باز و آزاد بود، شده بود محل تخلیه روانی  عده ای . و وقتی آب گل آلود باشد ، ماهی گیری هم توسط رهگذران به وقوع می پیوندد.

بعد از آن موضوع ، بعضی نظرات را منتشر نمی کنم. و نظر گذارندگانش گله می کنند که چرا سانسور می کنی. چون می خواهم دوباره آن فضا ایجاد نشود. و دیگر اینکه نظراتی که بدون اسم است . اگر راجع به نوشته های من در پستها نقد دارید، بسیار ترجیح می دهم که گوینده اش معلوم باشد. نقد بدون اسم یا با اسم مستعار ، به یاد آورنده ماجراهای قبلی است که از آن دوری می کنم.

2-      جام ملتهای اروپا داره تنورش گرم میشه. آلمان که هیچی نداره. چک هم هیچوقت تیم نبوده. ستارگان تک به تک. کشور بلوک شرق همینه دیگه! عشق من هلند! هر چند که تا یک چهارم بیشتر بالا نمیاد. اسپانیا با اون فوتبال تماشاگر پسندش ، حیف که شخصیت قهرمانی نداره.ایتالیا هم که هیچ! از گروهش بالا بیاد خیلیه. پرتقال هم دولت مستعجله . فیل بزرگ بعد از اینکه مربی چلسی شد، فکر کنم تمرکزش بهم بخوره و خراب کنه. همه قدرتها را کنار زدم. پس من شانس قهرمانی رو به سوئیس میدم !!

3-      و افشین که هنوز به فکرشم. تاثیر فرهنگی که روی جامعه گذاشت ، فکر نکنم هیچ مسوول ذی ربطی (!) تا حالا گذاشته باشه. چون مسائل فرهنگی کلا تعطیله ، کسی از آقایان نفهمید این حرفهاش برای جامعه رشد آوره ، وگرنه جلوش رو می گرفتن!

4-      ایام شلوغی را در پیش رو دارم. سر خاراندن هم مقدور نیست.

5-       من دارم تو نقب شب جون می کنم

 تو داری از پریا قصه می گی

 

منصور

این گروه خشن!

 

1- در هفته معلم به اتفاق سه تن از رفقا رفتیم منزل استاد ابوالفضل خدابخش. آقای خدابخش در سال سوم و چهارم دبیرستان ، دبیر درس هندسه ما بودند. شهره به دقت نظر و مرتب نویسی و منظم گویی و اهل شعر و شاعری و بداهه سرایی و ادبیات و فن بیان و مسلط به زبان فرانسه. شاگرد اساتیدی مثل پروفسور هشترودی و پروفسور فاطمی. الگویی مثال زدنی برای کسانی مثل ما که می خواهند معلم باشند. ثبات ایشان برایم خیلی جالب توجه است. لباس پوشیدن ثابت و سنگین ( نه مثل من که با کتونی سر کلاس رفتم تا شلوار جین و پیراهن پیچ اسکن و ...!) راه رفتن ثابت ، پوزیشن ایستادن سر کلاس ثابت ، فرم برخورد ثابت و آدم احساس ثبات می کرد نه مایی که هر روز یه جور با ملت برخورد می کنیم !

 یادم نمی ره ، سال 76 و 77 که برنامه مدرسه را من می نوشتم ، تعمدا وقت اساتید قدیمی را در یک روز می انداختم . زنگ تفریح ،دفتر مدرسه را تصور کنید! جای این حسین آقا خالی . دکتر شکیبا ، آقای امامی افشار ، آقای خدابخش و مرحوم حاج آقا شکوری . من پلک هم نمی زدم .

 دو سال تلمذ های بی وقفه من بود در دفتر دبیرستان در زنگهای تفریح. چقدر می خندیدیم . مخصوصا موقعی که آقای خدابخش به یک نفر یا یک موضوع گیر می دادند! دکتر شکیبا که حرف میزد ، کسی برای کلاس رفتن بلند نمی شد. حاج آقا انصاری می اومد تو دفتر چراغها رو روشن خاموش می کرد که معلما پاشن برن سر کلاس ! دورانی بود. نمی دونم همچین اساتیدی داشتیم ، چرا خودمون هیچی نشدیم!

خلاصه ،  عندالورود دیدم کلید را روی در کوچه جاگذاشته اند. کلید را برداشتیم و شد دستمایه شوخی وخنده. رفتیم و با همون صفا و گشاده رویی همیشگی از ما استقبال کردند. محور صحبتهای این دفعه خاطرات و آموزه های حضور ایشان در دبیرستان البرز بود و البته همکاری ایشان با دکتر مجتهدی .

حقوق ساعتی 55 تومان در سال 48 ! خیلی پول بود. آشنایی با مفید در سال 60. از شعرهایشان خواندند و از سابقه آشنایی با استاد شهریار و استاد اخوان ثالث. و از هر دری سخنی راندیم تا خسته شدند و دو ساعت و نیم شد که نشستیم و پاشدیم که بیشتر مصدع نشویم.

 

2- برنامه نود را دیدم. افشین امپراطور .  آدم گنده ، رفتارهایش بزرگ است دیگر. کسی که خارج ایران بزرگ شده. ناراحتم که این را می گویم ولی نمیدانم ما در این کشور با بچه هایمان چه می کنیم. همه تنگ نظر و پرخاشگر بار می آیند. هر مربی ایرانی که بود حتی آدمهای باکلاسی مثل جلالی و ذوالفقار نسب ، شروع می کرد به گلایه و شکایت و اسم این و اون رو بردن که چه کردند و چه نکردند. ولی این فردوسی پور که خودش هم خوب بود، از موانست با مربی ها و افراد قد کوتاه ، کوتاه شده ، هر چه سعی کرد که لب قطبی را باز کند به حرفهای شکایتی و اسم بازیکن بردن و ضایع کردن این و اون ، در حالی که مربی تیم قهرمان بود و موضوعیت هم داشت، موفق نشد و قطبی کلاس خودش را خراب نکرد. و هی گفت مهم این است که قهرمان شدیم و دیگر حرف اختلافات را نزنید.

ما با ناراحتی و در فشار بزرگ می شویم . اشتباهی توی صف پمپ بنزین بروی ، فحش می دهند. اصلا کسی احتمال نمی ده که شاید اشتباه کرده باشی. البته آدمهای آشغال هم زیاد داریم که واقعا زرنگی می کنند و شاید تقصیر اونی که فحش می ده هم نباشه. به هر حال به مسوولین فرهنگ مملکت تبریک می گم ! نه بخاطر اینکه که الان اینجاییم، بلکه به این خاطر که هیچ کاری نمی کنند که چیزی عوض بشه.ادب و احترام نداریم . یکی می گفت که ما با محدودیت امکانات بزرگ شدیم که اینجوری شدیم ولی شاید ربطی نداشته باشه. به تعاملات طرفینی ربط داره. بچه هامون رو در محیط ناخوبی بار می آریم و حواسمون نیست.

 

3- شعر ندارم ولی می خوامت !

 

منصور